عرفان در ادیان جهان
عرفان در ادیان جهان تألیف سیدنی اسپنسر، ترجمه محمدرضا عدلی؛ این کتاب همانگونه که از عنوان آن پیداست، پدیدۀ «عرفان» را در ادیان مختلف بررسی میکند؛ از اینرو دربارۀ تاریخ ادیان و باورها و آدابشان چندان سخن نمیگوید.
عرفان در ادیان جهان | |
---|---|
پدیدآوران | اسپنسر، سیدنی (نویسنده) عدلی، محمدرضا (مترجم) |
ناشر | هرمس |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1399 |
شابک | 0ـ214ـ456ـ600ـ978 |
موضوع | مطالعات تطبیقی عرفان |
کد کنگره | BL ۶۲۵/الف۵ع۴ |
ساختار
کتاب در نه فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
عرفان یکی از مهمترین وجوه دین است و از اینرو در آیندۀ بشر جایگاه ویژهای دارد. در عصر کنونی دین بیش از هر دورۀ دیگری، با چالش فلسفههای مادی روبروست؛ زمانی که علوم طبیعی رشدی چشمگیر داشتهاند و بشر آگاهی فزایندهای از قوای طبیعت پیدا کرده و توانی که از این رهگذر عایدش شده است، همواره این وسوسه را در او ایجاد میکند که امور معنوی را نادیده بگیرد؛ در چنین عصری است که دمیدن خونی تازه به حیات باطنی انسان ضروری به نظر میرسد. اما اگر بخواهیم حیات دینی را احیا کنیم، در وهلۀ نخست باید در درک و نظرگاه مردمان تحولی ایجاد شود و برای این منظور، هیچ چیزی بیش از مطالعۀ آموزهها و تجارب عارفان کارآمد نیست.
این کتاب همانگونه که از عنوان آن پیداست، پدیدۀ «عرفان» را در ادیان مختلف بررسی میکند؛ از اینرو دربارۀ تاریخ ادیان و باورها و آدابشان چندان سخن نمیگوید.
در دین ابتدایی، نبیها و شمنها بودند که نظامی عرفانی را تجربه کردند. افزون بر این با مطالعۀ دین ابتدایی میتوان دریافت که در دل هر آگاهی دینی، نوعی گرایش ذاتی به عرفان موجود است. دین ابتدایی جلوههای گوناگونی داسته است؛ از جمله پرستش نیاکان، پرستش ارواح طبیعی یا پرستش ارواح حیوانی، توتمباوری یا باور به خدایان عالیرتبه. در فصل اول کتاب دربارۀ عرفان در ادیان ابتدایی مباحثی مطرح شده است.
در این کتاب، مطالعۀ عرفان در ادیان تاریخی با بررسی جنبههای عرفانی سنتهای دینی هند آغاز شده است؛ چراکه تجربۀ عرفانی در ادیان هندی جایگاهی محوری دارد. در فصل دوم کتاب دربارۀ عرفان در دین هندو و انواع آن بررسی شده است.
دین بودایی در آغاز به شکل جنبشی بدعتآمیز در هند ظاهر شد؛ جنبشی که مرجعیت وداها را به کلی انکار میکرد؛ اما با گذر زمان جریانهای مختلفی از دل این جنبش پدیدار شدند. دو نحلۀ «هینهیانه» و «مهابانه» از مهمترین جریانهایی هستند که در سنت بودایی به ظهور رسیدند. فصل سوم کتاب اختصاص به عرفان بودایی دارد.
به طور سنتی گفته میشود بنیانگذار آیین عرفانی ـ فلسفی تائویی، لائو تسه بوده است. گفته شده او در سال 604 قبل از میلاد به دنیا آمد و رسالۀ عرفانی «تائو ته چینگ (رسالهای در باب طریقت و نیرویش) از اوست. اندیشهای که در پس این کتاب است، بهیقین به پیش از قرن چهارم پیش از میلاد بازمیگردد. در عصر کنفوسیوس (در قرن ششم قبل از میلاد) عزلتنشینانی بودند که از دنیا کناره میگرفتند و زندگی مراقبهای سادهای داشتند. در فصل چهارم کتاب عرفان در آیین تائویی و کنفوسیوسی بررسی شده است.
اسطورۀ مرگ و تولد دوبارۀ دیونوسیوس مؤلفۀ اصلی جنبش ارفئوسی است که تأثیر چشمگیری در عصر افلاطون بر جای نهاد. ارفئوسیها دیندارانی بودند که میخواستند پیامی نجاتبخش را به گوش تمام انسانها برسانند. آنان نخستین گروه واعظان دورهگرد در اروپا به شمار میروند. فعالیتهای آنان از قرن ششم پیش از میلاد آغاز شد و تا طلیعۀ عهد مسیحیت ادامه یافت. پیروان این جنبش گرچه اندک بودند، تأثیری ژرف در اندیشۀ دینی یونانیان باستان بر جای نهادند. در فصل پنجم کتاب دربارۀ عرفان در ادیان یونانی و هلنیستی مباحثی مطرح شده است.
دربارۀ ارتباط دین عهد عتیق با احوال و تجربههای عارفان دیدگاههای کاملا متفاوتی وجود دارد؛ گاه گفته شده در عهد عتیق هیچ نشانی از این سنخ و احوال و تجربهها وجود ندارد و نگارندگان آن به کلی با عرفان بیگانه بودند. از سوی دیگر برخی بر این باورند که عرفان با درجات مختلفی از شدت و ضعف در طی سدههای متمادی در تاریخ عهد عتیق سریان داشته است. بیتردید عرفان در دین عبری جایگاه محوری نداشته است؛ آنگونه که در دورۀ اوج دین هندویی یا در مذهب مهایانۀ بودایی بوده است. فصل ششم اختصاص به بررسی عرفان عبری و یهودی دارد.
با توجه به گواهی انجیلها میتوان گفت که عیسی(ع) سنت نبوی را احیا کرد؛ بنابراین از تجربۀ خاص انبیا برخوردار بوده است. دین عهد جدید از آغاز با عنصری عرفانی همراه بوده است. گواه این سخن را میتوان در تجربۀ عید پنجاهه بازجست. گفته شده در آن روز همۀ یاران عیسی از روحالقدس پر شدند و به زبانهای مختلف سخن گفتند. در فصل هفتم کتاب عرفان مسیحی بررسی شده است. در این فصل دربارۀ عرفان در عهد جدید، عرفان در کلیسای کاتولیک غرب، عرفان در کلیسای شرقی، جریانهای بدعتگذار در عرفان کلیسای کاتولیک غربی و عرفان پروتستان مباحثی مطرح شده است.
فصل هشتم کتاب اختصاص به بررسی عرفان اسلامی دارد. نویسنده در این فصل ابتدا تاریخچهای از عرفان اسلامی مطرح کرده و در ادامه تعالیم اصلی صوفیان را ذیل این چهار مبحث بررسی کرده است: خدا و جهان، سرشت انسان، شیوۀ سلوک، و غایت سلوک.
با مطالعۀ عرفان در ادیان جهان مشخص میشود که تعالیم عرفانی از منظر بیان و توصیف، صورتهای متنوعی به خود گرفتهاند؛ اما با این وجود به لحاظ تجربه و نظرگاه نوعی وحدت جوهری در میان عارفان در ادیان مختلف دیده میشود. در فصل آخر این کتاب، کوشیده شده برخی گرایشها و عناصر بنیادینی که در سنتهای متنوع عرفانی مشترک است، ذکر شود و همچنین برخی از تفاوتهای اساسی این سنتها نیز برشمرده شوند.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات