التفسير و المفسرون (محمد ماردینی)
التفسير و المفسرون نوشته فاطمه محمد ماردینی، کتابی است در موضوع تفاسیر و مفسران قرآن کریم که دربردارنده اهمیت و جایگاه تفسیر، معرفی و شرح انواع روشهای تفسیری و بیان مصادیق آن است. این کتاب به زبان عربی در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است.
التفسير و المفسرون | |
---|---|
پدیدآوران | مارديني، فاطمه محمد (نویسنده) |
ناشر | بيت الحکمه |
مکان نشر | سوريه - دمشق |
سال نشر | مجلد1: 2009م , 1430ق , |
چاپ | 1 |
موضوع | تفسير - تاريخ
مفسران - تاريخ مفسران - سرگذشتنامه و کتابشناسی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 91 /م2ت7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب دارای مقدمه و محتویات در ضمن دو فصل است؛ فصل اول این نوشتار در ذیل ده مبحث و فصل دوم آن در نه مبحث ارائه شده است. نویسنده مطالب خود را با استفاده از آیات، روایات و اقوال مفسران و علمای لغت ارائه نموده است.
گزارش محتوا
فصل اول
نگارنده در فصل اول کتاب پیرامون مباحث کلی در علم تفسیر اعم از تعریف تفسیر و تأویل، فرق بین این دو، پیدایش علم تفسیر، جایگاه، هدف، فضیلت و مراتب علم تفسیر و... سخن به میان آورده است.
ایشان در تعریف علم تفسیر میگوید: تفسیر علمی است که بهوسیله آن فهم قرآن کریم به دست میآید و بهوسیله آن احکام و پندهای موجود در قرآن استخراج میشود. این علم از علوم زیادی چون: علم لغت، نحو، صرف، علم بیان، اصول فقه، اسباب نزول و... کمک میگیرد. یا اینکه میتوان علم تفسیر را اینگونه تعریف کرد که آن علمی است که از احوال قرآن کریم از جهت دلالتش بر مراد خداوند، به میزان توان بشری بحث میکند[۱].
ایشان در مبحث دوم، در مورد تأویل سخن میگوید. در ابتدا معنای اصطلاحی تأویل اینگونه بیان میکند: برگرداندن لفظ از معنای ظاهری و منطوق آن به یک معنای مرجوح به خاطر وجود یک دلیل که گمان اغلب به آن میرود. سپس به اختلاف بین متکلمین و اصولیین در مورد تأویل اشاره میکند و منشأ این اختلاف را ظهور فلسفه یونانی در تفکر اسلامی معرفی میکند[۲].
مؤلف در مبحث سوم، بحث اختلاف انظار بین تفسیر و تأویل را به میان میکشد و در مجموع هفت نظریه به همراه مثال برای این دو مطرح میکند.
- تفسیر و تأویل به یک معنا هستند و درواقع دو اصطلاح مترادفند.
- تفسیر اعم از تأویل است و بیشتر استعمال تفسیر در الفاظ است ولی تأویل در معانی است؛ تأویل بیشتر در کتب الهیه استعمال میشود، اما تفسیر در کتب الهیه و غیر الهیه کاربرد دارد.
- تفسیر برداشت قطعی از قرآن کریم را هدف قرار داده، اما تأویل ترجیح یکی از محتملات است بدون قطع و یقین.
- تفسیر بیان مقصود وضع لفظ به نحو حقیقت یا مجاز است اما تأویل بیان باطن لفظ است و کاشف از مراد متکلم است.
- تفسیر بیانی است وابسته به اسباب نزول آیه، اما تأویل، اخذ معنای محتملی است که موافق با ماقبل و مابعد آیه باشد.
- تفسیر متعلق به روایت است اما تأویل متعلق به درایت است.
- تفسیر بیان معانی مستفاد از وضع عبارت است اما تأویل بیان معانی مستفاد از طریق اشاره است.[۳].
