درباره‌ی شر

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

دربارۀ شر تألیف تری ایگلتون، ترجمه روزبه آقاجری؛ تری ایگلتون در این کتاب به زبانی راحت و صمیمی و آمیخته به طنز و شوخ‌طبعی و درعین‌حال با دقتی نظری و موشکافانه و نقادانه از مقولۀ شر سخن می‌گوید و ما را با این پرسش مواجه می‌کند که آیا شَر امری ذاتی و فردی است یا امری برآمده از مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و هرآنچه به زندگی جمعی آدمی مربوط می‌شود و انسان در زندگی واقعی با آن درگیر است؟

درباره‌ی شر
درباره‌ی شر
پدیدآورانایگلتون، تری (نویسنده) آقاجری، روزبه (مترجم)
ناشرچرخ
مکان نشرتهران
سال نشر1401
شابک1ـ03ـ5250ـ622ـ978
کد کنگره

گزارش کتاب

نوشتن دربارۀ شر تاریخ درازی دارد، به این دلیل ساده که شرهای انسانی و طبیعی تاریخی دراز دارند. در آغازه‌های تاریخی ما، تقابل اسطوره‌ای دیوان و ایزدان در آیین‌های زرتشتی و مانوی تجلی روشنی از خیر و شر به دست می‌دهد؛ اما به دلیل پیچیدگی‌های صورت‌بندی مفهومی و استدلالی شر این تقابل همواره شبهه‌ها و مسائلی پیش ‌آورده که تا همین امروز به مباحثاتی پُرشور (مثلاً مسئلۀ همه‌توانایی و همه‌دانایی خداوند یا اهورامزدا) دامن زده است؛ مباحثی که به شکلی دیگر در ادیان ابراهیمی ادامه می‌یابند.

تبیین مسئلۀ شر مختص نظام‌های فکری الاهیاتی نیست. شر مسئله‌ای است که دیر یا زود گریبان هر نوع تفکر یا فلسفه‌ای را می‌گیرد که می‌کوشد به زندگی این‌جهانی بپردازد بدون آنکه چیزی را در ورای این زندگی در نظر بگیرد. نکته این است که در نظام‌های فکری ناالهیاتی نیز هرچند مسئلۀ قادر دانای متعال وجود ندارد، تبیین مسئلۀ شر با دشواری‌های خاص خود همراه است. آیا انسان‌ها ذاتاً شرورند یا نظام اجتماعی ــ اقتصادی است که آنها را به شرارت وامی‌دارد؟ آیا می‌توان انسانی را پروراند که خالی از شرهای اخلاقی باشد؟ آیا انسان می‌تواند با ابزار علم و فناوری از شرهای طبیعی اجتناب کند یا بر آنها غلبۀ تام داشته باشد؟ و پرسش بنیادی‌تر اینکه در جهانی که در آن خداوند جایی ندارد، آیا اساساً می‌توان از چیزی به نام شر یا خیر سخن گفت؟ و در مرکز همۀ اینها مفهوم «اخلاق» قرار دارد. از کانت و هگل تا مارکس و نیچه و باتای و بدیو پاسخ‌ها تفاوت‌هایی مهم با هم دارند. اگر اصول اخلاقی جهان‌شمول و قاطع (ارادۀ خیر) راه‌حل کانت برای مسئلۀ شر است، مارکس و نیچه اساساً خود اخلاق را شکلی از شر می‌پندارند.

ایگلتون در این کتاب، متون ادبی و آثار هنری را به ‌جستجوی ردّپاهای شر می‌کاود و با ارجاع به متون داستانی و نمایشی و فیلم و ... به بررسی مفهوم شر و آشنایی‌زدایی از این مفهوم می‌پردازد و با شوخ‌طبعی نقادانه‌ای که خاص نوشته‌های اوست، برداشت‌های کلیشه‌ای از شر را نقد می‌کند. این کتاب بحثی است در باب اینکه اخلاق و مقوله‌های خیر و شر که مقوله‌هایی اخلاقی هستند، چه جایی می‌توانند در اندیشه‌های مارکسیستی داشته باشند؛ همچنین نقدی است به جهان پسامدرن، بنیادگرایی اسلامی، مواضع مارکسیست‌ها و لیبرال‌های محافظه‌کار در قبال شر و نیز نحوۀ مواجهه با شر در دنیای امروز.

بخشی از استدلال این کتاب این است که شر اساساً رازآلود نیست؛ حتی با وجود آنکه در منطق شرایط اجتماعی روزمره نمی‌گنجد. شر به‌واقع چیزی متافیزیکی است؛ به این معنا که طرز برخوردش با بودن و هستی چنین است، نه به خاطر این و آن تکه از آن. در اساس می‌خواهد بیشتر هستی را نابود کند. اما نمی‌توان از این نتیجه گرفت که شر چیزی فراطبیعی و عاری از هر علیت انسانی است. بسیاری چیزها ـ برای نمونه هنر و زبان ـ چیزی بیش از بازتاب اوضاع‌واحوال اجتماعی‌شان هستند؛ اما چنین چیزی به این معنی نیست که از آسمان افتاده‌اند. همین هم به طور کلی دربارۀ انسان‌ها صحیح است. اگر هیچ تعارض ضروری‌ای میان امر تاریخی و امر فرارونده وجود ندارد، به این دلیل است که خود تاریخ فرایندی فرورونده دارد.

تری ایگلتون در این کتاب به زبانی راحت و صمیمی و آمیخته به طنز و شوخ‌طبعی و درعین‌حال با دقتی نظری و موشکافانه و نقادانه از مقولۀ شر سخن می‌گوید و ما را با این پرسش مواجه می‌کند که آیا شَر امری ذاتی و فردی است یا امری برآمده از مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و هرآنچه به زندگی جمعی آدمی مربوط می‌شود و انسان در زندگی واقعی با آن درگیر است؟ ایگلتون، منتقدِ دیدگاهی است که شر را ذاتی و درنتیجه امری بی‌دلیل و غیرقابل‌توضیح می‌داند. او در این کتاب تأثیرات اجتماعی را در ارتکاب عمل شریرانه یادآور می‌شود و به نقد باورهایی می‌پردازد که شر را صرفاً به اخلاق فردی و ذات آدمیان نسبت می‌دهند و به عوامل اجتماعی آن توجه ندارند.

اینکه برای فردی که مرتکب عمل شریرانه شده است دل بسوزانیم یا به او نفرت بورزیم و از او بترسیم یا در برابر او موضعی آمیخته به دلسوزی و نفرت و ترس را اتخاذ کنیم، از جمله مسائلی است که در این کتاب از آن سخن رفته است. همچنین این کتاب جذابیت شر را به پرسش می‌گیرد و می‌کوشد با شکاکیتی نقادانه به این سؤال پاسخ دهد که آیا واقعاً شر جذاب است و اگر هست، این جذابیت چه وجوهی از شر را دربرمی‌گیرد و شر از کجا به ‌بعد به امری غیرجذاب و نفرت‌انگیز بدل می‌شود. ایگلتون معتقد است شر تا آنجا که به‌معنای تخطی شیطنت‌آمیز از چهرۀ ملال‌انگیز و نصیحتگرانه و اتوکشیدۀ خیر و نیکی باشد، جذاب است؛ اما وقتی به مثله‌کردن آدم‌ها می‌رسد، دیگر جذابیتی برای کسی ندارد و چهره‌ای کریه پیدا می‌کند.[۱]


پانويس


منابع مقاله

پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها