خصیبی، حسین بن حمدان
ابوعبدالله حسين بن حمدان خصيبى جنبلانى (260ق -346ق)، محدث، و راوی شیعه امامیه در عصر غیبت صغری و سالهای آغازین غیبت کبری و مورد احترام فراوان فرقه نصیریه است. دیدگاههای متناقضی از سوی بزرگان شیعه نسبت به او وجود دارد، نویسنده کتاب الهداية الكبرى
نام | خصیبی، حسین بن حمدان |
---|---|
نامهای دیگر | جنبلانی، حسین بن حمدان |
نام پدر | حمدان |
متولد | 260ق/873م |
محل تولد | جنبلاء، شهرى ميان كوفه و واسط |
رحلت | 346ق |
اساتید | عبدالله جنّان
على بن احمد |
برخی آثار | الهدایه الکبری |
کد مؤلف | AUTHORCODE10947AUTHORCODE |
ولادت
در قرن سوم/ نهم و بنابر يك منبع، در سال 260ق/873م به دنيا آمد.
خانواده او ساكن جنبلاء، شهرى ميان كوفه و واسط بوده است. او به نام پدربزرگش (خصيب) به خصيبى ملقب شد.
حمدان، پدر خصيبى، يكى از راويان احاديث شيعى بود كه عمدتاًً به سيره پيامبر(ص) مربوط مىشدند. عموى او ابراهیم بن خصيب، از مرابطان امام عسكرى(ع) بود. اين دو نفر در كتاب خصيبى نام برده شدهاند. عموى ديگرش احمد بن خصيب در نوشتههاى شيعى به عنوان يكى از مؤمنانى كه براى تهنيت گفتن به امام عسكرى(ع) به خاطر تولّد پسرش مهدى(ع) به سامرا رفت، معرفى مىشود. وى نيز همانند برادرش حمدان، ظاهراً در نوشتههاى مربوط به سيره پيامبر(ص) تبحر داشت.
خصيبى در خانوادهاى شيعى بزرگ شد كه به امام معصوم(ع) نزدیک بود و لذا از همان سنين اوليه، در معرض تجربههاى دينى قرار داشت. او در كتابش مىگويد كه در سال 273ق886/م (شايد در 13سالگى)، در مسجدى در غرب شهر مدينه به جماعت نماز خوانده، مسجدى كه پيامبر(ص) و پسر عمويش على(ع) در آن با هم نماز خوانده بودند.
تحصیلات
خصيبى جهان معنوى فراخى داشت. آثار او نشان دهنده انسانى است با احاطهاى بسيار بر زبان عربى كه علوم دينى (به ويژه قرآن، تفسير و حديث) را آموخته و شاعرى است خوش ذوق كه از اشعار دوره پيش از اسلام و دوره اسلامى، به يك اندازه مطلع است.
در حالى كه هنوز جوان بود، با ملاقات با عبدالله جنّان، آموزش او چرخشى اساسى يافت. جنّان ملقب به «فارسى» و «زاهد» بود و نوشتههايش نشان دهنده تأثر از اديان ايرانى است. بنابر نوشتههاى نصيرى، جنّان اصولى را به خصيبى انتقال داد كه در قرن سوم/ نهم از ابوشعيب محمد بن نصير نميرى، كه مدعى بود باب سرّ امام حسن عسکری(ع) است، دريافت كرده بود. جنان در سال 782ق/900م از دنيا رفت. تأثير او بر خصيبى سرنوشت ساز بود. خصيبى تصميم گرفت كه از استادش پيروى كند با علم به اين كه اين راه، راه اكثريت شيعه و از جمله خانواده خودش، نيست.
با فقدان راهنما، خصيبى در جستجوى راهنماى ديگرى بود تا بتواند فراگيرى تعاليم باطنى محمد بن نصير را نزد او ادامه دهد. به نظر مىرسد كه اين جستجو بيست و هفت سال طول كشيده است.
بنابر نوشتههاى نصيرى، در سال 314ق/926م خصيبى با عارفى قديمى به نام على بن احمد، از شاگردان ابن نصير، در شهر طرباء نزدیک كربلا ملاقات كرد. طى اين ملاقات كه در دهم محرم رخ داد، على معناى نهفته آن روز يعنى روز عاشورا، را براى خصيبى آشكار كرد. گفته شده كه در اين جلسه كه به قصد تشرف خصيبى بر پا شده بود،150 تن از شاگردان اين عارف نيز شركت داشتند. على به اطلاع خصيبى رساند كه امام حسن عسکری(ع) از ميان همه مريدانش، ابن نصير (و نه اسحاق بن محمد نخعى احمر كه مورد علاقه فرقه اسحاقيه معاصر با آنها بود) را برگزيده و متبرک ساخته بود.
پس از غيبت امام دوازدهم(ع)، مرشد خصيبى، على بن احمد طربائى، مدعى شد كه از سوى امام هادى(ع) و امام عسكرى(ع) به عنوان سفير منصوب شده است.
طربائى مراسمى برگزار كرد كه از طريق آن، خصيبى را به عنوان جانشين خود در طرباء منصوب كرد. طربائى و جنّان با انتقال اسرار ابن نصير به خصيبى، وى را عهدهدار استمرار طريقه ابن نصير كردند. خصيبى معارف سرّى امام را به ميراث برد. بنابراین احتمال دارد كه خصيبى على طربائى را تنها سفير بر حقّ مىدانسته است.
خصيبى خود را رهبر يك گروه انشعابى شيعى نمىدانست، بلكه راهنماى جامعهاى مىدانست كه تا آن زمان از طريقه درست شيعه مطابق با اراده امام(ع) و باب او ابن نصير، پيروى میكردند. خصيبى كه به حقانيت خود باور داشت، در اشعارش، پيروان خود را شيعه الحق و شيعه الهدى خطاب مىكرد.
از روايات نصيريه آگاه مىشويم كه خصيبى در نتيجه مطالعات باطنىاش خود را واسطه ميان جهان انسانىِ مريدان و جهان معنوى مىدانسته است.
به نظر مىرسد كه خصيبى پيام خود را از راه تبليغ علنى منتشر مىكرد و لذا خود و مريدانش را در معرض خطر جدى قرار مىداد. حاكم بغداد نيز وى را به همين خاطر زندانى كرد.
حبس و آزار خصيبى از يك سو و جذب او به عيسى(ع) از سوى ديگر، احتمالاً دلايل تصميم او به حركت به سوى منطقه شام (سوريه بزرگ) بودند و در آنجا او با درسى كه در بغداد آموخته بود، با احتياط بسيارى عمل مىكرد.
وى توانست در اين منطقه جامعهاى برپا كند. اعضاى اين جامعه، موحدون ناميده شدند.
وى در سال 336ق/947م، همزمان به قدرت يافتن آل بويه، به طرباء بازگشت و بار ديگر در بغداد فعّال شد.
او در سالهاى آخر عمرش، مجدداً به سوريه بازگشت و زندگى در حلب يا اطراف آن را برگزيد. خاندان شيعى عربى حمدانيان از سال 333ق945/م بر حلب حكمرانى داشت. اين اوضاع او را قادر مىساخت كه با هويت شيعى در آنجا زندگى كند. وى در كتابش «الهدايه الكبرى» هويت شيعىاش را درباره امامان دوازده گانه(ع) ابراز كرد.
وفات
محمد بن على جلّى، از جمله شاگران اوست كه براى رهبرى موحدون حلب برگزيده شد.در سال 346ق/957م در حالى كه هنوز حمدانيان بر حلب حكم مىراندند، خصيبى در سنى بالا، از دنيا رفت.
در سنت نصيرى، اشعار متعددى به خصيبى نسبت داده مىشود، ولى تنها شعرى را كه در واقع مىتوان نام برد، «قصيده غديريه» است كه ظاهراً كل آن را طبرانى گردآورى كرده است.
آثار
تاريخ ادبيات شيعه، كتابهاى زيادى را به وى نسبت مىدهد، ولى خيلى از آنها نامهاى گوناگون يك كتاباند. «الهدايه» كه «الهدايه الكبرى»، «تاريخ الائمه» و «الهدايه فى تاريخ الائمه و معجزاتهم» نيز ناميده مىشود، تنها كتاب شيعى خصيبى است كه هم اكنون باقى مانده است.
«الاخوان و المسائل»، «اسماء النبى(ص) و الائمة(ع)»، «رسالة التخليط»، «الرساله الراست باشية»، «السياقة» و «رسالة التوحيد» از ديگر آثار منسوب به وى مىباشند.