در مبحث چهارم پیرامون منشأ علم تفسیر سخن به میان آمده؛ منشأ اولیه این علم را متعلق به عصر حیات پیامبر اکرم(ص) و زمان نزول قرآن کریم است. آن زمان که صحابه پیامبر اسلام(ص) در تفسیر و توضیح برخی آیات غامض و صعب قرآنی به پیامبر اکرم(ص) رجوع میکردند و ایشان از طریق تفسیر قرآن به قرآن ابهامات صحابه را پاسخ میدادند. تفسیر قرآن به قرآن بر شش گونه است:
- شرح و تفسیر آیاتی از قرآن که موجز است بهوسیله آیاتی که مفصل است، مانند اشاره موجز به داستان موسی درجایی و تفصیل آن در آیاتی دیگر.
- حمل آیاتی که مجمل است بر آیاتی که مبین و روشن است.
- حمل آیات مطلق در قرآن بر آیات مقید و همچنین حمل آیات عام بر خاص.
- جمعکردن بین آیات در جایی که توهم تفاوت مفهوم آنها با یکدیگر میرود. همانند خلقت آدم که در جایی از قرآن از «طین» سخن به میان آمده و در جای دیگر با «حمأ مسنون» و «صلصال» یاد شده است. در اینجا در حقیقت بیانگر مراحل مختلف خلقت (از ابتدای خلقت تا دمیده شدن روح در او) است.
- حمل بعضی از قراءات بر بعضی دیگر.
- محدود کردن معنای مطلوب به آنچه توضیح و تفسیرش مابعدش میآید؛ مانند «الصَّمَدُ» در آیه شریفه «اللَّهُ الصَّمَدُ» یعنی همان «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ*وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (توحید: 3-4) است.[۴].
مؤلف در مبحث پنجم پیرامون شرافت و جایگاه علم تفسیر قرآن کریم مطالبی را بیان میکند، از جمله اینکه منظور از حکمت در آیه شریفه: «يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثِيراً وَ مَا يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ (بقره: 269)، [خدا] به هر كس كه بخواهد حكمت میبخشد و به هر كس حكمت داده شود، بهیقین، خيرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، كسى پند نمیگیرد». شناخت ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مقدم و مؤخر، حلال و حرام در قرآن و امثال آن است.[۵].
در مبحث ششم از این فصل به موضوع عرض و هدف از تفسیر قرآن کریم پرداخته شده است.
نگارنده هدف از تفسیر قرآن کریم را شناساندن مقاصد اصلیهای میداند که قرآن به خاطر تبیین آن نازل شده است که آنها هشت امر هستند:
- اصلاح اعتقادات.
- تهذب اخلاق.
- تشریع احکام.
- هدایت امت و اجتماع.
- تبیین قصص و اخبار امم گذشته برای تأسی به اوصاف صالحه ایشان.
- تعلیم حکمت به بشریت در تمامی عصور.
- موعظه، انذار، تحذیر و تبشیر برای بیداری مؤمنین.
- اعجاز قرآن کریم برای اثبات حقانیت رسالت نبی اکرم(ص)[۶].
مبحث هفتم پیرامون فضیلت و شرافت علم تفسیر است؛ قطعاً عمل به تعالیم قرآن کریم ممکن نیست الا بعد از فهم دقیق قرآن کریم و تدبر در آن و این امر محقق نمیشود جز به طریق کشف و بیان آنچه دلالت میکند بر الفاظ قرآن کریم از طریق تفسیر قرآن[۷].
فصل دوم
مؤلف فصل دوم کتاب خویش را به تبیین انواع مکاتب تفسیری قدیم و جدید اختصاص داده است. اولین از مشهورترین نوع تفاسیر، تفسیر مأثور است و آن تفسیر آیات مجمل قرآن کریم بهوسیله آیات مفصل و مبین آن است و این همان نوع تفسیری است که از سنت نبی اکرم(ص) برداشت شده است. نویسنده در ادامه این بخش به بحث از جایگاه تفسیر مأثور، اسباب ورود دسیسه و تحریف در کتب تفسیری، طبقات مفسرین، اسباب ضعف تفسیر مأثور و مشهورترین کتب تفسیر مأثور میپردازد[۸].
مبحث دوم از این فصل پیرامون تفسیر به رأی جایز است که به عبارتی دیگر از آن به نقد تحلیلی تعبیر شده است. در تعریف این نوع از تفسیر آمده است که آن تفسیر بهوسیله اجتهاد است پس از شناخت وافی مفسر از کلام و الفاظ عرب و وجوه دلالت آنها، همچنین آگاهی دقیق بر اسباب نزول آیات، ناسخ و منسوخ و...؛ سپس در ادامه به نظرات مختلف علما در مورد این نوع تفسیر اشاره میکند؛ همچنین به علومی که مفسر برای تفسیر قرآن به آن احتیاج دارد و شروط مفسر و آداب تفسیر اشاره میکند؛ و در پایان مشهورترین کتب تفسیر به رأی را برمیشمرد.[۹].
مبحث سوم از این فصل پیرامون تفسیر به رأی منحرف است که بهواسطه غلو و بدعت بعضی از طوایف مسلمین به وجود آمده است. مؤلف در این بخش با عداوت ناشی از تعصب کور و جاهلانه به ناحق برای این نوع تفسیر مذموم مثال به تفاسیر شیعی زده که این امر نشان از عدم دقت علمی و کمعمق بودن معلومات او دارد[۱۰].
در مبحث سوم از این فصل نگارنده تفصیلی از تفکر معتزلی در تفسیر را پیش میکشد؛ از جمله ویژگیهای این مکتب تفسیری:
- اعتماد بر عقل در تفسیر و تقدیم احکام عقلی بر شرع.
- تمرکز بر تفسیر آیاتی که مؤید مذهب ایشان است.
- پناه بردن به علم لغت و صرف برای رسیدن به مقصد خود درجایی معانی قرآن وفای به آن معنای مطلوبشان ندارد.
- متوسل شدن به برگرداندن ظواهر قرآن آنجایی که مخالفت با اصولشان دارد[۱۱].
در بخش بعدی، مؤلف در مورد تفکر متصوفه در تفسیر قرآن کریم سخن به میان آورده؛ ابتدا تعریفی از اصل تصوف ارائه میکند و آن را تقسیم به دو قسم اساسی تصوف نظری و عملی میکند که تفسیر قرآن با هر یک این دو قسم معنا و محتوای خاص پیدا میکند یعنی: تفسیر صوفی نظری و تفسیر صوفی عملی و سپس به ذکر ویژگیهای هر یک از آنها میپردازد و نمونههایی از کتب این دو نوع تفسیر را ذکر میکند[۱۲].
مکتب تفسیری بعدی از انواع مکاتب، تفسیر فقهی است که اهتمام این نوع تفسیر به استفاده از آیات قرآن کریم برای استخراج احکام شرعی و مسائل فقهی است؛ سپس مؤلف سیر تطور و نمونههایی از این نوع تفسیر را ذکر میکند[۱۳].
نگارنده در مبحث هشتم از این فصل به تشریح تفسیر علمی عهد قدیم و جدید میپردازد و تفسیر علمی را نوع بینقصی از تفسیر معنا میکند که در آن از اسلوب علمی دقیقی بهره برده شده و از اصطلاحات علمی قرآن کریم در به وجود آمدن آن بهره گرفتهشده است، در ادامه به ذکر آراء و انظار مختلف و کتب تفسیری قدیم و جدید این نوع تفسیر میپردازد[۱۴].
درنهایت مؤلف در مورد تفسیر معاصر سخن به میان آورده، ابتدا به تعریف و ذکر انواع این تفسیر پرداخته، سپس مشهورترین کتب در این موضوع را ذکر میکند[۱۵].
وضعیت کتاب
در انتهای کتاب فهارس فنی کتاب ذکر شده است.
در پاورقیها توضیح و اضافات برخی از عبارتها و آدرس مطالب ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص11-12
- ↑ ر.ک: همان، ص14-16
- ↑ ر.ک: همان، ص18-19
- ↑ ر.ک: همان، ص21-23
- ↑ ر.ک: همان، ص27-28
- ↑ ر.ک: همان، ص29-32
- ↑ ر.ک: همان، ص33-35
- ↑ ر.ک: همان، ص45-74
- ↑ ر.ک: همان، ص75-97
- ↑ ر.ک: همان، ص98-109
- ↑ ر.ک: همان، ص110-114
- ↑ ر.ک: همان، ص115-120
- ↑ ر.ک: همان، ص124-128
- ↑ ر.ک: همان، ص129-141
- ↑ ر.ک: همان، ص142-171
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.