واعظ‌الحسینی، سید محمدسرور

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سيد محمدسرور واعظ حسينى بهسودى (1295-1357ش)، مشهور به واعظ بهسودی، مجتهد، محقق، واعظ، از چهره‌هاى درخشان فقهاى شيعه در افغانستان

واعظ الحسینی، محمد سرور
نام واعظ الحسینی، محمد سرور
نام‌های دیگر ب‍ه‍س‍ودی‌، م‍ح‍م‍د س‍رور

ح‍س‍ی‍ن‍ی‌ ب‍ه‍س‍ودی‌، م‍ح‍م‍د س‍رور

س‍رور واع‍ظ، م‍ح‍م‍د

واع‍ظ، م‍ح‍م‍د س‍رور

محمد سرور الواعظ

بهسودی، محمد سرور بن حسن

شاه قلندر

نام پدر سيد حسن‌رضا
متولد ۱۲۹۵ش
محل تولد  روستای کجاب بهسود افغانستان
رحلت 1357ش
اساتید سيد مصطفى بهسودى

سيد محسن حكيم

سيد ابوالقاسم خويى

برخی آثار مصباح الأصول (مباحث حجج و امارات)

مصباح الأصول (خوئي)

مصباح الأصول (مباحث الفاظ)

کد مؤلف AUTHORCODE04632AUTHORCODE

ولادت

او فرزند سيد حسن‌رضا، در حدود سال ۱۲۹۵ش در خانواده‌اى از سلالۀ پاک اهل‌بيت پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌و‌سلم در روستای کجاب بهسود ديده به جهان گشود.  روستای کجاب از نواحی حصه دوم بهسود مربوط به ولایت وردک است. این ولایت تقریبا در ۲۰ کیلومتری غرب کابل واقع شده است. بهسود منطقه‌ای نسبتا وسیع، کوهستانی و خوش آب و هوا است که به دو حصه اول و دوم تقسیم می‌گردد. بیشتر ساکنان این نواحی را شیعیان هزاره، سادات حسینی، و افغانهای پشتو زبان زبان تشکیل می‌دهند.

خاندان سید محمد سرور واعظ از دیرباز مدافع مظلومان در منطقه بوده‌اند. هراز چندی با ارباب ده، خوانین منطقه و حکام سلطه به جنگ و ستیز می‌پرداختند و گاهی این مخالفتها به حبس و اسارت ، مهاجرت و غارت اموال و غصب اراضی و قتل سادات می‌انجامید. چند ماهی از تولد نورسیده سپری نشده بود که سید حسن رضا و برخی دیگر از این خاندان بر اثر فشارهای برخی زورمداران زادگاه نیاکان خود را ترک گفتند و به یکی از روستاهای هم جوار به نام قرقلجو پناهنده شدند. این خاندان رفته رفته از نظر اقتصادی ضعیف تر شد. سید حسن رضا که سرپرست و بزرگ خانواده بود، به سختی امرار معاش می‌کرد. در حدی که مجبور شد کودک هفت هشت ساله‌اش (محمد) را به چوپانی دیگران وا دارد.

سيد محمد از همان كودكى ذوق و استعداد فراوانى از خود آشكار ساخت و پدرش نيز او را تشويق به فراگيرى علوم و معارف اسلامی كرد.

تحصيلات

آیت‌الله بهسودى داراى فكرى روشن و استعدادى درخشان بود و از همان آغاز تحصيلات توجه علما و اساتيد را به خود جلب كرد.

وى علوم مقدماتى را در شهر خود «بهسود» و در محضر عموى دانشمندش سيد مصطفى بهسودى فرا گرفت. پس از آن به كابل رفت و از محضر آیت‌الله حجت كابلى بهره برد.

در سال 1331ش براى ادامۀ تحصيل عازم حوزۀ علميّۀ نجف اشرف شد و سطوح عاليه را از محضر آیت‌الله شيخ كاظم تبريزى و شيخ صدرا فرا گرفت. پس از آن در درس خارج فقه حضرت آیت‌الله سيد محسن حكيم و درس خارج اصول حضرت آیت‌الله سيد ابوالقاسم خويى شركت كرد و در شمار علماى برجسته و چهره‌هاى پر افتخار علمى حوزۀ علميّۀ نجف اشرف قرار گرفت.

شخصيت علمى و اجتماعى

آیت‌الله بهسودى از معاصران و هم رتبه‌هاى علمى آیت‌الله سيد محمدباقرصدر، آیت‌الله سيد على سيستانى، آیت‌الله شيخ على غروى و ديگر برجستگان علمى حوزۀ علميّۀ نجف اشرف بود.

او عالمى فاضل و دانشمندى بزرگ و مجتهدى آگاه و انديشمند و محققى توانا بود. وى تقريرات درس خارج اصول حضرت آیت‌الله خويى را با نام «مصباح الأصول» به نگارش در آورده است. حضرت آیت‌الله خويى در تقريظى كه بر اين كتاب نگاشته دربارۀ ايشان مى‌فرمايد:

«و من العلماء الذين نذروا أنفسهم للعمل في سبيل‌الدين و ترويج شريعة خاتم النبيين، هو العلامة الحجة، الحاج السيد سرور الواعظ الحسينى البهسودى دام توفيقه... جعله الله علماً من أعلام‌الدين و كثر من أمثاله في العلماء العاملين إنه ولي المؤمنين.»

«از علمايى كه زندگى خود را وقف خدمت به دين و ترويج شريعت خاتم الأنبياء صلى‌الله‌عليه‌وآله‌و‌سلم نموده، علامه، حجت‌الاسلام، حاج سيد سرور واعظ حسينى بهسودى است كه توفيقات ايشان پيوسته باد... خداوند ايشان را شخصيتى برجسته از شخصيتهاى دينى قرار دهد و مانند ايشان را در ميان علمايى كه به علم خود عمل مى‌كنند فراوان گرداند و خداوند سرپرست مؤمنان است.»

بازگشت به وطن

اين عالم انديشمند پس از بهره‌هاى فراوان از محضر علماى بزرگ حوزۀ علميّۀ نجف اشرف به درخواست حضرت آیت‌الله حكيم تصميم به بازگشت به وطن خود افغانستان گرفت تا همچون شمعى درخشان به نور افشانى در آن سامان پردازد.

مردم علاقه‌مند به اهل‌بيت رسول خدا صلوات‌الله‌عليهم همچون پروانه به دور شمع وجود او گرد آمدند و به فراگيرى معارف دين خود از آن عالم فرهيخته پرداختند. در جلسات سخنرانى ايشان جمعيت فراوانى شركت می‌كردند به حدى كه در كوچه و بازار و خيابانها راه بندان مى‌شد.

حكومت افغانستان كه در آن زمان ظاهر شاه پادشاه و داود خان نخست وزير آن بود در سال 1339ش دستور به زندانى كردن آن عالم بزرگ و دانشمند نام‌آور داد. آن عالم فرزانه سه سال و دو ماه در زندان بود تا در زمان نخست وزيرى دكتر يوسف از زندان آزاد شد.

خاطرات زندان

حضرت آیت‌الله سيد محمدسرور بهسودى در خاطرات خود زندان را چنين وصف كرده است:

در آن زمان كاغذ براى نگارش، در اختيار من نمى‌گذاشتند و من با استفاده از كاغذ چايى كه برایم مى‌آوردند مطالب خود را يادداشت مى‌كردم.

وى در اين دوران كتاب «خاطرات زندان» را به رشتۀ تحرير در آورد. در اين كتاب مباحث اخلاقى با قلمى زيبا و روان نگاشته شده است. اين كتاب چندين بار در ايران و افغانستان به چاپ رسيده است.

فعاليتهاى اجتماعى

آیت‌الله بهسودى پس از آزادى از زندان، در شهر كابل مدرسۀ علميه‌اى به نام «مدرسۀ محمديه» تأسيس نمود كه بسيار زيبا ساخته شده است و در كنار آن مسجد بزرگ و با شكوهى نيز به نام «مسجد محمديه» بنا نمود. در كنار مسجد نيز كتابخانۀ بزرگى به نام «كتابخانۀ مدرسۀ محمديه» تأسيس كرد.

وى تدريس بعضى از سطوح عاليه و درس خارج اصول و فقه را عهده‌دار بود و شاگردان و علماى فراوانى را تربيت نمود.

آیت‌الله سيد محمدسرور بهسودى خدمات فراوانى براى مردم داشت، از جمله: قضاوت و فصل خصومت و رسيدگى به فقرا و نجات گرفتاران. وى روزهاى جمعه، صبح و عصر مجلس خطابه و منبر داشت كه چندين هزار نفر در مجلس ايشان شركت می‌كردند و گاهى كه مناظرۀ دينى و مذهبى پيش مى‌آمد با كمال اطمينان و شهامت و با مهربانى و منطقى قوى حاضر مى‌شد و مناظره مى‌كرد.

سفر به نجف

حضرت آیت‌الله سيد محمدسرور بهسودى براى دومين بار عازم زيارت عتبات عاليات و ديدار با علماى نجف اشرف شد. علماى حوزۀ علميّۀ نجف اشرف به خصوص حضرت آیت‌الله خويى احترام و تجليل خاصى از ايشان به عمل آوردند. وى در بازگشت به شهر قم رفت و علماى حوزۀ علميّۀ قم مانند حضرت آیت‌الله نجفى مرعشى نيز از ايشان تجليل كرد و به ايشان احترام نمود.

وى پس از آن براى زيارت امام رضا عليه‌السلام به مشهد مقدس رفت و در آنجا نيز مورد تجليل و احترام حضرت آیت‌الله ميلانى و ديگر علماى آن حوزۀ شريف قرار گرفت.

شهادت

در سال 1357ش، مصادف با پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، كمونيستها با كودتايى دولت سردار داود خان را ساقط كرده و شخصى به نام «نور محمد تره‌كى» را به عنوان رئيس جمهور معرفى كردند.

آنها حضرت آیت‌الله واعظ بهسودى را به جرم مسلمانى و عالم دين بودن دستگير و بازداشت كردند، اما با اعتراض مردم و علماى افغانستان مواجه شده و مجبور به آزاد ساختن ايشان شدند.

بعد از مدت كوتاهى دوباره ايشان را دستگير و زندانى كردند و تا به حال از سرنوشت ايشان خبرى در دست نيست. به احتمال قوى ايشان در زندان كمونيستها به شهادت رسيده و روح پاکش به كاروان شهداى راه دين و مذهب پيوسته است.

آثار

از تأليفات ارزشمند اين عالم بزرگ كه به زيور طبع مزين گشته به اين آثار مى‌توان اشاره كرد:

  1. مصباح الأصول، اين كتاب تقريرات درس خارج اصول حضرت آیت‌الله خويى است و با استقبال فراوان فضلا و اساتيد حوزه‌هاى علميّه مواجه شده است.
  2. خاطرات زندان، مجموعۀ مطالب ارزشمند اخلاقى است كه در زندان افغانستان نگاشته است.
  3. سيف الإسلام، كتابى است در جواب به شبهات كتاب سيف الأبرار و در دفاع از عقايد مذهب شيعه نگاشته شده است.
  4. تحفة الفقيه، كه نام ديگر آن «أحدث التحقيقات في تحديد ماء الكر» است. مؤلف، اين كتاب را در سفر دوم خود به نجف اشرف نگاشته است.

از آثار خطى ايشان كه هنوز به چاپ نرسيده نيز مى‌توان به اين کتاب‌ها اشاره كرد:

  1. قضا در مكتب تشيع
  2. شرح بر كفاية الأصول آخوند خراسانى
  3. شرح بر مكاسب شيخ انصارى


وابسته‌ها