تأملاتی در باب شعرسرایی

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تأملاتی در باب شعرسرایی تألیف آلکساندر گتلیب باؤمگارتن؛ ترجمۀ انگلیسی: کارل اشنبربر و ویلیام بی.هلثر، ترجمۀ فارسی: مهدی کرد نوغانی؛ این کتاب نخستین اثر نویسنده و نخستین متنی است در عصر مدرن که در آن، اصطلاح قدیمی استتیک بر علمی جدید اطلاق شده است. با این حال دلایل باومگارتن برای برگزیدن این اصطلاح و معنای آن، مسیری را که طی می‌کند، بسترهای طرح موضوع و تقریر محلّ نزاع، روش او و مساهمت او در مطالعات نظری هنرها همچنان برای بسیاری مبهم و یا مغفول مانده است. از همین‌رو، مطالعهٔ این کتاب برای کلّیهٔ دانشجویان و علاقه‌مندان به مباحث فلسفی دربارهٔ تمام هنرها، و نه صرفا شعرسرایی، و همچنین برای متخصّصانی که به مسئلهٔ تأسیس این علم و استقلال آن می‌اندیشند، ضروری است. این کتاب علاوه بر آنکه از کتب پایه و اساسی رشتهٔ زیبایی‌شناسی است، نوعی بوطیقا (فنّ شعر) هم هست و می‌تواند به کار هنرمندان و شاعران نیز بیاید.

تأملاتی در باب شعرسرایی
تأملاتی در باب شعرسرایی
پدیدآورانگتلیب باؤمگارتن، آلکساندر (نویسنده)

اشنبربر، کارل (مترجم انگلیسی) بی.هلثر، ویلیام (مترجم انگلیسی)

کرد نوغانی، مهدی (مترجم فارسی)
ناشرکتابکده کسری
مکان نشرمشهد
سال نشر۱۴۰۱
شابک3ـ05ـ6963ـ622ـ978
کد کنگره

گزارش کتاب

آلکساندر گتلیب باؤمگارتن برای دانشجویان رشته‌های فلسفه و نظریۀ نقد ادبی، عمدتاً مبدع اصطلاح «استتیک» شناخته می‌شود. اما برای بسیاری از خوانندگان دلایل باؤمگارتن برای برگزیدن این اصطلاح، معنایی را که به آن الحاق می‌کند و مساهمت او در مطالعات فلسفی هنرها ناشناخته مانده است.

او جزء فیلسوفان مکتب اصالت عقل (راسیونالیسم) است؛ یعنی خلف دکارت و سلف کانت است و کانت او را به عنوان «تحلیل‌گر فلسفی» ستوده است. این کتاب نخستین اثر او و نخستین متنی است در عصر مدرن که در آن، اصطلاح قدیمی استتیک بر علمی جدید اطلاق شده است. با این حال دلایل باؤمگارتن برای برگزیدن این اصطلاح و معنای آن، مسیری را که طی می‌کند، بسترهای طرح موضوع و تقریر محلّ نزاع، روش او و مساهمت او در مطالعات نظری هنرها همچنان برای بسیاری مبهم یا مغفول مانده است. از این‌رو، مطالعهٔ این کتاب برای کلّیهٔ دانشجویان و علاقمندان به مباحث فلسفی دربارهٔ تمام هنرها، و نه صرفاً شعرسرایی و همچنین برای متخصّصانی که به مسئلهٔ تأسیس این علم و استقلال آن می‌اندیشند، ضروری است. این کتاب افزون بر آنکه از کتب پایه و اساسی رشتهٔ زیبایی‌شناسی است، نوعی بوطیقا (فنّ شعر) هم هست و می‌تواند به کار هنرمندان و شاعران نیز بیاید.

مسئله‌ای که باؤمگارتن طرح می‌کند، مشخص‌کردن تفاوت‌های به‌خصوصی است که از طریق آنها شعر از سایر گفتارها تمیز داده می‌شود؛ همچنین بررسی هرچه دقیق‌تر صفاتی که به قول او «به کمال یک شعر یاری می‌رسانند». مادامی که او می‌خواهد به این مسئله در چارچوب مفهومی مکتب فکری‌اش بپردازد، از ساختارهای مدرسی می‌گذرد و مستقیم به سراغ سنت عظیم کلاسیک فن شعر (= بوطیقا) می‌رود. ارسطو عمدتاً به درام توجه داشت؛ درحالی‌که هوراس که شاعری کارآزموده و اهل تأمل بود، کوشید تا محاکات یک کنش و برخی ساختارهای دیگر را که در آن زمان به علت قدمت و سنتی که داشتند مورد احترام بودند، در محدودۀ وسیع‌تری از شعرسرایی به کار گیرد. باؤمگارتن به جای آنکه نقد ادبی هوراس را چیزی یا یاوه یا چیز اشتباهی که بر اشتباه خود اصرار می‌ورزد، مورد رد قرار دهد، به این شعر [صناعت شاعری] و همچنین سایر نوشته‌هایی از این دست اصول و قواعدی را ضمیمه می‌کند و می‌کوشد تا آن نوع معنایی را که مدنظر خودش است، از آنها بیرون بکشد.

از‌این‌رو که شعرسرایی در گفتار واقع می‌شود، باؤمگارتن به جای ایده‌ها از تصورات سخن می‌گوید؛ یعنی تصورات ایده‌هایی می‌شوند که در زبان اظهار شده‌اند. تصوراتی که توسط شاعر شکل‌گرفته‌اند، باید واضح باشند؛ مثلاً اگر شاعری بخواهد ایدۀ عشق را منتقل کند، احتمالاً متوجه خواهد شد که درک این ایده بسیار مبهم است. او یا باید واضح را برای آن پیدا کند یا در برقراری ارتباط ناکام خواهند ماند. مقصود شعرسرایی برقراری ارتباط است و تنها تصورات واضح می‌توانند از یکدیگر تمیز داده شوند و آن‌قدر قابل تشخیص باشند که به کار برقراری ارتباط بیایند.

باؤمگارتن می‌پذیرد که تفاوت میان کمال شعر و گفتارهایی که در فرم خطابه هستند، از نوع درجه است؛ یعنی شعر کمال بیشتری دارد و تفاوت‌شان در نوع کمال نیست؛ با این وجود او معتقد است میان تمام صورت‌های گفتار حسی، تنها شعر می‌تواند تماماً کامل باشد؛ بنابراین اگرچه تفاوت در درجه است، اما باید تفاوتی در نوع نظم آنها نیز وجود داشته باشد که ضامن برتری شعر باشد.

بعد از آنکه در بخش‌های ابتدایی این کتاب مؤلف بحث خود دربارۀ مجاز و اوزان شعر را کامل می‌کند، در بخش پایانی بحث بیشتری دربارۀ نظم شاعرانه و روش انجام می‌دهد. او بدون آنکه به‌صراحت آن تقسیم مهم فرم و محتوا در عهد قدیم را به کار گیرد، به طرز چشمگیری در کلماتی اندک ماهیت هر دوی این مفاهیم را بیان می‌کند و اشاره‌های مفیدی در مورد کاربرد آنها آورده است. او اساساً از طریق شرح آموزه‌های تصورات واضح و مغشوش، درون‌مایه و محاکات موفق به چنین کاری شده است.[۱]

پانويس


منابع مقاله

کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها