ثلاث رسائل في إعجاز القرآن

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ثلاث رسائل في إعجاز القرآن، مشتمل بر سه رساله عربی با نام‌های «بيان إعجاز قرآن» اثر ابوسلیمان حمد بن محمد ابراهیم خطابی بستی (متوفی 388ق)، «النكت في إعجاز القرآن» نوشته ابوالحسن علی بن عیسی رمانی (متوفی 386ق) و «الرسالة الشافية» نوشته عبدالقاهر بن عبدالرحمن جرجانی (متوفی 471ق)، پیرامون اعجاز قرآن کریم است. تحقیق اثر توسط محمد خلف الله و محمد زغلول سلام انجام شده است.

ثلاث رسائل في إعجاز القرآن
ثلاث رسائل في إعجاز القرآن
پدیدآورانرمانی، علی بن عیسی (نویسنده)

جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمان (نویسنده)

سلام، محمد زغلول (محقق)

بستی خطابی، حمد بن محمد (نویسنده)

احمد، محمد خلف الله (محقق)
عنوان‌های دیگرفي الدراسات القرآنية و النقد الأدبي
ناشردار المعارف
مکان نشرمصر - قاهره
چاپ5
موضوعقرآن - مسائل ادبی معاني و بيان
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏83‎‏ ‎‏/‎‏ث‎‏8
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

کتاب مشتمل بر مقدمه چاپ سوم و یک مقدمه تحقیقی و چهار بخش است؛ در سه بخش متن سه رساله و در بخش چهارم تعلیقات و اضافات سه مطلب در رابطه با رساله‌های مذکور ارائه شده است.

گزارش محتوا

محققین، کتاب را با این توضیح آغاز می‌کنند: قرن چهارم و پنجم مرحله پرثمری در تاریخ مطالعات قرآنی و انتقادی محسوب می‌شود. در این دو قرن نظریات دانشمندان در رابطه با اعجاز قرآن به کمال رسید و گرایش‌ها و اختلافات آنها به کشف اسرار اعجاز قرآن کریم محدود شد. خداوند ما را در طول سه سال به تحقیق سه رساله در اعجاز قرآن کریم موفق گردانید که این اختلافات را به تصویر می‌کشد: اولی از یک لغوی محدث، دومی از یک نحوی متکلم معتزلی و سومی از یک بلاغی سنی شافعی است.[۱].

همچنین در مقدمه تحقیقی دیگری ابتدا به شرح حال مؤلفین رساله‌ها و آثار آنها و سپس تحلیل و بررسی رساله‌ها می‌پردازند[۲].

اولین رساله «بيان إعجاز القرآن» یا «رسالة في إعجاز القرآن» خطابی، کم‌حجم‌ترین کتاب اوست. به نظر می‌رسد در نگارش آن نگاه منتقدانه‌ای به دیدگاه‌های معتزله درباره اعجاز قرآن داشته و در مقدمه کوتاه کتاب به این مطلب اشاره کرده است.[۳].

وی کتاب إعجاز القرآن را چنین آغاز می‌کند: «انسان‌ها در قدیم و جدید در این‌باره زیاد سخن گفته و به راه‌های مختلفی رفته‌اند‌، اما آنها را زیبا نیافتیم و این به‌خاطر نشناختن وجه اعجاز قرآن و نشناختن امر از جهت وقوف نداشتن بر کیفیت آن است». سپس سخنانی را که قبل از وی در این‌باره گفته‌اند مطرح و آن را با این نظر صاحب‌نظران آغاز می‌کند که پیامبر(ص) با همه عرب بر آوردن سوره‌ای مانند قرآن تحدّی کرد، اما از آن عاجز شدند و درماندند[۴].

وی در بخشی از مباحث چنین می‌نویسد: بشر نمی‌تواند مانند قرآن را بیاورد؛ زیرا علم بشر به همه اسماء زبان عربی و اوضاع آنها که ظروف معانی است و معانی آنها احاطه ندارد. فهم بشر همه معانی اشیا را که بر این الفاظ حمل می‌شود درنمی‌یابد و معرفت او آن‌قدر نیست که همه وجوه نظام‌هایی را که موجب ائتلاف و ارتباط الفاظ باهم می‌شود، درک کند؛ لذا نمی‌تواند سخن افضل را با استفاده از نیکوترین وجه آن انتخاب کند تا در نتیجه سخنی مانند آن بیاورد. معلوم است که آوردن همانند چنین اموری و جمع بین این امور پراکنده در نظم و نسقی مشخص، امری است که قوای بشر از آن عاجز است و قدرت او بدان نمی‌رسد[۵].

همچنین می‌گوید: «در اعجاز قرآن وجه دیگری هم هست که مردم بدان توجه ندارند و جز افراد نادر آن را نتوانند شناخت و آن همان کاری است که با دل‌ها می‌کند و تأثیری است که در نفوس می‌نهد؛ چراکه سخنی غیر قرآن - چه منظوم و چه منثور - نیست که وقتی آن را بشنوی در یک حال در قلب لذت و حلاوت احساس کنی و در حال دیگر ترس و مهابت!... چه بسیار دشمنان پیامبر(ص) از رجال و شجاعان عرب که با قصد غافل‌گیر کردن و قتل به سمت او رفتند و آیات قرآن را شنیدند و تا آیات به گوششان خورد نتوانستند به رأی دلشان بازگردند و از در مسالمت و قبول دین او درآمدند و دشمنی‌شان به دوستی و کفرشان به ایمان بدل شد». سپس در این‌باره مثال‌هایی تاریخی و آیات قرآنی و مصادیقی درباره وصفی که از قرآن کرده آورده و با آن کتاب خود را پایان داده است.[۶].

دومین رساله «النكت في إعجاز القرآن» است که «الجامع لعلم القرآن» نیز نامیده شده است. رمانی کتاب خود را با بیان وجوه اعجاز قرآن آغاز کرده، می‌گوید: اعجاز قرآن هفت وجه دارد: ترک معارضه به‌رغم کثرت انگیزه‌ها و شدت نیاز دشمنان به آن، تحدی [دعوت به مبارزه] برای همه، صرفه، بلاغت، خبرهای صحیح از امور آینده، نقض عادت و قیاس آن با همه معجزات. سپس بلاغت را به سه درجه تقسیم می‌کند و بالاترین درجه آن را معجزه می‌داند، که همان بلاغت قرآن است. سپس بلاغت را به رساندن معنا به قلب به زیباترین شکل لفظ تعریف می‌کند و بالاترین درجه زیبایی بلاغت را از آن قرآن می‌شمارد. آن‌گاه بلاغت را به ده قسم بدین قرار تقسیم می‌کند: ایجاز، تشبیه، استعاره، تلائم، فواصل، تجانس، تصریف، تضمین‌، مبالغه و زیبایی بیان. سپس بابی مفصل را به تفسیر آنها اختصاص داده است؛ مثلاً درباره استعاره، آن را تعریف کرده، فرق استعاره و تشبیه را گفته، ارکان آن را ذکر کرده است و مانند اینها. آیاتی را که بدین صورت در این باب آورده جمعاً چهل‌وچهار آیه است.[۷].

بعد از فراغت از تفسیر اقسام ده‌گانه بلاغت، به بیان وجوه هفت‌گانه‌ای که در اول کتاب ذکر کرده بود، می‌پردازد و آنها را مظاهر اعجاز قرآن می‌شمارد و بهترین دلالت‌های هریک از آنها بر اعجاز قرآن را بیان می‌کند[۸].

وی درباره صرفه می‌گوید: اما صرفه عبارت است از منصرف کردن همت‌ها از معارضه. بر همین اساس بعضی از اهل علم گفته‌اند که قرآن از لحاظ منصرف کردن همت‌ها معجزه است و این همانند سایر معجزات خارج از عادت و دلیل بر نبوت است. به نظر ما این نیز یکی از وجوه اعجاز قرآن است که برای عقل‌ها ظاهر می‌شود[۹].

رمانی بر آن است که قرآن سجع ندارد، بلکه فواصل دارد؛ چراکه سجع دادن عیب است و فواصل بلاغت است؛ زیرا فاصله تابع معناست، اما در سجع دادن معنا تابع سجع است و این خلاف چیزی است که حکمت بر آن دلالت می‌کند[۱۰].

رساله سوم «الرسالة الشافية» نوشته عبدالقاهر بن عبدالرحمن جرجانی (متوفی 471ق) پیرامون اعجاز قرآن کریم است. وی در این اثر به مبحث تحدی قرآن و ناتوانی مردم عرب در معارضه با قرآن پرداخته و اعجاز قرآن را در نظم آن دانسته است.[۱۱].

همچنین با تأکید بر اینکه اعجاز قرآن به نظم و ترکیب آن بازمی‌گردد، نظریه صرفه را رد کرده است.[۱۲].

جرجانی اثر معروف دیگری با نام «دلائل الإعجاز» نیز نوشته است که بیشتر دربرگیرنده آراء وی در دانش معانی است.[۱۳].

برخی هم رساله شافیه را بخشی از دلائل الإعجاز دانسته‌اند[۱۴].

در بخش اول تعلیقات، «تطور اصطلاحات بلاغی تا قرن چهارم» به‌اختصار بررسی شده است؛ مثلاً اینکه ابواب بلاغت که رمانی به ده مورد آنها اشاره کرده بود، پس از رمانی و معاصرینش فروع زیادی یافت و ابوهلال عسکری آن را به 37 نوع رسانید[۱۵].

در بخش دوم، «تعلیقات کسانی که بعد از رمانی بر دیدگاه‌های بلاغی او نوشته‌اند و از آراء او اقتباس کرده‌اند» در یازده عنوان مانند: بلاغت، شواهد ایجاز، تشبیه، استعاره و مانند آن مطرح شده است؛ قاضی ابوبکر باقلانی (متوفی403ق) و ابن سنان خفاجی (متوفی 466ق) از بارزترین این افراد هستند[۱۶].

در سومین بخش تعلیقات، خلاصه نظریات عبدالقاهر جرجانی درباره اعجاز قرآن با استناد به «دلائل الإعجاز» مطرح شده است.[۱۷].

وضعیت کتاب

فهرست تفصیلی مطالب و نیز فهارس اعلام، بلدان، قوافی و کتب واردشده در اصل و پاورقی‌های کتاب در انتهای اثر ذکر شده است.

اختلاف نسخه‌ها، ارجاعات و توضیحات محققین در پاورقی‌های کتاب ذکر شده است.

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه چاپ سوم، ص6-5
  2. ر.ک: مقدمه، ص18-7
  3. ر.ک: باقری، حمید، ص620
  4. ر.ک: صقر، احمد، ص42؛ متن کتاب، ص21
  5. ر.ک: همان، ص43؛ همان، ص27-26
  6. ر.ک: صقر، احمد، ص43
  7. ر.ک: همان، ص41
  8. ر.ک:همان؛ متن کتاب، ص109
  9. ر.ک: همان، ص42؛ همان، ص110
  10. ر.ک: صقر، احمد، ص42
  11. ر.ک: قربانی زرین، باقر، ص173
  12. ر.ک: باقر، علی‌رضا، ص701
  13. ر.ک: همان، ص700
  14. ر.ک: همان، ص701
  15. ر.ک: متن کتاب، ص163-161
  16. ر.ک: همان، ص195-164
  17. ر.ک: همان، ص197

منابع مقاله

  1. مقدمه‌ها و متن کتاب.
  2. صقر، احمد، «اعجاز قرآن در نزد متکلمان»، ترجمه مهرداد قیومی بیدهندی، پایگاه مجلات تخصصی نور، گلستان قرآن، دی 1379، شماره 46، صفحه 41 تا 43.
  3. باقر، علی‌رضا، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج17، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1388.
  4. قربانی زرین، باقر، دانشنامه جهان اسلام، جلد 10، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، 1385.
  5. باقری، حمید، دانشنامه جهان اسلام، جلد 15، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، 1390.

وابسته‌ها