ازمة التعلیم المعاصر و حلولها الاسلامیة
ازمة التعلیم المعاصر و حلولها الاسلامیة، تألیف زغلول راغب محمد النجار، نخست بحران آموزشى معاصر و ریشههای آن بررسى و تحلیل شده است آنگاه به راهحلهای اسلامى آن اشارت رفته است.
ازمة التعلیم المعاصر و حلولها الاسلامیة | |
---|---|
پدیدآوران | زغلول راغب محمد النجار (نویسنده) |
ناشر | المعهد العالمى للفکر الاسلامى |
مکان نشر | امریکا- ویرجینیا |
سال نشر | 1990م/1410ق |
چاپ | یکم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
کتاب از دو فصل چند بهرهای برآمده است:
فصل اول. تحلیل بحران آموزشى معاصر: تربیتپژوهان همداستانند که آموزش در عصر حاضر گرفتار بحرانى سخت و جهانى است؛ اما در شناخت و تحلیل سرچشمهها و راهحلهای آن هماندیش نیستند و براى آن ریشههای اقتصادى، اجتماعى، تربیتى، اخلاقى، دینى، روانى و اسوهای برشماردهاند. نگارنده هریک از این اسباب را تحلیل مىکند؛ بمثل، در شرح ریشه تربیتى بحران به نکات زیر مىپردازد: نبود فلسفۀ تربیتى درست، جمود و ناتوانى تربیت معاصر از همگامى با تحولات سریع اجتماعى، اکتفا به انتقال معلومات و کسب مهارت در برخى حرفهها، تکیه بر کسب مدرک، پیروى از روشهای محدود، ناتوانى این روشها در تربیت، تکیه بر نظام آزمون براى شناخت میزان رشد علمى فراگیر، ایجاد فاصله میان علوم انسانى با علوم تجربى و قربانى آن به پاى این، فرق نهادن میان آموزش عمومى با آموزش فنى-حرفهای، اختلاف بر سر اینکه وظیفه دانشگاه آموزش، ایجاد مهارت فنى و یا مهارتهای علمى است، جدایى نظام آموزشى از زندگى و اجتماع، نیازمندى نظام آموزشى معاصر به دیدگاهى انسانى و کامل، عاریتى بودن نظام آموزشى در بسیارى از کشورها و بیگانگى آن با جامعه.
فصل دوم. تربیت اسلامى و بحران آموزشى معاصر: راه خروج از بحران یادشده با همۀ ابعاد مادى و معنوى آن، بازگشت به تربیت اسلامى است چه، این تربیت روشى الهى و سازگار با سرشت انسان است که ساخته آفرینندۀ هستى است؛ اما تربیت اسلامى چیست، فلسفه، اهداف، محتوا و روشهای آن کدام است و آیا تربیت اسلامى در تاریخ بشر نقشى داشته است؟
در پاسخ به این پرسشها، نخست از ماهیت تربیت اسلامى مىگوید و از رهگذر آن تربیت اسلامى را تعریف مىکند. از آبشخور الهى آن مىگوید و یادآور مىشود که برخلاف آنچه انتروپولوژیستهای معاصر ادعا مىکنند و بنابر نگرش انسانشناختى اسلام، ایمان مقدم بر کفر و علم مقدم بر جهل بوده است. پیامبران، دستپروردۀ پروردگارند تا تعلیم و هدایت بشر را گردن نهند این است که پیامبر اکرم(ص)خود را معلم مىنامد و قرآن کریم مردم را به آموزش و تفکر و تدبر و شناخت زوایاى گوناگون هستى مىخواند و خواندن و نگاشتن و ابزار آن را بزرگ مىدارد. جناب رسول(ص)که در اندیشه، رفتار، گفتار و سیرت نمونهای کامل و تمامعیار براى بشر است، در مسجد مردم را آموزش مىداد. اصحاب و تابعین، سنت آموزش در مسجد را پس از پیامبر اکرم(ص)پى گرفتند و رفتهرفته، سنت تدریس در مسجد به سراسر جهان اسلام راه یافت.
