دیوان اشراق
دیوان اشراق، اثر میرمحمدباقر داماد متخلص به اشراق از علمای قرن دهم و یازدهم هجری، اثری است که در آن مباحث دینی، فلسفی و عرفانی به نظم کشیده شده است.
ديوان اشراق | |
---|---|
پدیدآوران | میرداماد، سید محمدباقر بن محمد(نویسنده)
جهانبخش، جويا (مقابله) پوستين دوز، سميرا (به کوشش) |
عنوانهای دیگر | ديوان |
ناشر | مرکز پژوهشی ميراث مکتوب |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1385ش |
موضوع | شعر فارسی - قرن 11ق |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PIR 6561 /د9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
این اثر توسط جهانبخش جویا و به کوشش سمیرا پوستیندوز تحقیق و منتشر شده است.
گفته شده است که شاه صفی پس از درگذشت میرداماد به داماد وی؛ یعنی سید احمد علوی دستور جمعآوری سرودههای میرداماد را داده است و وی نیز این مجموعه را به نام شاه جمعآوری نموده است. یک مثنوی نیز به نام مشرق الأنوار در دیوان اشراق به چاپ رسیده است که میرداماد آن را در سن بیست سالگی و در پاسخ به مخزن الأسرار نظامی سروده است.[۱]
برگزیدن واژه اشراق بهعنوان تخلص شعری از سوی میرداماد را میتوان بهخاطر تعلق خاطر میر به شیخ اشراق سهروردی دانست؛ چراکه میرداماد در زمینه فلسفه و حکمت نیز از تأثیرات وی برکنار نبوده است[۲]
ساختار
کتاب با دو مقدمه از جهانبخش جویا و سمیرا پوستیندوز آغاز شده است.
مجموعه اشعاری که از این فیلسوف بزرگ یا شاعر فیلسوف قرن یازدهم بهجا مانده است در دیوانی مشتمل بر:
قصاید، غزلیات، ملمعات (شعر عربی) و مثنوی گرانسنگ مشرق الأنوار (که در پاسخ مثنوی مخزن الأسرار حکیم نظامی گنجهای بر وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن» در بحر سریع مسدس مطوی مکشوف) و رباعیات زیبا گردآوری شده است.[۳]
گزارش محتوا
مقدمه جهانبخش جویا به زندگینامه تفصیلی مؤلف و آثار او و مقدمه سمیرا پوستیندوز به توضیحاتی درباره اثر حاضر و نیز چگونگی تصحیح آن اختصاص یافته است.
ترتیب اشعار میرداماد چنین است: مثنوی مشرق الأنوار، قصاید و مدایح، غزلیات، مثنوی، رباعیات، قطعات و اشعار عربی.
در بررسی دیوان اشراق درمییابیم که بیشترین حجم اشعار شامل رباعیات، سپس غزلیات و قصاید و قطعات و مثنوی اوست.
حضور الفاظ عربی و بعضی از لغات نامأنوس و دورافتاده در اشعارش گاه درک آنها را برای خوانندگان دشوار و دیریاب میسازد[۴]
میرداماد در سرودن این اشعار به سبک شعرای سلف؛ یعنی سبک هندی نظر داشته است و در این مسیر از آرایههای لفظی و معنوی زیبایی بهره جسته که ذهن خواننده را در بوستان ابیات وزین و پرمعنای خود به پرواز درمیآورد[۵]
برای نمونه به گوشهای از ابیات شیوای آن حکیم سترگ اشاره میشود:
قد ابد پیش بقای تو پست | قامت معنی ز ثنای تو پست |
و یا:
تازه ز باران تو بستان عقل | پاک به تأیید تو دامان عقل |
و این بدان معنا نیست که ایشان در همه اشعار خویش این سبک (هندی) را مراعات کرده باشد، بلکه ایشان چون شیخ بهایی - که به سنت مولانا و حافظ شعر میسرود - و بسیاری از عالمانی که به شیوه سخنرایان عراقیگوی تتبع و تقلید میکردند، از سبک عراقی بهرهمند بودند [۶]
این بیان به معنای انکار عناصر هندیانه موجود در برخی سرودههای میر و امثال او نیست؛ ورنه بهعنوان مثال، اسلوب معادله معمول در سبک هندی در این بیت میر که مطلع غزل نیز هست چشمگیر است:
عشق تو بر باد بلا خرمن فشاند خاک را | آتش چو سوزان شد، کجا رحمت کند خاشاک را |
القصه، از حیث تاریخی، میر به عصر صفوی تعلق دارد، ولی در زمره سرایندگان سبک هندی نیست[۷]
ایشان به «اشراق» تخلص داشته است. او این تخلص را بارها ضمن اشعار خویش آورده است:
دولتی اشراق که در طینتش | خاک رسول تو بد و عترتش |
و یا:
خود شرف گوهر اشراق ازوست | در همه عالم به شرف طاق ازوست[۸] |
بخش مهم و معروفی از اشعار میر، مثنوی مشرق الأنوار اوست.
مشرق الأنوار که بر گرده مخزن الأسرار نظامی ساخته است، با بیتی همانند همان منظومه آغاز میگردد؛ نظامی گفته است:
بسم الله الرحمن الرحيم | هست کلید در گنج حکیم |
میر گفته:
بسم الله الرحمن الرحيم | فاتحه مصحف امید و بیم |
ایشان در پایان مشرق الأنوار گفته:
از قلم فیض رقم کردمش | مشرق الأنوار علم کردمش | |
تا که درخشنده بود ماه و هور | تا نبود سایه درخشان چو نور | |
نور خرد مشرق انوار باد | سایه او مخزن اسرار باد | |
گلشن اشراق ازو تازه باد | هر دو جهان زو پر آوازه باد[۹] |
با توجه به بیت:
بیست مرا سال ز دور قمر | لیک به دانش ز خرد پیرتر |
میتوان گفت مشرق الأنوار را میر در بیست سالگی سروده است.[۱۰]
بخشی از کتاب (از صفحه79 تا 132) شامل رباعیات است؛ هرچند این مقدار از رباعیات حجم زیادی ندارد و گواه قوت طبع و توانایی خاص میرداماد در رباعیسرایی نیست، اما اشتغال ذهنی او را در این قالب کهن بهخوبی نشان میدهد. رباعیات میرداماد، عموماًرباعیاتی کمتپش و معمولی، با زبانی صیقلی نیافته است و کمابیش در بین آنها، تعدادی رباعی محکم و جاندار هم سراغ میتوان کرد. البته از نقطهنظر سیر تاریخی رباعی، رباعیات این حکیم فرزانه پارسیگوی باید مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا بیشاز سایر علمای عصر خود، به رباعی عنایت داشته است و رباعیات مناظرهای او و شیخ بهایی و رکنالدین مسعود مسیح و نظیرهسازیهای او بر رباعیات حکیم ارزقی و انوری، شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخزاده لاهیجی نیز قابل توجه است. تقی کاشانی که در سالهای جوانی میرداماد، به دیدار او رسیده است (یک بار در حدود 988 و یک بار در حدود 993ق)، میگوید: «با وجود کمال در هر وادی از فنون فضایل، میلش به شاعری بیشتر بود و اکثر اوقات اشعار آبدار بر لوح اعتبار نقش مینمود و به طریق مشایخ کبار به گفتن رباعیات توجه و میل میفرمود»[۱۱]
اولین رباعی درباره توحید است که میگوید:
هستی به تو قایم است و موجود تویی | در کعبه و در بتکده معبود تویی | |
گر قصد صنم کنند گر سجده بت | مسجود همه تویی و مقصود تویی |
وضعیت کتاب
کتاب بر اساس سه نسخه خطی و یک نسخه چاپی سامان یافته است؛ نسخه کتابخانه ملک با رمز «د»، نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی با رمز «م»، نسخه کتابخانه علامه محقق سید محمدعلی روضاتی با رمز «ض» و نسخه چاپشده مرحوم حاج میرزا محمود شفیعی با رمز «ط» است.[۱۲]این رموز در جایجای کتاب به چشم میخورد. این اثر با بهره از تصحیح تلفیقی و با عنایت به محتوا و وزن عروضی اشعار سامان یافته است و به جهت زیادگی استعمال پارهای از واژههای دشوار، واژهنامهای در آخر دیوان اضافه گردیده است. لازم به ذکر است مجموعه شعری حاضر دربردارنده اشعاری میباشد که در نسخههای فوق موجود بوده؛ با توجه به این نکته که برخی از نسخهها دارای ابیاتی است که در سایر نسخهها موجود نیست؛ بنابراین برای سندیت اشعار این مجموعه قبل از هر بخش از اشعار، رمز نسخههایی که دربردارنده شعر ذیل آن میباشد، در کروشهای درج شده است.[۱۳]
پاورقیهای کتاب به ذکر نسخهبدل الفاظ و اشعار اختصاص یافته است.
فهرست محتویات در ابتدا و نمایه، واژهنامه و کشفالأبيات در انتهای کتاب آمده است.
پانويس
- ↑ همان، ص90
- ↑ کجباف، علیاکبر و رحمانی قورتانی، محمود، ص89 و 90
- ↑ مقدمه کتاب، صفحه یکصدوسیوسه
- ↑ همان
- ↑ همان، صفحه یکصدوسیوسه و یکصدوسیوچهار
- ↑ ر.ک: همان، صفحه یکصدوشش
- ↑ همان
- ↑ همان، صفحه یکصدوهفت
- ↑ همان، صفحه یکصدوده
- ↑ همان، صفحه یکصدوده و یکصدویازده
- ↑ ر.ک: میرافضلی، سید علی، ص48
- ↑ ر.ک: مقدمه، صفحه یکصدوسیوپنج
- ↑ همان، صفحه یکصدوسیوشش