تعلیم و تربیت اسلامی

تعليم و تربيت اسلامى نوشته علی شریعتمداری است. توجه به معپار هاى جنبه هاى حيات انسان مانند: شعور و فرگشت فردى، بهسازى جامعه، ايجاد مناسبات اساسى ميان افراد، حل مشکلات فردى و جمعى و تقويت بعد هاى پى‌نهادى شخصيت انسان، اهل تحقيق و قلم را وامى‌دارد ويژگي هاى نظام تعليم و تربيت اسلامى و هدف ها و روش‌هاى آن را طرح و بررسى کنند. بر اين اساس، نگارنده کوشيده است به کوتاهى، گوشه‌هايى از نظام تعليم و تربيت اسلامى را پيش‌رو نهد. از اين رهگذر، از انقلاب فرهنگى و آموزشى، لزوم تغيير نظام آموزشى، نظام تربيتى اسلام، هدفها، مبانى و روش‌هاى تعليم و تربيت اسلامى، نگرشى تاريخى-اقتصادى به آموزش عالى در ايران و نظام آموزشى-تربيتى حوزه‌هاى علمى ياد کرده است. تکيه نگارنده در اين اثر بيشتر بر قرآن و حديث است. گذشته از پيشگفتار، کتاب را پنج فراز است.

تعليم و تربيت اسلامى
تعلیم و تربیت اسلامی
پدیدآورانشریعتمداری علی (نویسنده)
ناشرامیر کبیر
مکان نشرتهران ایران
سال نشر1390ش
چاپبیست و سوم
موضوعاسلام و آموزش و پرورش
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏/‎‏ش‎‏4‎‏ت‎‏7 / 230/18 BP
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

1-انقلاب فرهنگى و آموزشى: در اين فراز، از انقلاب فرهنگى و بايستى دگرگونى نظام آموزشى ياد مىکند. نخست فرهنگ و اشارات تربيتى آن را چکيده‌وار از کتاب جامعه و تعليم و تربيت خود(ص 38-39)مى‌آورد، فرهنگ را تعريف مىکند، اجزاى سه‌گانه و نيز سه عنصر عمومى، تخصصى و اختراعى آن را شماره مىکند. سپس به وظايف سه‌گانه مراکز آموزشى و تربيتى در برابر ميراث فرهنگى مى‌پردازد و با اشاره به پربارى فرهنگ اسلامى و پى‌نهاد وحيانى آن از نفوذش در ادبيات، فلسفه، هنر، آداب، افکار و عقايد مردم ايران مى‌گويد و گوشزد مىکند که وجود شاهان، پيش‌گيرنده از در آمدن اسلام در همۀ شئون زندگى مردم بوده است؛ و اکنون بايد کوشيد با الهام از اسلام، دگرگونيهايى بنيادين در فرهنگ جامعه آفريد. لازمۀ اين کار از جمله همکارى مردم است. از رسالت هاى مراکز آموزشى، انتقال و معرفى ميراث فرهنگى جامعه است اگر اين مراکز چنين کنند، دگرگوني هاى بنيادى در همه جامعه رخ مى‌دهد. نويسنده پس از اين با توصيه به جدى گرفتن تعليم و تربيت، به ضرورت وجود متخصص متعهد براى انقلاب آموزشى مى‌پردازد و به کوتاهى از پار هاى مسائل آموزشى مانند: آموزش پيش از دبستان، آموزش دبستانى و برنامه‌ريزى براى دوره هاى ابتدايى، راهنمايى، آموزش متوسطه، آموزش عالى و تربيت معلم، ياد مىکند.

2-دو ويژگى اساسى انسان: نگارنده از اين دو ويژگى، آزادى و تفکر را مى‌خواهد و معتقد است اگر تعليم و تربيت، روندى باشد که در آن، نسل بزرگتر مىکوشد آگاهى نسل کوچکتر را در زمينه‌هايى چون جهان‌شناسى و انسان‌شناسى پرورش دهد، مى‌تواند از راه پرورش نيروى انديشه در فرد، او را براى برخورد با مسائل آماده کند. نظام هاى تربيتى، هنگامى در برآمدن و فرگشت انسان مؤثرند که در او آگاهى و تفکر بارآورند. نگارنده چون بدينجا مى‌رسد برخى نظام هاى اجتماعى و تربيتى، در شرق و غرب را با نظام تربيتى اسلام مى‌سنجد و به برتري هاى اين نظام اشاره مىکند.

3-نظام تربيتى اسلام: در اين فراز، نخست ويژگي هاى نظام تربيتى اسلام را مى‌آورد. سپس به هدف، روش و محتواى آن مى‌پردازد و براى نظام تربيتى اسلام هفت ويژگى ياد مىکند: الهى است، رويکرد هدايتى دارد، پوياست، جنبۀ عقلانى دارد، انقلابى است، استمرار دارد و همگانى است. در جنبۀ الهى، تربيت اسلامى همه کسان را دربر مى‌گيرد از جمله پيامبران و پيامبر اسلام(ص). ويژگي هاى تربيت الهى عبارت‌اند از: کامل بودن، سازگارى با فطرت انسان، جاودان ساختن حيات آدمى و برآوردن نيکبختى ابدى. در رويکرد هدايتى، مى‌گويد خداوند هادى و راهنماست و هدايت يا تکوينى است و يا تشريعى. سپس هريک را شرح و معنا مىکند و از هدايت انسان مى‌گويد و مى‌آورد که خداوند انسان را از دو طريق هدايت مىکند يکى نيرو هاى سرشتى و ديگر پيامبران. آنگاه به رابطۀ هدايت و تعليم و تربيت مى‌پردازد و از هدايت فرد مى‌گويد و ياد مىکند که تربيت اسلامى به همۀ جنبه هاى شخصيتى انسان؛ يعنى، جنبۀ ايمانى، عقلانى، عاطفى، اجتماعى و بدنى نظر دارد. سپس هريک را کمابيش شرح مى‌دهد و به فروع آنها اشاره مىکند.

براى بررسى جنبۀ پويايى نظام تربيتى اسلام، نخست واژۀ پويا را در کاربرد هاى گوناگونش نشان مى‌دهد و با شرح رابطۀ منطقى ميان اجزاى هر مکتب با يکديگر و با کل آن نظام، پويايى هر نظام را به درونى و بيرونى بخش مىکند و آن دو را شرح مى‌دهد و چگونگى تشخيص پويايى درونى و بيرونى هر نظام را مى‌آورد و اشاره مىکند که پويايى هر نظام وابسته به جنبۀ عقلانى آن است و سرانجام به پويايى اسلام و نظام تربيتى آن مى‌پردازد. در شرح جنبۀ عقلانى نظام تربيتى اسلام مى‌گويد، اسلام بيش از مکتب هاى ديگر به اين جنبه اهميت مى‌دهد چه، اسلام از اساس بر مبانى عقلانى پاگرفته است و بر اهميت و ارزش عقل در زمينه هاى گوناگون تأکيد دارد. سپس از رابطه دين و عقل و نقش بازدارندۀ دين در ويرانى عقل مى‌گويد و يادآور مى‌شود که عقل و تعقل در کشف هنجار هاى(احکام)فقهى دخيل است و از منابع آن به‌شمار مى‌رود، در فلسفۀ اخلاق اسلام نيز حکميت عقل در امور و قضاياى اخلاقى پذيرفته شده است.

4-آموزش در اسلام: گروهى از مربيان، تعليم و تربيت و عادت دادن را يکى پنداشته‌اند. آموزش از دو طريق، شدنى است؛ يکى عادت دادن و ديگرى طريق تربيتى. مکتب رفتارگرا طريق عادت دادن و به ديگر سخن طريق شرطى را پذيرفته است اين مکتب مىکوشد همۀ فعاليت هاى انسان را از اين طريق توضيح دهد؛ اما از آنجا که تفکر، فهم و تعقل پايه تعليم و تربيت است گروهى طريق تربيتى را پذيرفته‌اند. در اين طريق، يادگيرى از راه طرح مسئله و تلاش براى تحليل و دريافت آن رخ مى‌دهد. در اين روزگار گرايش تربيتى غالب، بر نهاده بر عادت دادن يا شرطى شدن است. نگارنده چهار دليل بر اين مدعا ياد مىکند و پيش از پرداخت نگرش تعليم و تربيت اسلامى در اين‌باره، اندکى به شرطى شدن و تعليم و تربيت مى‌پردازد. وى براى روشن شدن ديدگاه نظام تربيتى اسلام در اين‌باره، به جنبۀ عقلانى تعليم و تربيت اسلامى تکيه دارد و از آن مى‌گويد. پس از اين به جنبۀ انقلابى نظام تربيتى اسلام مى‌رسد و با برشماردن ويژگي هاى مکتب انقلابى، يادآور مى‌شود که مکتب اسلام جنبه هاى بنيادين انقلابى را داراست و با شرح اين جنبه به ويژگى ديگر نظام تربيتى اسلام؛ يعنى، استمرار مى‌پردازد و پس از شرح اين ويژگى و اشاره به اينکه نظام تربيتى اسلام در همه زمينه‌ها استمرار دارد بر ويژگى هفتم اين نظام؛ يعنى، همگانى بودن تعليم و تربيت انگشت مى‌نهد و با شرح آن اين فراز را پايان مى‌دهد.

5-هدف هاى تربيتى در اسلام: در اين فراز، پار هاى هدف هاى تربيتى در اسلام، معرفى و جنبه هاى تربيتى آنها بررسى مى‌شود. اين هدف‌ها چنين‌اند: پرستش خداوند، تقوا، تعليم حکمت، پرورش روح عدالتخواهى، تکامل انسان، برادرى و همکارى، دوستى با ملت‌هاى ديگر؛ پرورش نيروى انديشه، پرورش روح اجتماعى و پرورش شخصيت اخلاقى. پس از اين و در پى بحث اهداف، از برخى روش‌هاى تربيتى اسلام ياد مى‌شود مانند: تلفيق علم و عمل؛ درآميختن ايمان و عمل؛ تربيت عملى؛ روش عقلانى؛ امر به معروف و نهى از منکر؛ جهاد؛ پاداش و تنبيه؛ توبه؛ پند و اندرز؛ ذکر مثل؛ قصه‌گويى و نيايش. نگارنده در شرح اين روشها به مناسبت نکاتى را مى‌آورد و فرع‌هايى را ياد مىکند تا مى‌رسد به بحث محتواى نظام تربيتى اسلام و با برشماردن برخى از آنها، از شرحشان مى‌گذرد و به مفهوم نظام تربيتى مى‌پردازد و از نظام تربيتى در ايران مى‌گويد و به بررسى نظام آموزش رسمى کشور مى‌نشيند و پس از آن به شرح کوتاه مدارس قديم و حوزه‌هاى علمى برمى‌خيزد. [۱]

پانویس

  1. رفیعی، بهروز، ص 178-183

منابع مقاله

رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین‌المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش

وابسته‌ها