الشرح الكبير لكتاب النفس لأرسطو

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الشرح الكبير لكتاب النفس لأرسطو، از جمله شروح ابن رشد بر کتاب «النفس» ارسطو می‌باشد که توسط ابراهیم غربی، تحقیق و تصحیح شده است.

الشرح الكبير لكتاب النفس لأرسطو
الشرح الكبير لكتاب النفس لأرسطو
پدیدآورانابن رشد، محمد بن احمد (نویسنده) غربی، ابراهیم (محقق)
ناشرالمجمع التونسي للعلوم و الآداب و الفنون (بيت الحکمة)
مکان نشرتونس - قرطاج
چاپ1
موضوعارسطو، 384 - 322ق. م. کتاب النفس - نقد و تفسير

روان‌شناسی - متون قدیمی تا 1800م.

نفس - متون قدیمی تا 1800م.
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BBR‎‏ ‎‏665‎‏ ‎‏1379*
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ابن رشد، سه گونه شرح کوتاه، متوسط و بزرگ بر کتاب «النفس» نوشته که اثر حاضر، شرح بزرگ و مفصل آن، محسوب می‌شود. وی نظریات خود درباره عقل و اقسام آن را در چند نوشته گنجانده است که «تلخيص كتاب النفس» و «الشرح الكبير» (اثر حاضر) از جمله آنها می‌باشد. متن عربی تلخیص باقی مانده و به چاپ رسیده است، اما متن عربی «تفسیر بزرگ»، از میان رفته و تنها ترجمه لاتینی آن باقی مانده و از سده 15م، به بعد چندین بار در اروپا به چاپ رسیده و آخرین متن انتقادی و ویراسته آن در 1953م، منتشر شده است.[۱].

اساسا شرح‌های ابن رشد بر آثار ارسطو، به سه دسته زیر تقسیم می‌شوند:

  1. خلاصه‌های نوشته‌های ارسطو که «جامع» و در جمع «جوامع» نام دارند؛
  2. شرح‌های متوسط موسوم به «تلخیص»؛
  3. شرح‌های مفصل و بزرگ که «تفسیر» یا «شرح» نامیده می‌شوند[۲].

شیوه کار ابن رشد در خلاصه‌ها یا «جوامع» چنین است که وی در آنها همیشه از سوی خود سخن می‌گوید؛ درحالی‌که عقاید و نظریات ارسطو را بیان می‌کند و در این رهگذر از نوشته‌های دیگر وی برای توضیح و تکمیل متن در دست، بهره می‌گیرد و از خودش نیز مطالبی بر آنها می‌افزاید. وی در شرح‌های متوسط یا «تلخیص‌ها»، کلمات اول متن ارسطو را نقل و سپس بقیه مطالب را به زبان خودش شرح می‌دهد و توضیحات و نظریات شخصی و مطالبی از منابع فیلسوفان اسلامی نیز بر آنها می‌افزاید؛ به‌گونه‌ای که اثر به‌صورت نوشته مستقلی آشکار می‌شود که گفته‌های ارسطو و ابن رشد، به هم آمیخته شده و نمی‌توان آنها را از یکدیگر تشخیص داد[۳].

اما شیوه کار او در قسم سوم که اثر حاضر نیز از جمله آنها می‌باشد، چنین است که نخست پاره‌هایی از متن ارسطو را از ترجمه عربی آنها نقل کرده و سپس به تفسیر دقیق و ژرف آنها می‌پردازد و در این رهگذر از آنچه از تفاسیر شارحان یونانی ترجمه‌شده به عربی در دست داشته است، بهره می‌گیرد و گاه نیز از آنها انتقاد می‌کند و سرانجام برداشت خود را از متن ارسطو توضیح می‌دهد[۴].

در طی سده‌های میانه و رنسانس عقیده بر این بود که ابن رشد «جوامع» را در جوانی، «تلخیص‌ها» را در میان‌سالی و «تفسیرها» را در دوران سالخوردگی پدید آورده بوده است. رنان نیز بر این عقیده است که ابن رشد تفسیرهای بزرگ را پس از آن دو دسته دیگر نوشته بوده؛ چنان‌که در پایان ترجمه عبری «تفسیر بزرگ طبیعت» ارسطو، که آن را در 582ق/1186م، نوشته بوده است، می‌گوید: «من در جوانی شرح کوتاه‌تر دیگری از این کتاب داده‌ام». وی همچنین در برخی «تلخیص‌ها» وعده می‌دهد که شروح مفصل‌تری بر آنها بنویسد. از سوی دیگر بسیاری از نوشته‌های ابن رشد مانند اثر حاضر، که اصل عربی آنها گم شده، در پایان دارای زیرنویس‌هایی است که در ترجمه عبری آنها حفظ شده و تا اندازه‌ای به تعیین زمان‌بندی آنها یاری می‌کند[۵].

در میان نوشته‌های ابن رشد در تفسیر «كتاب النفس» و سایر نوشته‌های وی درباره نفس آدمی، که با فاصله‌های زمانی و در سنین مختلف زندگی وی تألیف شده‌اند، ابن رشد هر بار نظریات مختلفی درباره عقل عرضه کرده و پس از چندی در پی تعمق بیشتر در نوشته‌های ارسطو و بازاندیشی درباره نظریات وی، به نتایج دیگری رسیده است و سرانجام، آخرین و کامل‌ترین بررسی‌ها و نتیجیری‌هایش را در اثر حاضر (الشرح الكبير) گنجانده است.[۶].

خود وی در این‌باره در «تلخيص كتاب النفس» در پایان گفتارش درباره عقل مادی می‌گوید: «آنچه که درباره عقل هیولانی بیان کردم، چیزی است که پیش از این به نظرم رسیده بود. اما چون پژوهش در گفته‌های ارسطو را پیگیری کردم، بر من آشکار شد که عقل هیولانی نمی‌تواند آن جوهری باشد پذیرای نیرویی (قوه‌ای) که در آن اصلا چیزی بالفعل یافت نشود، مقصودم صورتی از صورت‌هاست؛ زیرا اگر چنین می‌بود، نمی‌توانست همه صورت‌ها را بپذیرد. اما مفاهیم تخیل (معانی خیالیه) آنهای هستند که نسبتشان با عقل هیولانی همان نسبت محسوس به حس است؛ یعنی دیده‌شده با بینایی، نه نسبت چشم با بینایی؛ یعنی موضوع... کسی که نخستین بار آن مطلب را گفت، ابوبکر بن الصائغ (ابن باجه) بود و ما را به اشتباه انداخت. من همه این مطالب را در شرح خود بر کتاب ارسطو «درباره روان» (نفس) توضیح داده‌ام و هرکس که می‌خواهد از حقیقت عقیده من در این مسئله آگاه شود، به آن کتاب رجوع کند». بنابراین، چنان‌که خود ابن رشد می‌گوید، ما باید فشرده پژوهش‌ها و نظریات وی را درباره عقل، در اثر حاضر جستجو کنیم[۷].

در پایان می‌توان چنین گفت که پژوهش تفصیلی ابن رشد درباره عقل و انواع آن، در تفسیر وی بر کتاب «النفس» ارسطو و به‌ویژه در شرح بر فصل پنجم این کتاب، یافت می‌شود. ابن رشد سخن را از عقل مادی (هیولانی) آغاز می‌کند و بر پایه نظریه ارسطویی در تعریف آن می‌گوید: «جوهری که عقل هیولانی نامیده می‌شود، نه جسم است، نه صورتی در جسم و بنابراین اصلا آمیخته با ماده نیست». از سوی دیگر، ابن رشد در تعریف دیگری از عقل هیولانی می‌گوید: «عقل هیولانی آن است که بالقوه همه معانی صورت‌های هیولانی کلی است و بالفعل هیچ چیزی نیست، پیش از آنکه آنها را تعقل یا ادراک کند». بدین‌سان، طبق این تعریف، عقل هیولانی، هم همانند ماده نخستین (هیولای اولی) است، هم با آن فرق دارد. این فرق در اینجاست که عقل هیولانی، بالقوه، همه معانی صورت‌های کلی مادی است؛ درحالی‌که ماده نخستین، بالقوه همه صورت‌های محسوس را در بر دارد. اتصال این صورت‌ها با عقل هیولانی موجب ظهور افراد واقعی جسمانی نمی‌شود، بلکه سبب پیدایش معانی یا مفاهیم مدرک و معلوم می‌گردد. اما صورت‌های جوهری یا عرضی که ماده نخستین به خود می‌گیرد، صورت‌های جزئی یا فردی و محسوسند، که در اتصال به ماده نخستین، اشیای جسمانی متفاوت با یکدیگر را پدید می‌آورند. در اینجاست که ابن رشد می‌گوید: «پس این است آنچه که ارسطو را به برنهادن (جعل) این طبیعت (یعنی عقل هیولانی) برانگیخت، که هم غیر از طبیعت ماده است، هم غیر از طبیعت صورت و هم غیر از طبیعت مرکب از آنها؛ یعنی از ماده و صورت»[۸].

دو مقدمه از عبدالوهاب بوحدیبه، جاک فونتان و مدخلی از محقق، در ابتدای کتاب، افزوده شده و نص منسوب به اسحاق بن حنین و قاموس اصطلاحات و مفاهیم فلسفی، به‌عنوان ملحقات، در انتهای کتاب آمده است.

فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.

پانویس

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. دائرةالمعارف طهور، «شرح‌های ابن رشد بر آثار دیگران»، دوشنبه، 3 مهر 1396
  3. دائرةالمعارف طهور، «عقل و شناخت از نظر ابن رشد»، دوشنبه، 3 مهر 1396

وابسته‌ها