لازمۀ مسلمانى فهم اسلام و شرط فهم اسلام دریافت درست کتاب و سنت است و کتاب و سنت را با تعلیم و تربیت مىتوان آموخت این است که مسلمانان تعلیم و تربیت را سخت پى گرفتند و بزودى داراى فرهنگ آموزشى و تربیتى ویژه شدند که اصول، قواعد، نظم، روش، وسائل، مراکز و محتواى خاصى داشت و دیر نپایید که کتابهایى چند دربارۀ تعلیم و تربیت نگاشتند و در فقه، اصول، فلسفه، علوم تجربى، لغت، حدیث، علوم قرآنى و علوم انسانى مردانى بنام پروراندند و برخى علوم چون جامعهشناسى را پىنهادند. این نظام تربیتى پویا، به شکوفایى تمدن اسلامى و گسترش آن در طول دوازده قرن انجامید و با یورش استعمار اندکاندک رنگ باخت و از زندگى مسلمانان پس زده شد و تلاش شد نظام آموزشى غیردینى جایگزین آن شود.
در شرح فلسفۀ تربیت اسلامى از نکات زیر یاد مىکند: انسان خلیفه خدا بر زمین است. خداوند او را از خاک آفرید و از روح خود در او دمید از علم خود به او آموخت و فرشتگان را گفت بر او سجده کنند و او را بر بسیارى از آفریدگان برترى داد؛ بنابراین، قدرت یادگیرى ویژگى اساسى آدمى است و لازمۀ وجودى وى و شرط لازم خلیفة الهى او
در زمین است. انسان جزوى از هستى است و گذشته از وجود مادى، ماهیتى معنوى دارد که او را از دیگر پدیدهها ممتاز مىکند و به او عقل، عاطفه، احساس، شعور و امکان تربیت مىدهد. اصل در انسان خیر است و شر عارض بر اوست چه، انسان بر فطرت پاک زاده مىشود و چون در محیط قرار مىگیرد متأثر از آن، نیک یا بد بار مىآید. نهایت خیر در انسان توحید صرف و پرستش خداى یگانه است از نشانههای این توحید آن است که جز خدا را در وجود مؤثر ندانیم. در انسان میل به حق، خیر و زیبایى حسى و معنوى وجود دارد اینها فطرى اوست و تربیت باید بگونهای باشد که فطرت آدمى را پاس دارد و پرورش دهد. هر فرد انسانى عضوى از جامعه انسانى است و نسبت به آن حق و تکلیفى دارد. ایجاد توازن میان حقوق و تکالیف لازمۀ زندگى و کارى به تمام معنا تربیتى است. تربیت در این زمینه باید انسانى و فراتر از جنس، رنگ، نژاد، زبان و سرزمین باشد. افراد، استعدادها و میلهای گوناگون دارند و تربیت باید تفاوتهای فردى را در نظر داشته باشد. تربیت اسلامى تربیتى فردى است و در قالبهای خشک و انعطافناپذیر نمىگنجد. وحى و معرفت کسبى و فرهنگ بشرى منابع شناختاند و تربیت باید در محتوا از این مصادر سود جوید.
براى آشنایى با اهداف تربیت اسلامى، از هدف نظامهای تربیتى غیردینى که همانا پرورش شهروند نیک است مىگوید و آن را با هدف تربیت اسلامى؛ یعنى، پرورش انسان صالح مىسنجد و از مفهوم صلاح در تربیت اسلامى یاد مىکند و مىآورد که انسان صالح در تربیت اسلامى خدا را مىشناسد و پرستنده و مطیع اوست. خود را نیز مىشناسد و به ارزش خود آشناست. از رسالت خود در زمین نیز آگاه است و از پایان کار و سرنوشت عقبایى خود باخبر است و مىداند که بیهوده آفریده نشده است و هر لحظه از زندگى او و خردترین رفتارش بازخواست دارد. او مىداند که دنیا مزرعه آخرت است و باید در آن براى روز حساب بگونهای رفتار کند که گویى فردا خواهد مرد و براى دنیا چنان کند که پندارى جاودان خواهد زیست، چنین انسانى خشت نیکوى بناى جامعه صالح است.
برنامه تربیت اسلامى، فراز دیگر این فصل است و در شرح اصول آن از ایمان راستین به خدا، رسول، کتابهای آسمانى، روز پاداش، قضا و قدر، خیر و شر مىگوید. علم نافع و موضوع آن، و تشویق به فراگیرى آن را توضیح مىدهد. اخلاق فاضله و اجزاى اصلى آن (الزام، مسئولیت، پاداش، نیت و تلاش) را یادآور مىشود و به فطرى بودن حس اخلاقى انسان اشاره مىکند. از برخى تفاوتهای اخلاق در تربیت اسلامى با دیگر نظامهای تربیتى مىگوید و سرانجام به عمل صالح که نتیجۀ طبیعى ایمان راستین و علم نافع و اخلاق نیک است مىپردازد. سپس محتواى برنامه تربیت اسلامى را بررسى مىکند.
استراتژى تربیت اسلامى، بحث بعدى است که در آن از توجه به تربیت پیش از مدرسه یاد مىکند و به تأثیر وراثت در تربیت و لزوم توجه به این نکته مىپردازد. به دستورهای اسلام براى ازدواج و گزینش همسر اشاره مىکند. از برخى آداب تربیتى هنگام ولادت کودک چون: خواندن اذان و اقامه در گوش راست و چپ و نهادن نام نیک بر فرزند مىگوید و از اهمیت پرورش کودک در دامن مادر و محیط خانواده یاد مىکند و توجه اسلام به کودکان یتیم را مىآورد و عنایت اسلام را به ایجاد محیط خانوادگى مناسب براى پرورش کودک گوشزد مىکند. به وجوب تربیت از آغاز کودکى مىپردازد.
از اهمیت حفظ قرآن و غفلت امروزیان از آن مىگوید. به لزوم عنایت به ویژگیهای سهگانه مربى؛ یعنى، صلاح، علم و آشنایى با فن آموزش و پرورش توجه مىدهد.
اهمیت مراکز آموزشى و تلاش براى گسترش آنها را مىآورد. شمول و استمرار نظام تربیتى اسلام را شرح مىدهد و از لزوم آموزش عملى همراه با آموزش علمى مىگوید.
از بایستگى اتحاد علوم و پرهیز از جدایى علوم دینى و غیردینى و زیان شدید این کار در فرهنگ آموزشى جهان اسلام سخن مىگوید و اشاره دارد که محور حقیقى آموزش و تربیت باید انسان باشد. از اصل لزوم رعایت مساوات در آموزش یاد مىکند و به سادگى تربیت اسلامى و آسانى اجراى آن مىرسد و زدایش موانع مصنوعى را که میان مراحل و سطوح و انواع آموزش اسلامى ایجاد کردهاند، مىخواهد و بر آن است که آموزش باید آزاد و غیرمقید به روشهای خاص باشد. از لزوم تفکیک مراکز آموزشى دختران از پسران مىگوید و لزوم برپایى مؤسسات تربیتى فراگیر اسلامى را یادآور مىشود.
برچیدن مدارس تبشرى در جهان اسلام را لازم مىشمارد و از زیانهای این مدارس مسیحى براى مسلمانان مىگوید و یادآور مىشود که لازم است در سراسر کشورهای عرب آموزش به زبان قرآن(عربى)باشد. با این همه، یادآورى استفاده از تجارب بشرى در زمینۀ تربیت را فراموش نمىکند. به لزوم آموزش نظامى براى پسران و آموزش فن تدبیر منزل براى دختران اشاره مىکند و پیشنهاد مىکند نام مدارک تحصیلى از وضع کنونى به نامهای اسلامى تغییر کند. بحثى کوتاه دربارۀ وسائل تربیت اسلامى فراز انجامین این فصل است و پس از آن با تلخیص اسباب بحران آموزشى معاصر به بیان پیشنهادهایى براى بناى استراتژى تربیت اسلامى در روزگار کنونى مىپردازد[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص35-39
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش