الأجوبة المرضية عن أئمة الفقهاء و الصوفية
الأجوبة المرضية عن أئمة الفقهاء و الصوفية، اثر عبدالوهاب شعرانی (متوفی 972ق)، کتابی است در توجیه طریقت صوفیان که با تحقیق عبدالهادی محمد خرسه، منتشر شده است.
الأجوبة المرضية عن أئمة الفقهاء و الصوفية | |
---|---|
پدیدآوران | شعرانی، عبدالوهاب بن احمد (نويسنده) خرسة، عبد الهادی محمد (محقق) |
ناشر | دار البيروتي |
مکان نشر | سوریه - دمشق |
سال نشر | 1430ق - 2010م |
چاپ | 1 |
شابک | 987-9933-437-14-5 |
موضوع | تصوف - دفاعیهها و ردیهها - ابن عربی، محمد بن علی، 560 - 638ق. - دفاعیهها و ردیهها - عارفان - نقد و تفسیر |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 3الف7ش 295/4 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
شعرانی مطالب کتاب خویش را در یک مقدمه، ده باب و یک خاتمه، به شرح زیر، تنظیم نموده است:
در مقدمه، به معرفی برخی از علوم کشفی و شهودی پرداخته که مختص اهل کشف و شهود است و سایرین بهواسطه تعقل و تعلم، توانایی رسیدن به آن را ندارند. به نظر نویسنده، این علوم برای سایرین بیگانه بوده و حتی شاید نام آنها به ذهن کسی که آنها را نکوهش میکند، خطور نکرده باشد، چه رسد به اینکه در معانی آنها غوطهور شود[۱].
در باب اول، به بیان این امر پرداخته است که همه ائمه مسلمین، از فقها و صوفیه دارای هدایت از پروردگار خویش هستند و تصوف چیزی خارج از شریعت نبوده، بلکه حقیقت شریعت است و «صوفی» در کلام محققین، عبارت است از: عالمی که بر وجه اخلاص به علم خود عمل میکند[۲].
در باب دوم، به جهالت کسانی اشاره کرده است که مدعی بودند مشایخ سلف صالح، فقط اهل عبادت بودند و هیچیک از مقامات طریقت را که در بین عرفا شناخته شده است، نچشیدهاند. در باب سوم، از این موضوع سخن به میان آورده است که حقیقت و شریعت، دو امر بههمپیوسته هستند که از دیدگاه محققین و اهل علم، هریک از آنها، به دیگری بازمیگردد[۳].
در باب چهارم، بیان کرده است که اهل معرفت، به حد اجتهاد مطلق در شریعت رسیده و پس از آن، به علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین خواهند رسید. در باب پنجم، به برخی از اصطلاحات اهل معرفت اشاره کرده است تا بدین وسیله، منظور ایشان از این اصطلاحات دانسته شده و بدون علم و با عجله، اقدام به تکذیب آنان نشود[۴].
در باب ششم، برخی از بزرگان را که صوفیه و علوم آنان را مدح کردهاند، معرفی کرده است و در باب هفتم، علت انکار صوفیه توسط فقها را تبیین نموده است. در باب هشتم، به علت رمزآلود سخن گفتن صوفیان، اشاره کرده است. در باب نهم، کلماتی که به ابن عربی نسبت داده شده را تأویل نموده و در باب دهم، از عذر ایشان در تکلم بهگونهای که معنای آن بر دیگران پوشیده است، سخن به میان آورده است[۵].
در خاتمه، پارهای از حالاتی را که بهواسطه آنها صوفی از فقیه بازشناخته میشود، ذکر نموده است[۶].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه کتاب.