مناهج المعارف
مناهج المعارف، اثر سید ابوالقاسم جعفر موسوی خوانساری (متوفی 1158ق)؛ معروف به میر کبیر، کتابی است یکجلدی به زبان فارسی با موضوع کلام اسلامی. مقدمه و حواشی این اثر را سید احمد روضاتی (متوفی 1422ق) نوشته است. از ویژگیهای این اثر، قلم روان و شیوای آن؛ و مطرح کردن برخی مباحث بهطور جامع است.
مناهج المعارف | |
---|---|
پدیدآوران | موسوی خوانساری، جعفر بن حسین (نويسنده) روضاتي، احمد (مقدمهنويس) |
عنوانهای دیگر | در بيان اصول دين |
مکان نشر | ايران - تهران |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اهمیت کتاب
صاحب روضات الجنات این کتاب را برتر از حق الیقین علامه مجلسی دانسته است. نظر محقق کتاب هم درباره آن این است که این اثر، در میان کتابهای فارسی که در اصول دین نوشته شده از همه بالاتر و بهتر است و علت این امر را یکی در تحقیقات بِکری میداند که مؤلف در اندیشههایش به کار برده است و دیگر در متن ساده و روان آن[۱]
نام کتاب
در انتهای اثر عنوان «فرهنگ عقاید شیعه» نیز توسط محقق به اسم کتاب افزوده شده؛ یعنی نوشته شده «منهاج المعارف یا فرهنگ عقاید شیعه» وی درباره علت این امر مینویسد: زیرا کلمه منهاج المعارف عربی است و خواننده فارسی انسی به آن ندارد و من برای اینکه نظر کسانی که به دنبال کتابهای فارسی در موضوع عقاید شیعه هستند را جلب کنم و به آنان بفهمانم که متن این کتاب فارسی است، این بخش را به نام کتاب افزودم. وی برای دیگر کتابهای فارسی که نام عربی دارند به «حق الیقین» علامه مجلسی و «جلاء العیون» مثال میزند.[۲]
ساختار
کتاب دارای مقدمه بسیار طولانی از محقق و محتوای مطالب است.
گزارش محتوا
محقق کتاب درباره این اثر مینویسد: یکی از تألیفات سید ابوالقاسم خوانساری کتاب «مناهج المعارف» است که من در مقام نامگذاری «فرهنگ عقاید شیعه» را هم در پشت جلد آن افزودم؛ زیرا کتابی است که تمام عقاید شیعه را در اصول دین تشریح میکند و قصد داشتم فهرستی از آن را بهصورت فرهنگ لغات در مقدمه بیاورم، ولی چون چاپ کتاب به طول انجامید و حجمش هم سنگین شد، از این کار منصرف شدم. درهرصورت خود مؤلف در صفحه 30 کتاب دیگرش «شرح خطبه حضرت زهرا(س)» درباره کتاب حاضر چنین مینویسد: «و السر فی ذینک الاصطلاحین و الداعی علی ارادة هذین المعنیی، هو ما فصّلنا القول فیه فی کتابنا الموسوم بمناهج المعارف و جملة الکلام فیه ما یکتفی به لحصول أدنی مراتب الاشارة و التنبیه بأنّ التوحید من حیث انّه فی اللغة جعل الشیئ واحدا فی عرفالدین، هو الاقرار بان الصانع واحد و هذا الاقرار کما ینبغی متوقف علی العلم بجمیع ما یشمل علیه العلم الالهی بجملته و حذافیره، بالتقریب الذی ذکرناه هناک فعلیک بالرجوع له و الطلوع علیه و بالتأمل و النظر فیه و الیه، فانه کما اراده من خواص ذلک الکتاب و لعم الصدیق الحقیق بان یکتب باقلام التصدیق فی اعز واوراق التحقیق»؛ در این عبارت، هم بخشی از نظر مؤلف درباره توحید در این کتاب ذکر شده و هم در آخر عبارات، این کتاب را ستوده است. وی همچنین در صفحه 38 همان کتاب این اثر را با این عبارات میستاید: «فعلیک بمراجعته، فانه یطعمک من موائد التحقیق و یسقیک من رحیق التصدیق فلا تجوع معه شیئا و تظمأ بعده ابدا...» همانطور که مشخص است، نویسنده در این عبارات خوانندگان را به عظمت این کتاب متوجه کرده و مطالبش را از نظر تحقیق و دقت نظر بسیار ستوده بلکه برخی تحقیقات را منحصراً از خواص این کتاب شمرده است. او خوانندگان را بر سر سفره تحقیقات خود دعوت کرده تا همه گرسنگان و تشنگان زلال تحقیق را از کلمات خود سیر و سیراب کند. نویسنده در جایی از همین کتاب درباره برخی مطالب موجود در آن مینویسد: «این مطالب و سخنان در جای دیگر از کتاب اصحاب نبود که محتاجان و بیخبران را بتوان به آنجا حواله داد.» زیرا بحث فلسفه نزول بلاء بر شقی و سعید و خوب و بد مردم را در جاهای دیگر به این خوبی که در اینجا مطرح شده نمیتوان یافت.[۳]
نگارنده در صفحه 57 مقدمه برای بیان چگونگی استدلالش، نمونهای را ذکر میکند؛ وی مینویسد: برای اینکه از چگونگی استدلال نگارنده آشنا شوید مناسب است صورت مباحثهای را که در سفر مکه اتفاق افتاده در اینجا خلاصه کنم. در کاروان ما در مکه یک نفر مهندس بود که به زبان انگلیسی آشنایی داشت هنگام مراجعت در جده در مدینة الحالج آن مهندس پیش من آمد و گفت شخصی سنی که در دانشگاه الازهر مصر درس خوانده و به زبان انگلیسی آشناست چند سؤال از من کرده و من چون پاسخ را نمیدانم از شما میخواهم شما که عربی بلدید با او صحبت کنید. از جمله اعتراضات آن شخص به شیعیان این بود که چرا شما نماز سنیها را باطل میدانید؟ چرا در نماز مهر استفاده میکنید؟ چرا در اذان «اشهد ان علیا ولی الله» میگویید؟ من دو ساعت تمام با او بحث کردم که تفصیل آن در کتاب سفرنامه مکهام هست. در اینجا گوشهای از استدلال خود در این آیه را ذکر میکنم. من به او گفتم: خدا در این آیه فرموده: «إنما ولیکم الله» یعنی خدا ولی و فرمانروای شماست، اکنون اگر ما بگوییم «اشهد ان الله ولینا» غلط است یا درست؟ گفت درست است. گفتم خدا فرموده: «و رسوله» یعنی با واو عاطفه رسولش را در این حکم با خود شریک کرده، پس اگر ما بگوییم «أشهد ان رسولالله ولینا» غلط است یا درست؟ مرد سنی مصری گفت: صحیح است. به او گفتم مگر خدا در ادامه آیه نفرموده: «و الذین آمنوا» گفت چرا. گفتم مگر تمام دانشمندان شما اجماع ندارند که منظور از «و الذین آمنوا» در این آیه حضرت علی(ع) است؟ گفت چرا. گفتم مگر این جمله در آیه بهوسیله واو عاطفه عطف به ماقبل خودش نشده؟ گفت چرا. گفتم پس حالا اگر بگوییم: «أشهد أن علیا ولی الله» غلط است یا درست؟ مرد سنی از این استدلال متحیر ماند و تصدیق کرد. سپس اضافه کردم اما از اخبار شما سنیان در خصوص شهادت به ولایت علی(ع) در صحاح سته با طرق معتبر بسیار ذکر شده، از جمله احمد بن حنبل امام حنابله روایت کرده که پیغمبر اکرم(ص) در حق علی(ع) فرمود: «إن علیا منی و أنا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی.»[۴]
وضعیت کتاب
محقق، به تحقیق کتاب پرداخته و در برخی موارد پاورقیهایی نیز بر آن زده، پاورقیهای مؤلف با عبارت «منه اعلیاللهمقامه» و پاورقیهای محقق با عبارت «روضاتی» در کتاب مشخص شده است.[۵] نسخه خطی این اثر در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 3731 از مخطوطات باستانی راد، موجود است. این نسخه در قطع خشتی است و 670 صفحه دارد و به خط فرزند مؤلف، سید حسین خوانساری(استاد صاحب قوانین الاصول) میباشد.[۶] از خصوصیات این نسخه این است که از اول تا آخر یک غلط املایی و کتابتی در آن دیده نمیشود، چون نویسنده نسخه خود یکی از مجتهدین دوران خودش بوده است. او به فاصله سه روز از تألیف کتاب، شروع به کتابت این نسخه کرده است[۷]
نسبنامه مؤلف در صفحه شصتوپنج از مقدمه محقق کتاب ذکر شده است. در صفحات 39، 49، 56، 66، 67، 80، 81، 82، 86، 88، 91، 92، 104، 120، 122، 124، 127، 128، 137، 144، 148، 150، 151، 152، 168، 170، 171، 172، 181، 185، 188، 190، 194، 197 و دیگر صفحات کتاب، تصاویری از اشخاص، نسخههای خطی، نسبنامهها، نقشهها و... را شاهدیم.
صفحات هفتادونه و هشتاد از کتاب در چاپ و صحافی جابجا شده و پس از صفحه هشتادوشش آمده است؛ یعنی ترتیب اینگونه است؛ بعد از صفحه هفتادوهشت صفحه هشتادویک آمده تا هشتادوشش و پس از هشتادوشش صفحه هشتاد آمده و سپس هفتادونه و پسازآن صفحه هشتادوهفت به بعد کتاب است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه کتاب.