در خدمت و خیانت روشنفکران

در خدمت و خیانت روشنفکران ، از جمله آثار سید جلال آل احمد (1302-1348ش)، که پس از تبیین مفهوم روشنفکری، به مقایسه روشنفکری در ا یران و غرب پرداخته است. جلال آل احمد در این کتاب با انتقاد از روشنفکر ایرانی او را مصرف‌کنننده غرب دانسته است. ضمیمه این کتاب، «تراش رساله روشنفکران» مصطفی زمانی‌نیا در نقد و تصحیح کتاب جلال است.

در خدمت و خیانت روشنفکران
در خدمت و خیانت روشنفکران
پدیدآورانآل احمد، جلال (مؤلف)
ناشرفردوس
مکان نشرایران - تهران
سال نشر1372
چاپاول
زبانفارسی
تعداد جلد1

کتاب مشتکل از هفت فصل، درآمد و حرف آخر دفتر است.

آل احمد می‌گوید هر حرفه‌ای را که بنگری، دارای مدارجی است. سؤال او این است که روشنفکری در چه مدرجی قرار می‌گیرد؟ با این تعبیر روشنفکر، چه باید کرد؟ و بدتر از آن با خود او؟ آل‌احمد می‌نویسد این اسم و مسمّا، از صدر مشروطیت تاکنون بیخ ریش زبان فارسی و ناچار به سرنوشت فارسی‌زبانان بسته است. وی در «درآمد»، انگیزه خود را از نگارش کتاب چنین می‌نویسد: «به انگیزه خونی که در 15 خرداد 1342 ریخته شد و روشنفکران، در مقابلش دستهای خود را به بی‌اعتنایی شستند».

فصل اول دراین باره است که «روشنفکر چیست؟کیست؟». نگارنده بر آن است که فرزندان اشرافی که از فرنگ برگشته بودند، در جریان مشروطه اولین بار کلمه «منورالفکر» را به غلط به عنوان ترجمه «انتلکتوئل» وارد زبان فارسی کردند. در ادامه، وی حدوحصر روشنفکری را بررسی می‌کند. او در مورد مفهوم روشنفکری می‌گوید: روشنفکری، حوزه‌ای یا دوره‌ای است که در آن، ظل‌الله بودن و اعتقاد به سرنوشت داشتن معنایی ندارد و روشنفکر خود را به علم و تجربه مجهز می‌کند. وی در ادامه می‌نویسد که دو گروه‌اند که نمی‌توانند وارد دایره روشنفکری شوند: اول کسانی که در بند تن و شکم هستند، و دوم کسانی که دربند تعصب مذهبی یا سیاسی‌اند.

آل‌احمد در تعریفی دیگر از روشنفکری می‌گوید: روشنفکر کسی است که فارغ از تعبد و تعصب و دور از فرمانبری است و اغلب کار فکری می‌کند، نه کار بدنی. وی تذکر می‌دهد لازمه روشنفکری آن نیست که در یک اجتماع، مخالف بی‌شرط و همه‌جانبه با مؤسسات سنتی آن اجتماع داشته باشد. آل‌احمد در جستجوی «روشنفکری خودی»، توضیح می‌دهد که روشنفکر محصول غرب است، به منظور توجیه استعمارگری غرب؛و اگر امروز پل سارتر یا برتراند راسل به ا ین امر اعتراض دارند، این بیداری از خواب دویست ساله است. وی نتیجه می‌گیرد روشنفکر ایرانی وقتی در راه صحیح گام می‌زند، که در ولایت تابع خویش، و هم‌کلام سارتر و راسل باشد. یعنی آنکه غرب و تمدن غربی را در حوزه ضد استعماری بپذیرد، نه در حوزه استعماری.

آل‌احمد، سپس به ارزیابی طبقات اجتماعی ایران به نقل از جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران و سوسیالیست‌های ایرانی می‌پردازد. وی روشنفکران را به دو گروه تقسیم می‌کند. گروه اکثریتی که توجیه‌گر اعمال حکومت‌اند و گروه مدعی، که در تلاش برای یافتن مفرّی از بن‌بست استعماری هستند.

آل‌احمد، در ادامه ضمیمه‌ای را به نام «پیدایش روشنفکران» آورده و از دو نهضت روشنفکری در ایران نام می‌برد:

  1. نهضت عرفا، از سنایی تا مولوی که از طریق ادبیات بر اندیشه ایرانی اثر گذارده‌اند؛
  2. نهضت باطنیان اسماعیلی، که در اثر بی‌توجهی حکومت به صدای اعتراض آنها، به آنارشیستم تبدیل شد.

در فصل چهارم، آل‌احمد از نظامیان و روحانیون به عنوان روشنفکران سنتی یاد می‌کند. به گفته او، آنها اگرچه حافظان وضع موجودند، اما به دلیل انجام دادن کار فکری، روشنفکر خطاب می‌شوند. وی به تفاوت میان آنها معتقد است، چراکه نظامی نان دنیا، و روحانی نان آخرت را می‌خورد. آل‌احمد همچنین از نقش مؤثر روحانیون در جریانهای تحریم تنباکو، مشروطه و نهضت ملی سخن می‌گوید. وی چند نکته را در مورد روحانیون خاطر نشان می‌سازد، که آنها در حوزه تعبد عمل می‌کنند، مدافع سنت هستند و کار تربیتی انجام می‌دهند.

آل‌احمد در ادامه، به پشتوانه‌های روشنفکری می‌پردازد: رفتار ضد مذهبی روشنفکران عصر روشنایی، قیام لوتر، موضع‌‌گیری روشنفکران عصر روشنایی در برابر مسیحیت، بی‌برنامگی اقتصادی کلیسا برای مردم، توجیه‌گری روشنفکر برای اقدامات استعماری استعمارگران.

نویسنده می‌نویسد روشنفکر غربی، با توجه به این پشتوانه‌هاست که به معارضه با روحانیت می‌پزدازد، اما روشنفکر ایرانی به چه پشتوانه‌ای در معارضه با روحانیت قرار گرفته است. مؤلف در ارزیابی حرکت‌های روحانیت و روشنفکران، نتیجه می‌گیرد که اینان هرگاه با هم بوده‌اند به موفقیت رسیده‌اند، و هرگاه از یکدیگر فاصله گرفته‌اند، شکست نصیب آنان شده ا ست. آل‌احمد در ادامه سه مطلب را به این بخش از کتاب خود ضمیمه می‌کند:

  1. «ای جلال‌الدوله» از آقاخان کرمانی.
  2. سخنرانی حضرت امام(ره) به کاپیتولاسیون.
  3. «سیاست آمریکا در ایران از جنگ جهانی دوم به این سو» از کایلر بانگ.

«گفتگو با یک روشنفکر مأیوس» دیگر قسمت فصل چهارم است.

فصل پنجم، «روشنفکر ایرانی کجاست» نام دارد. وی با بررسی جایگاه روشنفکر در نظامهای موجود، اضافه می‌‌کند که روشنفکر غربی، بخواهد یا نخواهد بر محمل استعمار است. وی معتقد است که روشنفکران ایرانی مجبورند در محیطی که به تقلید از دموکراسی‌های توده‌ای ساخته می‌شود، به خدمت حکومت درآیند.

آل‌احمد، در فصل ششم از تجربیات خود، با روشنفکران معاصر سخن می‌گوید. وی جریان خلیل مکی و انشعاب او را از حزب توده، به تفصیل مورد بررسی قرار می‌دهد.

فصل هفتم، «روشنفکر و امروزه روز» نام گرفته است. آل‌احمد با اشاره به اختلاف میان دو قشر روشنفکری و روحانیت، به توفیق حکومت در دامن‌زدن به آن می‌پردازد.

وی مشخصات روشنفکر امروزی را چنین بیان می‌کند:

  1. وارث آموزه‌های صدر مشروطه است؛
  2. بریده از مردم است؛
  3. عمله دستگاه سانسور حکومتی است؛
  4. بی‌ریشه است؛
  5. مترصد موقعیت است؛
  6. بی‌خاصیت نسبت به حال اجتماع است؛
  7. خصوصیات خود را که ترس و ناتوانی است، به حکومت تزریق می‌کند.

«حرف آخر دفتر» جلال آن است که روشنفکر ایرانی باید خود را با نیازها و فرهنگ بومی ایرانی وفق دهد، نه آنکه مصرف‌کننده غرب باشد.

در برخی طبع‌های کتاب، «تراش رساله روشنفکران» به قلم مصطفی زمانی‌نیا در نقد و تصحیح کتاب آمده است.[۱]

پانویس

  1. حقیقت، سید صادق، ص227-230

منابع مقاله

حقیقت، سید صادق، اندیشه سیاسی در اسلام: کتاب‌شناسی توصیفی، تهران، انتشارات بین‌المللی الهدی، 1377ش.

وابسته‌ها