ابن نقیب، حسن بن ‌شاور

ابن نقیب، ناصرالدین حسن بن ‌شاوِر بن ‌طَرخان، معروف به ابن ‌نُقَیسی (متوفای 687ق/1288م)، ادیب و شاعر مصری.

ابن نقیب، حسن بن ‌شاور
NUR00000.jpg
نام کاملابن نقیب، ناصرالدین حسن بن ‌شاوِر بن ‌طَرخان
نام‌های دیگرابن ‌نُقَیسی
لقبامیر
نام پدرشاور
رحلت687ق
مدفنقاهره
طول عمر79 یا 80
اطلاعات علمی
معاصرینشمس‌الدین آقسنقر، بیبرس، شهاب‌الدین عزازی، مظفر ذهبی
برخی آثارعبرة اللبیب بعثرة الکئیب، منازل الاحباب و مَنازِه الالباب

وفات

ابن ‌شاکر درحوادث سال 687ق و صفدی و نیز ابن ‌تغری بردی و دیگران به تاریخ مرگ او تصریح کرده‌اند. ابن ‌شاکر اضافه می‌کند که وی در قاهره درگذشت و در دامنۀ کوه مقطّم (گورستان قرافه) به خاک سپرده شد. ابن ‌نقیب به قول ابن ‌شاکر بیش از 80 سال و به قول ابن ‌تغری بردی، 79 سال زیست.

ویژگی‌ها

وی مردی دانشمند و محترم و صاحب مقام بود. او را گاه «امیر» خوانده‌اند و او خود نیز در شعری به این امر اشاره می‌کند، اما نمی‌دانیم که آیا این لفظ تنها لقبی بوده، یا بر شغلی دلالت داشته است.

روابط با حکومت

در مجموعه آثاری که منابع از او نقل کرده‌اند، اشاره‌ای به روابط وی با ملک بیبرس (متوفای 676ق) نرفته است، اما یک‌بار می‌بینیم شاعر، دلاوری ملک را که با اسب از فرات گذشته، می‌ستاید و خود را از همراهان او می‌شمارد و نیز هنگامی که بیبرس نوشیدن خمر و مصرف گیاهان مخدر را ممنوع کرد، باز او شعری در آن باب سرود. همچنین هنگامی که فرمانده سپاه بیبرس، شمس‌الدین آقسنقر به فتح بلاد نوبه رفت، شاعر از نبرد دَنْقَله یاد کرده، از کشتار سیاهان و درماندگی زنگیان سخن می‌راند. در هر حال، او در اجتماع مصر، چندان توان و نفوذ داشت که بتواند با والی قاهره شوخی کند و بر انتخاب وزیری جدید، خرده گیرد.

روابط با شاعران

از رابطه او با بزرگان، خاصه شاعران و دانشمندان زمان، اطلاعات بیشتری داریم که غالباً به صورت تبادل شعر و چیستان‌سازی و معماپردازی جلوه می‌کند. مشهورترین کسانی که با وی شعر رد و بدل کرده‌اند، اینانند: ابن ‌عبدالظاهر، شهاب‌الدین عزازی، مظفر ذهبی، سراج‌الدین وراق و عفیف‌الدین بن ‌عدلان. اثیرالدین ابوحیان نیز که منبع اصلی صفدی در روایات مربوط به ابن ‌نقیب است (این روایات عیناً در فوات ابن ‌شاکر تکرار شده)، بارها در قاهره همنشین او بوده و شعرش را ستوده است.

ویژگی شعر

اشعاری وی که مورد ستایش قرار می‌گرفته و ابن ‌شاکر از آن به «شعری در نهایت زیبایی» یاد می‌کند، همانا قطعه‌های بسیار متعددی است که وی در معانی و نکات ظریف سروده و گویا تا سدۀ 8ق در دو جلد و یا یک مجلد بزرگ موجود بوده و صفدی آن را در دست داشته است. دو قطعه نسبتاً بزرگ نیز در فوات ابن ‌شاکر از وی نقل شده است. حال آنکه قصاید او که به قول صفدی هم‌سنگ قطعه‌های او نبود. نه در جایی گرد آمده و نه نویسندگان چیزی از آنها را نقل کرده‌اند.

قطعه‌های کوتاه او، مضامین و گرایش‌های خاصی را که با زندگی و پدیده‌های اجتماع مرفه و گاه بی‌بندوبار سده‌های 7 و 8ق رابطه دارد، به نیکی نمایش می‌دهد. این اشعار که سراپا در بند صنعت ایهام (= توریه) گرفتار است، پیوسته در جست و جوی نکات سخت ظریف و اعجاب‌انگیز می‌رود و سرانجام، در پس این تکاپو، از چیستان و لغز سر بر می‌کشد، در آنها دیگر خبری از زندگی بدویان، اشتر و بیابان یا عشق‌های پاک و بی‌آلایش نیست، بلکه عشق، خواه به مؤنث و خواه به مذکر، همه مادی است و معنای حقیقی آن در نکته پردازیها و لفظ‌بازیها فراموش گشته است. با این همه، اینگونه شعر، از آنجا که پیوسته نکته نو عرضه می‌کند و غالباً به دو یا چند بیت منحصر می‌گردد و به آسانی در خاطر می‌ماند، البته سخت مورد توجه عموم مردم و حتی دانشمندان صاحب طبع قرار می‌گرفته است. به همین جهت است که اینک انبوهی از «مقاطیع» ابن ‌نقیب را در کتابهای سدۀ 7 و 8ق باز می‌یابیم. مجموعه‌ای از این اشعار در الغیث صفدی آمده است. برخی از زیباترین مضامین قطعه‌های این مجموعه عبارتند از: برتری عنکبوت بر کرم ابریشم، تعارض میان دست شاعر و درهم گریزپا، شبکه مژگان برای زندانی کردن خیال یار، چشم زدن یار، شیرینی دروغهای یار، بازی با لفظ حظّ (اقبال) و مایل شدن دستۀ ظاء (بداقبالی)، روشن کردن راه برای خیال یار با آتش شوق در تاریکی شب. بدیهی است که واژگان اینگونه شعر، دیگر از محدوده زمان خود فراتر نمی‌رود و شاعر نه تنها دیگر به دنبال کلمات غریب یا شاعرانه کهن نیست، بلکه اصرار دارد، نام آنچه را در اجتماع خود می‌بیند در شعر بیاورد و بدین‌سان به توده مردم نزدیک‌تر شود. به این جهت است که کلمات بیگانه‌ای همچون جام خسروانی، بوق، دست، سطل و فاخته، به آسانی در آثار ابن ‌نقیب به کار رفته است.

آثار

با همه عنایتی که نویسندگان به شعر ابن ‌قتیب داشته‌اند، باز از آن همه اثر چیز عمده‌ای بر جای نمانده است. تنها شمار اندکی از این قطعه‌ها در مجموعه‌های خطی آمده است. دیگر آثار او اینهاست:

  1. عبرة اللبیب بعثرة الکئیب، رساله‌ای ادبی است که به شیوه مقامات و به تقلید از رساله علاءالدین علی بن ‌عبدالظاهر به نام مراتع الغزلان تألیف شده و نسخه‌ای از آن در ترکیه، مجموعه راغب پاشا موجود است.
  2. منازل الاحباب و مَنازِه الالباب، این کتاب شامل سخنانی است که میان مؤلف و معاصرانش رد و بدل شده است و در انتساب آن به ابن ‌نقیب تردید نیست، به خصوص که صفدی آن را در اختیار داشته و آنچه را در تذکره خود نقل کرده، از آن کتاب برگزیده است. اما تا آنجا که ما اطلاع داریم، امروز از این کتاب اثری بر جای نمانده است. کتاب دیگری به همین نام، اثر شهاب‌الدین محمود (متوفای 725ق) در نور عثمانیه موجود است که بروکلمان معرفی کرده و احتمالاً غیر از منازل ابن ‌نقیب است. با این همه، از آنجا که ابن ‌نقیب و شهاب‌الدین با یکدیگر دوستی نزدیک داشته‌اند، اختیار یک نام برای دو کتاب غریب می‌نماید[۱].

پانویس

  1. آذرنوش، آذرتاش، ج5، ص59-60

منابع مقاله

آذنوش، آذرتاش، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.

وابسته‌ها