بحرانی، یوسف بن احمد
یوسف بن احمد بحرانی (1107-1186ق)، فقیه اخباری، متکلم، رجالشناس، محدث و نویسنده الحدائق الناضرة
نام | یوسف بن احمد بحرانی |
---|---|
نامهای دیگر | محقق بحرانی، صاحب حدائق |
نام پدر | احمد |
متولد | 1107ق |
محل تولد | بحرین |
رحلت | 4 ربیع الاول سال 1186ق |
اساتید | شیخ عبدالله بلادی بحرانی |
برخی آثار | الحدائق الناضرة |
کد مؤلف | AUTHORCODE00007AUTHORCODE |
خاندان
یوسف بن احمد یکی از بزرگان خاندان آل عصفور در قرن دوازدهم است.
آلِ عُصْفور، خاندانی از علمای روحانی شیعه در بحرین، قَطیف و نواحی جنوب ایران در سدۀ 12 و 13ق بودند. شخصیتهای بنام این خاندان، علاوه بر لقب آل عصفور، به ابن عصفور و یا عصفوری نیز شناخته شدهاند. نیای این خاندان عصفور بن احمد بن عبدالحسین بن عطیه بن شیبة درّازی شاخوری بَحرانی است. اینان به دلیل اینکه عمدتاً در درّاز، از روستاهای بحرین در نزدیکی مَنامه، یا در شاخوره، از روستاهای همجوار آن، زاده شده و یا زندگی کردهاند به درّازی و شاخوری و بحرانی نیز شهرت یافتهاند[۱].
ولادت
یوسف بن احمد در 1107 در قریه ماحوز (واقع در یکفرسخی جنوب غربی منامه، مرکز بحرین) به دنیا آمد، ولی وطن اصلی او قریه دراز بوده است[۲].
تحصیلات و سفرها
بنابر گزارشِ شیخ یوسف در لؤلؤة البحرین، وی دوران کودکی را زیر نظر جدش، ابراهیم، که به تجارت مروارید اشتغال داشته است، گذرانده و آموزگاری در خانه به او قرآن و خط را تعلیم میداده است. سپس پدرش تربیت علمی او را برعهده گرفته و تا پایان عمر در تکمیل و تقویت مقام علمی و ادبی او میکوشیده است.
دوران زندگی شیخ یوسف بحرانی با حوادث مهمی همراه بوده که موجب میشده است از شهری به شهر دیگر روانه شود. بااینهمه، وی تلاش و کوشش علمی را رها نکرد و هرگز از آموزش و تحقیق جدا نشد. در آغاز کودکی، شاهد جنگهای قبیلهای بین دو قبیله الهوله و اَلْعَتوب بوده است. سپس، چنانچه یاد شد، براثر هجوم پیدرپی سلطان عمان به بحرین، خانوادهاش به قطیف مهاجرت کرد و تنها او، که بزرگترین پسر خانواده بود، برای حفظ اموال در بحرین ماند. ولی بعد از سلطه کامل مهاجمان و شکست قوای ایرانی و به آتش کشیده شدن خانه پدری، به خانواده خود ملحق شد و با مرگ پدر در همان اوان، سرپرستی خانواده را برعهده گرفت. دو سال در قطیف ماند و نزد شیخ حسین ماحوزی، فقیه مجتهد و مخالف علنی مسلک اخباری (متوفی 1181) شاگردی کرد، همچنان که چند سال پسازآن نیز بار دیگر نزد او تلمّذ کرد و از وی اجازه حدیث گرفت. پس از مصالحه دولت ایران و سلطان عمان و آزادی بحرین، به وطن بازگشت و چند سال نزد عالمان آنجا درس خواند و سرانجام، بعد از بازگشت از سفر حج و توقف در قطیف برای فراگیری حدیث از ماحوزی، به علّت فشارهای مالی و آشفتگی اوضاع داخلی بحرین در اثر سقوط حکومت صفوی به سال 1135 و همچنین قتل سلطان حسین صفوی به سال 1140، ناگزیر راهی ایران شد. بحرانی، پس از مدّت کوتاهی اقامت در کرمان، به شیراز رفت و به لحاظ حرمتی که محمدتقی خان، حاکم شیراز، برای او قائل شد، چند سال با آرامش به تدریس و تألیف و ادای وظایف دینی پرداخت و نیز نزد شیخ عبدالله بلادی بحرانی (متوفی 1148) شاگردی کرد. ولی سرانجام، براثر آشفتگی اوضاع داخلی شیراز به دلیل طغیان محمدتقی خان بر حکومت نادرشاه و شکست او بعد از جنگی ویرانگر و نیز شیوع وبا در سالهای 1156 و 1157 به فسا رفت و حاکم آن شهر از او تجلیل کرد. مدتی نیز در این شهر با آرامش خاطر به تألیف و تحقیق و نیز، برای امرارمعاش، به زراعت پرداخت که گویا براثر هجوم علیمردان در 1165 به آنجا و قتل حاکم فسا و غارت شدن شهر و از جمله به تاراج رفتن دارایی و نابودی کتابهای او، در نهایت پریشانی به اصطهبانات رفت و سرانجام راهی کربلا شد[۳].
او در این شهر به آرامش و امنیت و ثروت دست یافت و تا پایان زندگی در آنجا زیست و حیات خود را صرف تدریس و تعلیم و تحقیق و تألیف کتابهای فقهی، روایی و کلامی و عبادت کرد[۴].
وفات
شیخ یوسف بحرانی در 4 ربیع الاول 1186ق بر اثر طاعون درگذشت [۵] و جنازهاش با شکوه فراوان تشییع شد و در کنار تربت امام حسین(ع) به خاک سپردند[۶].
شاگردان
بحرانی بهرغم نابسامانیهای مختلف دوران زندگی -که در بیشتر اشعار خود شماره و نام شاگردان او طی اقامت در شیراز ثبت نشده است؛ امّا نام گروهی از دانشمندان بزرگ حوزه درسی او در کربلا معلوم است. معروفترین آنها عبارتاند از: مولی مهدی نراقی (متوفی 1209)، علامه بحرالعلوم (متوفی 1212)، ابوعلی حائری (متوفی 1215)، میرزا مهدی خراسانی (متوفی 1216)، میرزا مهدی شهرستانی (متوفی 1216)، میرزا ابوالقاسم قمی (متوفی 1231) و سیّد علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض (متوفی 1231) که همه از شاگردان برجسته وحید بهبهانی نیز بودهاند. همچنین دو تن از برادرزادگانش، شیخ احمد بن محمد و شیخ حسین بن محمد نزد او درس خواندهاند[۷].
اخباری گری
وی از نظر تفکر فقهی، مانند دیگر فقیهان آل عصفور، اخباری بود. برخی گفتهاند که او در آغاز گرایش تند به مسلک اخباری داشت و سپس به اعتدال گرایید و حتی اخباریان افراطی را نکوهش کرد که به آنچه میگویند رفتار نمیکنند و با اینکه تقلید را منکرند، خود ناآگاهانه تقلید را پیشه میسازند[۸].
بحرانی یکی از برجستهترین عالمان و مدافعان نحله فقهی و حدیثی اخباری و نیز آخرین شخصیت در خورِ ذکرِ این نحله علمی است که با وحید بهبهانی، مجتهد ضد اخباری معاصر خود، در کربلا مناظرات طولانی داشته و گفته شده است که این مناظرات در تغییر دیدگاه او و احتمالاً از رونق افتادن مسلک اخباری و رواج مکتب اصولی (با توجه به موقعیت علمی بحرانی نزد اخباریون) سخت مؤثر افتاده است [۹].
بحرانی، در مقدمه دوم کتاب الحدائق الناضرةاش، روش خود را در برخورد با احادیث، را روش میانه و طریقه علامه مجلسی میداند، توضیح داده و بر صحت کتب معتبر حدیثی-و نه تمام احادیث منسوب به ائمه علیهمالسلام- مانند کتب أربعةو بحارالانوار و معانی الأخبار و خصال و نیز الفقه الرضوی، به دلیل اعتماد محدثان بزرگ بر آنها، تصریح میکند؛ همچنان که در مقدمه سوم به نقد نظریه افراطیِ شماری از اخباریون و عجز آنان از فهم مرادات قرآنی پرداخته و نظریه شیخ طوسی را در تقسیم آیات قرآن از نظر دلالت بر مقصود تأیید میکند. در سایر مقدمات نیز مبانی اصولی خود را در استنباط فقهی توضیح میدهد، که نشانه روش اعتدالی او و نپذیرفتن همه دیدگاههای اخباریون است، در عین آنکه تفاوت نظر او را با نحله اجتهاد نشان میدهد. روابط دوستانه او با وحید بهبهانی در دوران اقامت کربلا و تصریح به مقام علمی و عدالت او -باآنکه بهبهانی با مشرب اخباریون، که بنابه نوشته مازندرانی حائری، در آن روزگار در عراق، خصوصاً در حوزه علمی نجف و کربلا، حضور فعال داشتند، بشدت مبارزه میکرده و حتی به انتقاد صریح از شخص بحرانی میپرداخته و برخی از شاگردان خود (مثلاً صاحب ریاض المسائل) را از شرکت در درس او، نهی مینموده -نشانه همین اعتدال است. این احتمال نیز مطرح است که بحرانی بعد از گفتگو و مناظره با بهبهانی، از مرام اخباری فاصله گرفته و با تأیید مجتهد معاصر خود در تقویت اجتهاد و تضعیف اخباریون -که غالباً با روشهای تُند بر مجتهدان و مَشرب اجتهاد میتاختهاند -میکوشیده است. تجلیل بهبهانی از او، بعد از مرگش، و حضور جدی مردم و علما در مراسم تشییع او بهرغم کاهش جمعیت شهر به سبب طاعون میتواند مؤید همین احتمال باشد. بنا به نوشته مامقانی، بحرانی از مدتها پیش مسلک اخباری را رها کرده بوده، و به همین علت، درخواست بهبهانی را برای تفویض کرسی درس خود به او، به مدت چند روز، با رضایت خاطر استقبال کرده که در پی آن، به تأثیر استدلالات بهبهانی بیشتر شاگردان بحرانی از مرام اخباری فاصله گرفتند. بااینهمه، هیچ تصریحی از خود او یا شاگردان و معاصرانش درباره کنارهگیری کامل وی از اخباریگری نقل نشده است[۱۰].
آثار
- الحدائق الناضرة؛
- الدرر النجفية من الملتقطات الیوسفيه؛
- لؤلؤة البحرين؛
- الصوارم القاصمة لظهورالجامعين بین وُلد فاطمة؛
- جليس الحاضر و أنيس المسافر (یا: جليس المسافر و أنيس الحاضر)؛
- سلاسل الحديد في تقييد ابن ابي الحديد؛
- النفحات الملكوتية[۱۱].
- الحقائق الناضرة في تتمة الحدائق الناضرة[۱۲].
وی بر برخی از متون فقهی و حدیثی پیشین مانند من لایحضره الفقیه و مدارك الأحکام حاشیه نوشته و نیز در نقد نظریه فیض کاشانی در بحث آب قلیل و نظریه میرداماد در مسئله رضاع رسالههایی جداگانه نوشته است[۱۳].
پانویس
- ↑ یوسفی اشکوری، حسن، ج2، ص71
- ↑ طارمی، حسن، ج2، ص314
- ↑ همان، ج2، ص314-315
- ↑ یوسفی اشکوری، حسن، ج2، ص72
- ↑ طارمی، حسن، ج2، ص315
- ↑ یوسفی اشکوری، حسن، ج2، ص72
- ↑ طارمی، حسن، ج2، ص315-316
- ↑ یوسفی اشکوری، حسن، ج2، ص72
- ↑ طارمی، حسن، ج2، ص316-317
- ↑ همان، ج2، ص317
- ↑ همان، ج2، ص316
- ↑ یوسفی اشکوری، حسن، ج2، ص72
- ↑ طارمی، حسن، ج2، ص316
منابع مقاله
- طارمی، حسن، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
- یوسفی اشکوری، حسن، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374ش.
وابستهها
الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة (بحرانی)
الدرر النجفية من الملتقطات اليوسفية
الأنوار الحيرية و الأقمار البدرية الأحمدية
اُصول الفقه المقارن بین الاُصولیین و المحدثین: شرح و تعلیق علی مقدمات الحدائق الناضرة
الشیخ بهاءالدین محمد العاملی (953-1030ق): (مجموعة رسائل و بحوث فی سیرة الشیخ البهائی)
لولوة البحرين في الإجازات و تراجم رجال الحديث
أنيس المسافر و جليس الخاطر: کشکول البحرانی