نقد ادبی با رویکرد روایتشناسی
نقد ادبی با رویکرد روایتشناسی تألیف پیتر بری، پل کبلی و ....مجموعه مقالاتی است از برجستهترین پژوهشگران و نظریهپردازان این حوزه که حسین پاینده(استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبایی) آنها را در این کتاب گرد آورده و به فارسی ترجمه کرده است.
نقد ادبی با رویکرد روایتشناسی | |
---|---|
پدیدآوران | بری، پیتر (نویسنده)
کبلی، پل (محقق) پاینده، حسین (مترجم) |
ناشر | نیلوفر |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 0ـ92ـ6654ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب در هفت فصل به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
در بسیاری از منابع روایتشناسی آمده که خاستگاه این نظریه را باید در رسالۀ «شعرشناسی» جستجو کرد که فیلسوف نامدار یونان باستان ارسطو آن را بیش از دوهزاروپانصد سال پیش نوشت. در آن رساله، ارسطو نخستین بار مباحثی را مطرح و مفاهیمی را ابداع کرد که تا زمانۀ ما همچنان پایه و اساس بسیاری از نظریهپردازیها در خصوص چیستی روایت و عناصر آن بوده است. از جملۀ این مباحث و مفاهیم، تمایز مهمی است که ارسطو بین دو شیوۀ متفاوت روایتگری قائل شد و آنها را با دو اصطلاح «نقل» و «محاکات» مشخص کرد. او همچنین تعریفی از پیرنگ و تبیینی از عنصر «شخصیت» به دست داد که در بحثهای مربوط به روایت مکرراً به آن استناد شده است.
فرایند کلی تطور نظریههای روایت و در نهایت شکلگیری حوزۀ معینی از نظریه و نقد ادبی جدید به نام «روایتشناسی» را میتوان شامل سه دورۀ تاریخی دانست: الف) دورۀ آغازین شامل آراء فلسفهمبنای اندیشمندان باستان؛ ب) دورۀ میانی شامل مفهومپردازیهای نویسندگان نظریهشناس از اواخر قرن نوزدهم تا پایان دهۀ 1960؛ ج) و سرانجام دورۀ متأخر شامل نظریهپردازیهای ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه از دهۀ 1970 تاکنون.
فصول هفتگانۀ این کتاب همگی حاصل نیازسنجی و گزینش مترجم از منابع روایتشناسیاند و او کوشیده در انتخاب و توالی آنها منطق آموزشی حسابشدهای را رعایت کند. ترتیب قرارگرفتن فصلها به گونهای است که خواندن هر فصل، درک مطالب فصل بعدی را تسهیل میکند. در این کتاب هم مباحث نظری روایتشناسی ارائه شدهاند و هم نمونههایی عملی از نقد ادبی با رویکرد روایتشناسی. در بیشتر منابع روایتشناسی، از میان ژانرهای ادبی بیشتر به رمان و داستان کوتاه پرداخته شده؛ ولی در این کتاب یک شعر روایتی هم با رویکرد روایتشناسی نقد شده تا خواننده کاربردپذیری نظریههای روایتشناسی را در حوزۀ نقد شعر بهتر متوجه شود.
فصل اول دربارۀ مبانی و نحوۀ کاربرد روایتشناسی است؛ یعنی نظریهای که با استفاده از آن ساختارهای روایت بررسی میشوند. روایتشناسی شاخهای از ساختارگرایی محسوب میشود؛ اما تا حدود معینی از خاستگاهش استقلال پیدا کرده و به همین دلیل میتوان آن را مستقل معرفی کرد. از آنجا که روایتشناسی دربارۀ انواع و اقسام داستان است، نویسنده در این فصل توضیحات دربارۀ این نظریه را با داستانی از خودش آغاز کرده است.
روایتشناسی روشی خاص برای فهم روایت است که از ساختارگرایی و فرمالیسم روسی سرچشمه گرفت و به وجود آمد. بارزترین ویژگی روایتشناسی عبارت است از رویکردی نظاممند، تمام و کمال و متمایز به جنبههای فنی روایت، رویکردی کاملاً مغایر با آن دیدگاههایی که برخی روایتها را ارزشمند میدانند و میخواهند ارزش آنها را تبیین کنند، یا اینکه قائل به سلسلهمراتبی از انواع روایت هستند که شالودهاش مقولههای بیپایه و اساسی مانند «نبوغ» یک نویسنده یا هنرمند خاص است. تکوین نظریۀ روایتشناسی را میتوان بهاجمال توضیح داد که این امر در فصل دوم تبیین شده است.
در فصل سوم داستان کوتاهی با عنوان «آیا جادوگر باید مامان را بزند؟» نوشتۀ نویسندۀ آمریکایی جان آپدایک، نقدی روایتشناسی به دست داده شده است. پیش از نقد داستان، ابتدا متن داستان آورده شده است.
دو موضوع خاص در کانون توجه روایتشناسان قرار دارد: 1. آنچه نویسنده در فصل چهارم «قصه و قصهگویی» مینامد و 2. آنچه غالباً روایتگری خوانده میشود. در فصل چهارم ابتدا قصه و قصهگویی تبیین شده و در ادامه ذیل موضوع روایتگری، چهار مفهوم که در نظریههای روایتشناسی اغلب دربارۀ آنها بحث میشود، بررسی شده است: کانونیسازی؛ گفتمان مستقیم، غیرمستقیم و غیرمستقیم آزاد؛ درونگذاری روایت؛ و راوی قابل اعتماد.
کانونیسازی عبارت است از ارائۀ اطلاعات بالقوه نامحدود روایت بر حسب ذهن پالایشگر شخصیتی که از منظری خاص به جهان داستان مینگرد. فصل پنجم اختصاص به بحث و بررسی دربارۀ کانونیسازی در روایت دارد.
اصطلاح روایت چنان متکثر شده که دشوار بتوان تعریفها و تمایزهای روشنی برای آن مطرح کرد. پرسش این است: وقتی از روایت در ادبیات سخن گفته میشود، مقصود چیست؟ در فصل ششم، به معرفی و بحث در خصوص برخی از مفاهیمی پرداخته شده که ابزاری برای تحلیل و تفسیر زنجیرۀ رویدادها در روایتهای ادبی محسوب میشوند. به بیان دیگر در بحث دربارۀ روایت در ادبیات، تمرکز بر آن عنصری است که غالباً پیرنگ نامیده میشود.
شخصیت در عامترین معنای این اصطلاح، به هستندهای منفرد یا جمعی از هستندهها اطلاق میشود که در داستانهای روایتی به خواننده معرفی میگردند. پس شخصیتها درون جهان داستان هستی دارند و نقشی گرچه کوچک در یا چند موقعیت یا رویداد روایتشده در داستان ایفا میکنند. تعریفی موجز از شخصیت میتواند این باشد: مشارکتکننده در جهان داستان. فصل پایانی کتاب اختصاص به تحلیل شخصیتهای روایت دارد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات