اندیشههای فلسفی امام خمینی(س)
اندیشههای فلسفی امام خمینی(س)، اثر محمدرضا غفوریان(متولد 1339ش)، کتابی است در دیدگاههای فلسفی حضرت امام خمینی(ره) که در سه بخش تنظیم شده است.
اندیشه فلسفی امام خمینی(س) | |
---|---|
پدیدآوران | غفوریان، محمدرضا (نویسنده) |
ناشر | مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1389 |
موضوع | خمینی، روحالله رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران -۱۲۷۹، -۱۳۶۸ نقد و تفسیر فلسفه اسلامی |
کد کنگره | ۱۵۷۶DSR/غ۷الف۸ ۱ |
بخش اول، به تعریف و روش، موضوع و هدف فلسفه پرداخته و دیدگاههای خاص مرحوم امام در این زمینه آورده شده است. بخش دوم، گرایشهای سهگانه معروف در تاریخ و فلسفه را ذکر کرده و اصول اصلی آنها به اجماع آمده است. گرایشهای مشاء، اشراق، و حکمت متعالیه و نگاه آنها به هستی و نظام و مراتب آن به دو منظور در این بخش آمده است. الزم به ذکر است که دیدگاههای مرحوم امام، گرایش و تعلق ایشان را به حکمت متعالیه نشان میدهد. البته همان گونه که خود ایشان در برخی از مباحث یادآور شده، این تعلق، در سطح بحث و بررسیهای فلسفی است وگرنه آن گاه که سخن از عرفان نظری به میان میآید در جای مناسب خودش، دیدگاهها و سخنان درخور آن عرصه را در آثار ایشان میبینیم.
در بخش سوم، با توجه به اینکه حضرت امام کتاب خاصی در فلسفه ندارد دیدگاه ایشان از کتابهای مختلف جمعآوری شده است که شامل مباحثی از الهیات و مباحثی از امورعامه که به وجود عالم عقلی، حدوث زمانی عالم، حدوث زمانی مجردات، جبر، نفوس، امر بین الامرین، ماده و صورت... مطالبی است که در این بخش به آن پرداخته شده است.
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که کتاب صرف مطالعه تدوین نشده بلکه به عنوان واحد درسی مطرح شده است که باید تدریس شود.
فصل اول: موضوع فلسفه
حضرت امام با اصل و اساس اینکه هر علمی باید موضوع داشته باشد موافق نیست، گرچه در برخی نوشتههای قدیمی تر خود با موضوع بودن وجود یا موجود بما هو موجود برای فلسفه به گونهای موافقت داشته،ولی در جایی دیگر اشاره کرده که دیدگاه جدیدش چیز دیگری است.
هدف فلسفه
مشاء: هدف فلسفه را «علم» به موجودات حقیقی و ترتیب نظام هستی میداند. سهروردی: کسی را حکیم می شمارد که جدا ساختن نفس از بدن او کاری عادی باشد.
با توجه به آثار و شیوه تدریس فلسفی امام آشکارا برمی آید که عرفان نظری و رهیافتهای آن، در نظر ایشان از جایگاهی والاتر برخوردار بوده و همواره فلسفه را به عنوان ابزار و راهی برای رسیدن به عرفان میدیدهاند.
حضرت امام در موارد گوناگونی از فلسفه دفاع نمودند، مانند پیامی که به عنوان منشور روحانیت نام گرفت یا در نامهای که به گورباچف مینویسند و همچنین در مصاحبه با حسین هیکل از تأثیر فلسفه بر خودشان سخن گفتهاند.
بخش دوم: امام و مکتب های معروف
فصل یکم: مکتب مشاء
نخستین مکتب فلسفی که در میان حکیمان مسلمان بوجود آمد و مربوط به سدههای سوم تا پنجم بوده و برجستهترین فیلسوف این گرایش ابن سینا است. شاید بتوان گفت که با اهمیتترین و برجستهترین ویژگی این مکتب تکیه انحصاری به استدلال و قیاس عقلی است. از دیگر ویژگیهای این مکتب گرایش به مادّه و صورت و نگاه خاص آنان به نظام هستی و دسته بندی موجودات است. مشاء به «کثرت» موجودات اعتقاد دارد نه وحدت. بر این عقیده هستند که عقل اول، نخستین چیزی است که از واجب تعالی صادر شده است و عقل دوم صادر از عقل اول است. در مکتب مشاء نهُ عقل اول، نهُ نفس و جسم فلکی را پدید آوردهاند که اینان خود دستهای دیگر از موجودات با ویژگیهای خودشان هستند.
نظام هستی در نگاه آنان دربردارنده چنین موجوداتی است: واجب تعالی،عقول، نفوس فلکی، اجسام فلکی، نفوس زمینی، عناصر و مرکبات که از هیولا و صورت تشکیل میشوند.
اشکالاتی که از نظر امام به این مکتب وارد است را میبینیم. ایشان میفرمایند: یک جهت تنبهی در مسأله باقی مانده و آن این است که چرا عقول را منحصر به عقول عشره دانستهاند؟ علت آن ازدواج نمودن عقل حکیم با رصد مترصدین و جمع شدن عقلهای رصد منجم است زیرا اگر حکیم به عقل حکیمی خود اکتفا کند عقول را غیرمتناهی میبیند، چنان که اشراقیون که رصد را در نظر نگرفتهاند،قائل شدهاند به این که عقول غیرمتناهی است، ولی مثل شیخ الرئیس چون اهل رصد بوده و به عقیده منجمین نهُ فلک دیده است به عقول عشره قائل شده است. بنابراین از زمانی که افلاک تسعه را باطل دانستهاند عشریت عقول هم از بین رفته است«.
فصل دوم: مکتب اشراق
ملاصدرا نظریه شیخ اشراق درباره وجود را رد کرده و میگوید: «چون شیخ اشراق با کمال صراحت میگوید وجود امری است اعتباری و همو که میگوید وجود امری است اعتباری، آمده است برای نور حقیقتی قائل شده است، صاحب مراتب و معتقد شده است که نور حتی یک مرتبه از مراتب حقیقت نور است». در هستیشناسی مکتب اشراق، نور الانوار، که همان علت نخستین یا واجب الوجود در اصطلاح حکمت مشاء است، سرچشمه پیدایش انوار قاهره میباشد.
یکی دیگر از نقطههای مهم در نگاه شیخ اشراق به دسته بندی موجودات،اعتقاد او به عالم مثالی منفصل است. یکی دیگر از موارد ویژه نگاه مرحوم سهروردی این است که عنصر آتش را نمیپذیرد و میگوید آتش همان عنصر هوا میباشد.
فصل سوم: مکتب حکمت متعالیه
مکتب صدرالمتألهین دارای دو ویژگی میباشد:
1-تمام نظرات قبل از خودش در مجموعه سامانمند و هدفدار فلسفه جایگاه ویژه و شایستهای دارند.
2-آرای او در مسایل مهم و سرنوشتساز همواره رنگ عرفانی دارد.
رکن اصلی و پایه و بنیاد اساسی این مکتبِ فلسفه«وجود» است، وجود اساسیترین و مهمترین چیزی است که در اندیشه صدرایی مطرح میشود. تشکیک، وحدت حقیقت وجود، وحدت شخصی وجود و موجود، فقر و امکان وجودی، ارجاع علیت به تجلی، حرکت جوهری اتحاد عاقل و معقول، برهان صدیقین، عینیت ذات و صفات حق تعالی...همه و همه مسائل مهمی هستند که برای حل آنها باید از اصالت وجود آغاز کرد.
فصل چهارم: گرایش امام خمینی به حکمت متعالیه
حضرت امام حکمت صدرایی را در حل بسیاری از مسائل مهم فلسفی و اصولی راهگشا میداند. دیدگاه امام درباره وجود این چنین است که میفرماید: «آنچه از سنخ کمال و از جنس جمال و تمام است، راجع به عین وجود و اصل حقیقت هستی است، و در دار تحقق جز یک اصل شریف که سرچشمه تمام کمالات و منشأ تمام خیرات است، نیست، و آن حقیقت وجود است و اگر جمیع کماالت، عین حقیقت وجود نباشد و به وجهی از وجوه در حاق اعیان از او جدایی و با او دوئیت داشته باشد، لازم میآید دو اصل در دار تحقق محقق باشد، و این مستلزم مفاسد بسیار است.«
بخش سوم: دیدگاهها و نوآوریهای فلسفی
دیدگاه امام در برهان صدیقین
«اول، تفکر در حق و اسماء و صفات و کمالات است و نتیجه آن علم به وجود حق و انواع تجلیات است و از آن علم به اعیان و مظاهر رخ میدهد....و این نقشه تجلیات قلوب صدیقین است و از این جهت آن را «برهان صدیقین» گویند. نه آن که هر کس بدین برهان علم به ذات و تجلیات آن پیدا کرد، از صدیقین است یا آن که عارف صدیقین.
از سنخ براهین است. منتها براهین مخصوصی، هیهات که علوم آنها از جنس تفکر باشد، یا مشاهدات آنها را با برهان و مقدمات آن مشابهتی، تا قلب در حجاب برهان است و قدم او تفکر است، به اول مرتبه صدیقین نرسیده است».
به نظر میرسد با ملاحظه عبارتهای خود ایشان نیاز به توصیف بیشتری نیست. چنین نگاهی را در کتابهای فیلسوفان، حتی اهل حکمت متعالیه هم کمتر میتوان یافت.[۱]
پانویس
- ↑ ر.ک: بینام، ص76-78
منابع مقاله
بینام، طوبی اندیشه (سطح دوم)، سیر مطالعاتی اندیشههای حضرت امام خمینی(ره)