خداباوری و خداناباوری
خداباوری و خداناباوری تألیف قاسم پورحسن؛ در این کتاب کوشیده شده است تا ماهیت، قلمرو و ساحتها و تأثیرات خداناباوری مورد پژوهش قرار گیرد. در باب نخست، معنای الحاد بررسی شده و گونههای متفاوت گزارهای آن آورده شده است. پیشینۀ تاریخی خداناباوری در باب دوم تبیین شده است. مفهوم خدا، الحاد هستیشناسانه و امکان اثبات یا رد وجود خدا و ادلۀ منکرین در باب سوم مورد بررسی قرار گرفته است. در باب چهارم نسبت الحاد و علم، مسئلۀ تصادف و شانس در خلقت جهان، مسئلۀ تکامل و تطور موجودات و ردیههای داوکینز بررسی و نقد شده است. در دو باب پایانی دو موضوع مناقشهآمیز شر و جاودانگی و ادلۀ علیه و له آنها پژوهش شده است.
خداباوری و خداناباوری | |
---|---|
پدیدآوران | پورحسن، قاسم (نویسنده) |
ناشر | صراط |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1401 |
چاپ | یکم |
شابک | 6ـ44ـ5633ـ964ـ978 |
موضوع | خدا - اثبات
الحاد خدا -- اثبات جهانشناختي دين - دفاعيهها و رديهها |
کد کنگره | 4خ9پ / 217/2 BP |
ساختار
کتاب در شش باب به نگارش درآمده است.
باب نخست: جستاری در مفاهیم
باب دوم: پیشینۀ خداناباوری
باب سوم: خدا، الحاد وجودشناختی
باب چهارم: علم جدید و خداناباوری
باب پنجم: الحاد و شرور
باب ششم: الحاد مبتنی بر انکار جاودانگی
گزارش کتاب
بسیاری بر این باورند که الحاد یا خدانکاری دیدگاهی متأخر است که به طور خاص از دورۀ اُکام یا بعدتر هیوم آغاز و امروزه به جریانی نیرومند تبدیل شده است. پژوهشهای صورتگرفته در باب خداناباوری نشان میدهد مسئلۀ اصلی در این پژوهشها همان انکار باور به وجود خداست. باید دانست گرچه محور کانونی الحاد، رد خداباوری است؛ اما الحاد به مناقشه در باب براهین علیه خدا محدود نمیشود. با بررسی صحیح و دقیق درمییابیم الحاد دارای ساحات گستردهای است. رد براهین قیاسی بر اثبات وجود خدا تنها بخشی از نگرۀ الحاد است. در باب خدا نیز باید میان نداشتن باور به وجود خدا و داشتن این باور که خدایی وجود دارد یا اینکه هیچیک ار براهیم اثبات خدا کارآمد نیستند، تمایز قایل شد.
کشمکش میان خداباوری و خداناباوری امروزه تبدیل به یکی از مهمترین موضوعات فکری شده و بسیاری از قلمروهای اندیشهای را تحت تأثیر قرار داده است. الحاد امری تاریخی است، اما در دوره کنونی با صریحترین و روشنترین معنا از الحاد روبرو هستیم. در معنای عام، خداناباوری به نداشتن هر نوع باوری به خدا و نیز به داشتن این باور که خدایی وجود ندارد، به کار میرود، لذا با دو نوع خداناباوری ایجابی و سلبی روبرو هستیم. الحاد محدود به مناقشه در باب براهین علیه یا له خدا نمیشود، بلکه دارای ساحت گستردهای است. براهین علیه بقا و جاودانگی نفس، ادله وجود شرور در عالم، جایگزینی علم و تلقی علممحوری نیز بخشی از جریان الحاد به شمار میآید. نباید الحاد را محدود در کتاب «ساعتساز نابینا» یا «پندار خدا» داوکینز دانست و از پندار دین و آینده فروید چشم پوشید.
