اربلی، عز‌الدین بن نجاى

عز‌الدین حسن بن محمد ابن احمد بن نجاى اربلى امامى (586- 660 ه ق‌)، فیلسوف امامی قرن هفتم.

اربلی، عز‌الدین بن نجاى
NUR00000.jpg

کتاب‌هاى تاریخ و شرح حال رجال جنبه‌هاى اساسى زندگانى ابن نجا و جهات اصلى فکرى و علمى او را عرضه نداشته ولى همگى، بالاتفاق، او را فیلسوفى کامل و مرجعى در علوم اوایل دانسته‌اند و فقط به جهات و جنبه‌هاى ادبى او پرداخته و قسمتى از اشعار او را نقل کرده‌اند. تمام کسانى که شرح حال او را نوشته‌اند به بى‌علاقگى او به نماز و توهین او به رؤسا و بزرگزادگان اشاره کرده‌اند. البته این اتهام چیز عجیبى نیست، ما عادت کرد‌ه‌ایم که این قبیل تهمت‌ها را که بر ابن نجا زده‌اند از مورخان درباره «ابن نجا» هاى دیگر هم بشنویم چون بى‌شک این قبیل طعن‌ها یا تهمت‌ها غالباً از راه تعصبات مذهبى یا سیاسى سرچشمه مى‌گرفته است. اما اینکه گفته‌اند به بزرگان و فرزندان آنها توهین مى‌کرده، به‌طور واضح بر پاکدلى و علو نفس او دلالت دارد و اینکه مردى نبود که دنبال رؤسا بدود یا بر در خانه‌هاى ایشان بایستد، او مردى حق‌گو و متعصب در بیان حق بود و ازاین‌رو مردم خوشگذران و لاابالى را مورد انتقاد قرار مى‌داد.

در کلام دیگران

همه کسانى که شرح حالش را نوشته‌اند او را در عداد دانشمندان برجسته در علوم عربى و ادبیات و مرجع در علوم اوایل شمرده‌اند.

سیوطى او را به «فیلسوف نابیناى رافضى» مى‌ستاید ولى ذهبى درباره او چنین مى‌گوید: «در علوم عربى و ادبیات درخشش و برجستگى داشت و در علوم اوایل بر همه مقدم بود. در دمشق مى‌زیست و به مسلمانان و اهل کتاب و فلاسفه درس مى‌داد و احترام فوق‌العاده‌اى در میان مردم داشت، ولى رافضى بود و نماز نمى‌خواند. به علاوه مردى کثیف و زشت بود بود و از نجاسات پرهیز نمى‌کرد. علاوه بر کورى مبتلا به زخمها و دمل‌هایى شد، شعر هم مى‌گفت و در هجو بدزبان بود. عز‌الدین مردى با ذکاوت، هوشیار، خوش‌صحبت بود و نیکو شعر مى‌سرود. چون قاضى شمس‌الدین، ابن خلکان به دمشق آمد، به دیدن او رفت ولى عز‌الدین اعتنایى به او نکرد. قاضى هم دیگر به نزد او نرفت و او را ترک گفت».

ابن شاکر کتبى در مورد او گفته است: «عز‌الدین رؤسا و فرزندان آنها را با بدزبانى‌ خود مورد اهانت قرار مى‌داد، و در نماز خواندن هم کاهل بود. نشان‌هایى در او بود که سستى عقیده او را مى‌نمود و به صراحت على را بر ابو بکر برترى مى‌داد. مردى بسیار خوش‌صحبت و نیکومناظره بود و شعر مى‌سرود و اشعار هجویه او بسیار زننده است.»

گویند در موقع احتضار این آیه را خواند: «أَ لا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللطِیفُ الْخَبِیرُ» «1» سپس گفت «صدق الله و کذب ابن سینا»[۱].

پانویس

  1. نعمه، عبدالله، ص376-377

منابع مقاله

نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى‌‏، جاپ یکم، 1367ش.

وابسته‌ها