البديع (ابن المعتز)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

البديع، نوشته ابوالعباس، عبدالله بن المعتز بن المتوکل، مشهور به ابن المعتز (247-296ق) است. او ادیبی است که دانش بلاغت را برای نخستین بار در ادبیات عرب تدوین کرده است. این اثر با پژوهش عرفان مطرجی عرضه شده است.

البديع
البديع (ابن المعتز)
پدیدآورانابن معتز، عبد الله بن محمد (نويسنده)

مطرجی، عرفان (محقق) صدیق‌حسن‌خان، محمدصدیق ( نويسنده)

ت‍م‍ام‌، اح‍م‍د ع‍ب‍دال‍ف‍ت‍اح‌ ( مصحح)
عنوان‌های دیگرالعلم الخفاق من علم الاشتقاق
ناشرمؤسسة الکتب الثقافیة
مکان نشرلبنان - بیروت
سال نشر1433ق - 2012م
چاپ1
موضوعزبان عربی - بدیع - زبان عربی - معانی و بیان
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
4ب2الف 2028 PJA
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

علم بدیع پس از «معانی» و «بیان»، سومین فن از فنون بلاغت است و موضوع آن آرایش‌های سخن فصیح و بلیغ در نظم و نثر است. به این آرایش‌ها محسّنات، صنایع بدیعی و آرایه‌های ادبی می‌گویند. هرچند در تاریخ علوم بلاغت، اصطلاح «بدیع» در سروده‌های شعرا و سخنان ادبای سده 2ق دیده می‌شد، نام ابن معتزِ 27ساله جوان و کتاب بدیع او به این دانش استقلال و رسمیت بخشید. او که خود شاعری توانا و دارای اندوخته‌های فراوانی از سروده‌های چیره‌دست شاعران و ادیبان عرب بود، بر آن شد که محدوده «بدیع» را مشخص نماید و با انتقاد از ابوتمّام، این دانش را گسترش و عمومیت بخشد. او روشن گرداند که بدیع، اختراع شاعران معاصرش نیست و قدمت فراوان دارد. ابن معتز بدین‌گونه سرفصل تحولى شگرف در علوم بلاغت و شیوه‌های نقد ادبى گردید که بشار (درگذشته 167ق)، ابونواس (درگذشته 198ق ) و مسلم بن ولید (درگذشته 208ق ) آن را آغاز کرده بودند و سپس در شعر ابوتمام (د 231ق) به کمال رسیده بود. ابن‌ معتز در اثر خود از نوشته‌های‌ جاحظ بسیار بهره جسته و در نهایت، خود در زمینه علم‌ بدیع‌ ادعای‌ برتری‌ کرده است.

ابن معتز، بدیع (سخن‌آرایى به معنای اخص کلمه) را فقط بر 5 فن «استعاره‌، جناس ‌،طباق‌، رد العجز و مذهب‌ کلامی» منطبق می‌نماید و دیگر صناعات ادبى و بدیعى را فقط از محاسن کلام برمی‌شمرد. البته، او برای کسانی که این حصر را نمى‌پذیرند، روا می‌داند که 12 فقره از محاسن شعر و زیورهای سخن (مانند التفات، تأکید، مدح‌ شبیه‌ به‌ ذم‌، تجاهل‌ العارف و...)‌ را که خودش پس از پایان‌ مباحث بدیع آورده است، در شمار فنون بدیع بنهند. هرچند دیدگاه دقیق ابن معتز در تعیین حدود بدیع هیچ‌گاه پذیرفته نشد، تجویزش شنیده شد و شیوه‌ای معمول در علم بدیع گشت. آیندگان مرتباً بر شمار صنایع بدیع افزودند تا به یک‌صدوپنجاه‌واندی صنعت رسید. از سوی دیگر، او مانند ابوتمام (برخلاف بُحتری و ابن رومى) شعر را منحصراً مجموعه‌ای از صناعات و زیورها و پیرایه‌ها مى‌دانست، اما در فهم بدیع از حد زیورهای ظاهری فراتر نمى‌رفت و از آن درک عمیقى که ابوتمام در پرتو فراگیری فلسفه داشت، بى‌بهره بود. برای همین، همه نبوغ و توانش را در فن تشبیه نشان داد و فقط در همین فن تخصص یافت. «مذهب کلامى» را نیز که در کتابش به‌عنوان پنجمین فن بدیع آورده، عیناً از جاحظ نقل کرده است و به سبب آنکه رنگ فلسفى و جنبه تحلیلى و اثباتى داشت و نمى‌توانست به‌خوبى درک کند، آن را بدون توضیح رها کرد.

ابن معتز در مقدمه «البديع» نقد گزنده‌ای بر ابوتمام دارد. گویا او را نابغه‌ای ژرف‌نگر می‌داند که با احاطه و تسلطى که در قلمرو بدیع پیدا کرده است، چندان دور نیست که بدیع را برای همیشه از دسترس دیگران دور سازد. ازاین‌رو خود، بدیع را به‌گونه‌ای شناساند که بتواند در اختیار عموم قرار بگیرد و شاعران را ترغیب کرد تا یکى دو بیت از هر قصیده را به زیور بدیع بیارایند. او همچنین، مى‌خواست نشان دهد که بدیع، هرچند در شعر شاعران سده‌های 2 و 3ق هویدا شده است، ریشه در قرآن و حدیث و شعر جاهلى دارد و پدیده تازه‌ای نیست. برای همین، در هر مبحث به‌ترتیب، سیر بدیع را در قرآن مجید و احادیث نبوی و سخنان صحابه و شعرای جاهلى تا ظهور آن در سخنان منظوم و منثور نوخاستگان نشان مى‌دهد و هم با این کار مى‌خواهد بر عربى و اسلامى ‌بودن این فنون تأکید ورزد و از توهمی که درباره ورود آن از فرهنگ یونانی به جهان اسلام رواج داشته است، جلوگیری کند[۱]‏.

مطرجی (محقق) از نسخه‌ ایگناتای یولیانوویچ کراچکوفسکی (1951-1883م) و نسخه تصحیح‌شده‌ای که عبدالمنعم خفاجی نشر داده، بهره‌ جسته‌ است[۲]‏.

پانویس

  1. ر.ک: لسانی فشارکی، محمدعلی، ج4، ص640-639
  2. ر.ک: مقدمه محقق، ص5

منابع مقاله

  1. مقدمه محقق.
  2. لسانی فشارکی، محمدعلی، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1392.


وابسته‌ها