خداناباور به کسی اطلاق میشود که اعتقاد و باور به وجود خدا ندارد. روشن است که تمایز میان دو معنا در این باب میتواند کمک شایانی به فهم درست خداناباوری نماید. یک معنا آن است که خداناباوری را تنها بر عدم باورداشتن به وجود خدا تعریف کنیم؛ اما معنای عامتر آن است که آن را بر داشتن این باور که «خدایی وجود ندارد»، اطلاق کنیم. امروزه با معنایی به مراتب گستردهتر در باب الحاد روبرو هستیم؛ زیرا الحاد دیگر تنها به انکار وجود خدا محدود نمیشود، بلکه بر هر نوع انکار دین و دینورزی و وجود تاریخی یا هستیشناسانه دین (اعم از دین الهی و وحیانی یا دین غیر وحیانی) اطلاق میشود که باورنداشتن به خدا یا نداشتن باور به خدا یا نداشتن باور به وجود خدا تنها یک معنا و البته مهمترین معنا از این دیدگاه است. به همین سبب اتئیسم صرفاً به معنای انکار خدایی که در الهیات عقلی مغرب زمین ظهور کرد، نخواهد بود.
اگر مطالعه تاریخی را در بحث الحاد مورد توجه قرار دهیم، با دو رهیافت متفاوت از خداناباری مواجه خواهیم بود: خداناباوری سلبی و خداناباوری ایجابی. خداناباوری سلبی بر معنای وسیع الحاد دلالت دارد. این رهیافت بر نداشتن باور یا فقدان باور به وجود خدا به معنای عام دلالت دارد. خداناباوری ایجابی نیز میتواند به دو معنای وسیع و محدود به کار رود. الحاد ایجابی در معنای وسیع همان باورنداشتن به خداست؛ اما الحاد به معنای محدود، باورنداشتن به خدای الوهی است. باید دانست که میان نداشتن باور و باورنداشتن یک تفاوت اساسی در برهانورزی و احتیاج و عدم احتیاج به ادله وجود دارد. اولی برای نداشتن اعتقاد نیاز به ادله ندارد، زیرا باوری وجود ندارد تا آن را مدلل سازد. در حالی که باورنداشتن نوعی اتخاذ موقف و پیشگرفتن نوعی ایستار است. به عبارت دیگر، فرد خداناباور به این معنا کسی است که آگاهانه به چون و چرا و بررسی یک باور میپردازد و پس از نگاهی شکگرایانه یا انتقادی یا ردگرایانه، دست بر انکار خدا میزند. روشن است که چنین فردی باید برای انکار و ابطال یک دیدگاه دلیلورزی نماید. وی برای چنین نوعی از خداناباوری باید دو نوع ادله عرضه کند تا باورنداشتن او موجه جلوه کند. ادله نوع نخست، انکار و ردیهای است؛ اما ادله نوع دوم اثباتی است. به این معنا که فرد خداناباور ابتدا باید ادله خداباوران را رد کرده و ابطال نماید و سپس برای مدعیات خود بر باورنداشتن به خدا، دلیل اقامه کند. از آنجایی که معانی و مفهومهای متفاوتی از خدا وجود دارد، باید پذیرفت که با معانی متفاوتی از خداناباوری و در نتیجه دریافتهای مختلفی از الحاد روبرو هستیم.
در این کتاب کوشیده شده است تا ماهیت، قلمرو و ساحتها و تأثیرات خداناباوری مورد پژوهش قرار گیرد. در باب نخست، معنای الحاد بررسی شده و گونههای متفاوت گزارهای آن آورده شده است. پیشینۀ تاریخی خداناباوری در باب دوم تبیین شده است. مفهوم خدا، الحاد هستیشناسانه و امکان اثبات یا رد وجود خدا و ادلۀ منکرین در باب سوم مورد بررسی قرار گرفته است. در باب چهارم نسبت الحاد و علم، مسئلۀ تصادف و شانس در خلقت جهان، مسئلۀ تکامل و تطور موجودات و ردیههای داوکینز بررسی و نقد شده است. در دو باب پایانی دو موضوع مناقشهآمیز شر و جاودانگی و ادلۀ علیه و له آنها پژوهش شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات