پهلوی اول و مسئلهی عشایر (فارس، بختیاری، قشقایی، خمسه، عرب خوزستان و ...) (1304-1298) مطالعهای در نقش سیاسی عشایر بزرگ جنوب ایران
پهلوی اول و مسئلهی عشایر (فارس، بختیاری، قشقایی، خمسه، عرب خوزستان و ...) (1304-1298) مطالعهای در نقش سیاسی عشایر بزرگ جنوب ایران تألیف جواد کاراندیش، ترجمه محمد جواهر کلام؛ این کتاب به یکی از طوفانی ترین ادوار تاریخ ایران (1304-1298)می پردازد. رضاخان میرپنج با استفاده از ضعف دولت مرکزی، در سوم اسفندماه 1299 دست به کودتا می زند و تهران را اشغال می کند. پس از طی مراحلی، به حکمرانی سلسلهی قاجار پایان می دهد. آنگاه نقشههای خود راه به ترتیب آغاز می کند. در نامگذاری این دوره مورخان اختلاف نظر دارند. صرف نظر از مورد بحث بودن این دوره، نمی توان انکار کرد که حاکم ایران نقشهی خود را در مورد عشایر نخست با «کشتار» آنها آغاز می کند.
پهلوی اول و مسئلهی عشایر (فارس، بختیاری، قشقایی، خمسه، عرب خوزستان و ...) (1304-1298) مطالعهای در نقش سیاسی عشایر بزرگ جنوب ایران | |
---|---|
پدیدآوران | کاراندیش، جواد (نویسنده) جواهر کلام، محمد (مترجم) |
ناشر | نشر علم |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۷ش |
شابک | 3-934-224-964-978 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب از سه بخش و سیزده فصل تشکیل شده است. بخش اول: پس زمینهی کلی
فصل 1) قبایل کوچی در ایران
فصل 2) ایران قاجار در تاریخ نو
بخش دوم: مبارزهی قدرت
فصل 3) ایل های بزرگ در فارس
فصل 4) رویدادهای سیاسی فارس
فصل 5) خوزستان
فصل 6) بختیاریها در 1920-1919
فصل 7) بختیاریها و اتحادیهی جنوب
بخش سوم: تمرکز گرایی
فصل 8) دولت مرکزی و جنوب
فصل 9) وزیر جنگ در جنوب
فصل 10) مسألهی امنیت
فصل 11) جنوب میان دو پائیز
فصل 12) قیام در جنوب
فصل 13) نتیجه
گزارش کتاب
نوشتار حاضر به حساس ترین دورهی تاریخ کشور می پردازد، و آن مسئلهی ایلات و عشایر در دورهی 1298 تا 1304 شمسی است. در این دوره که نقطهی عطفی در تاریخ معاصر ایران شمرده می شود، «پهلوی اول»، پس از طی مراحلی چند بر اریکهی قدرت سوار می شود و ضمن نخستین کارهایی که می کند، برچیدن ایلات و سران آن است، اما او سیاست خود را با توسل به قوهی قهریه و استفاده از زور پیش می برد. دولت انگلستان نیز که در به کارآوردن او سهمی مؤثر دارد، در اواخر این دوره علنا به کمکش می شتابد. سیاست انگلیس در مورد عشایر دو قسمت دارد: در دورهی ضعف دولت مرکزی، برای حفظ منافع خود در ایران، بر خانها و رهبران ایلات تکیه می کند، اما با قدرت گرفتن رضاخان، سیاستش را عوض می کند و تدریجا رضاخان را مرکز ثقل خود قرار می دهد، زیرا برای حفظ منافع خود او را فرد مهم تری می داند. عشایر و نحوهی زندگی ایلی و عشایری در این دوره رنگی تراژیک به خود می گیرد. مسئلهی سرکوب عشایر با سیاست مخرب پهلوی اول در واقع تا 1941 به طول می انجامد و طی آن فجایع فراوان رخ می دهد. این مسئله اگرچه به ظاهر تا تاریخ اخیر طول می کشد، ولی از آنجا که با روشی خشن و مخرب انجام می گیرد، عواقب مخرب آن تا به امروز باقی است و گاه به گاه صورتی از خود را در زندگی اجتماعی ما نشان می دهد.[۱]
پانويس