دیوان حکیم سوزنی سمرقندی
دیوان حکیم سوزنی سمرقندی، سروده محمد بن علی سوزنی متخلص به تاج الشعراء (مابين 479تا489-۵۵۲تا ۵۶۹ق) فرزند مسعود سمرقندی است. این دیوان دارای قصیدهها، غزلیات و رباعیاتی است که با مضامین ستایش، هجو و مطایبه امیران و شاعران و ... سروده شدهاند. تحقيق، تصحیح و نگارش مقدمه به قلم ناصرالدین شاهحسینی است.
دیوان حکیم سوزنی سمرقندی | |
---|---|
پدیدآوران | سوزنی، محمدبن مسعود (نويسنده)
شاهحسینی، ناصرالدین (مصحح) شاهحسینی، ناصرالدین ( مقدمه نويس) |
عنوانهای دیگر | دیوان |
ناشر | حسن الأمین |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | 1338ش |
چاپ | 1 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 6ق. - هجوگویی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
جمله تذکرهنویسان نام و نسب سوزنی را محمد بن علی سوزنی ولی خود وی نام خویش را در بیتی عمر و در بیت دیگر محمد و جائی بوبکر آورده و لقب خود را سوزنی و خویش را هم حکیم سوزنی خوانده است.[۱] سوزنی دارای بیانی سهل و سبکی ساده و شیرین است؛ در تمام دیوان او شاید یک بیت معقّد هم نباشد. روح مذهب در غالب اشعارش جلوهگر است و معانی حدیث و تفسیر پیداست. [۲]با این حال، او شاعرى هجاگو و بدزبان است و در گفتن هجو از هیچ کس پروا ندارد و شاید کمتر کسی از اطرافیان وی از تیغ زبان تند او در امان ماندهاند؛ چنانکه بیش از یک سوم از دیوان او را هجا تشکیل میدهد. سوزنی راه هزلگویی را از خواندن دیوانهای شاعرانی چون «طیان» و «حکاک» آموخته است. خود دراینباره میگوید: «رفیق و مونس من هزلهای طیّان است / حکایت خوشِ من خرزهنامه حکّاک» و مدعی است که جِدّ و هزل را بخوبی میشناسد: «آیم سوی هزل از جِد کز هزل بجِد رفتم / کاین دانم و آن دانم روشن چو مه و پروين» و نیز گوید: «از همه شاعران منم افصح / همه را از منست بر سر تاج» «همچو من شاعری به جدّ و به هزل / نیست در روم و خلَج و قیجاج» او هجو خویش را در تیزی به «سوزن» مانند کرده است: «تیزدرفش است در عبارت تُرکی / سوزن هَجوَم تُرا خلیدهتر از تیز».[۳]
سوزنی با شاعرانی چون عمعق، سنائى، انورى، معزى، ادیب صابر و رشیدى معاصر بوده است. او در دیوان خویش از شاعرانی نام برده، برخی را به هجو و برخی را به نیکی یاد میکند. این شاعران عبارتند از: جلالی ترمذی (که او را «خرِ خُمخانه» میخوانَد)؛ عنصری؛ رودکی (که از این دو شاعر به نیکی یاد میکند)؛ سنایی (که او را دوازده بار هجو میکند)؛ نظامی گنجوی (که او را طعنه میزند)؛ مُعزّی؛ رشیدالدین وطواط (که او را بزرگ میشمارد)؛ «منجیک ترمذی»؛ «خسروانی»؛ «کسایی»؛ «عسجدی»؛ «رشیدی سمرقندی»؛ «فردوسی»؛ «فرخی»؛ «قوامی»؛ «مسعودی»؛ «مختاری».[۴]او همچنین، ستایشهایش را به پای امیرانی چون ارسلان خان محمد بن سلیمان (آل افراسیاب)، محمود بن محمدخان و سلطان سنجر ریخته است.[۵]
سوزنی در شاعری خویشتن را از جلالی، سنایی، قوامی، نظامی، مسعود رازی و رودکی برتر میشمرد و فقط از انوری و عنصری به نیکی یاد میکند. «امام اهل حکمت انوری را دیده روشن شد / به دیدار تو وز گرد رهت پُر نور چشم ما» «عنصری بایستی اندر مجلس تو شعر گوی / من که باشم در جهان یا خود چه باشد شعر من».[۶]
سوزنی سرانجام، با نکبت و تیرهروزی، دوران پیری را به سر میآورد و چون پیر و فرسوده میشود، میگوید: ای سوزنی! چون سوزن زَنگاره خوردهای / بیآب و بیفروغ و فرومایه و حقیر پیری، چه عمر من به مه و سال صید کرد / شد روزهای روشن من چون شبان تیر... «به فحش و هزل جوانی به پیری آوردم / که هیچ شرم نبود از جوان و پیر مرا».[۷]
این دیوان دارای ضمیمههایی است که محقق آن را از کتابخانه حاج حسینآقاملِک به دست آورده است. این بخش در ستایش «سری بن سری»، «اطهر بن اشرف بن بوعَلی»، «دهقان غازی»، «وزیر خجستهپی»، «نصیر الدین علی»، «جلالُالدین علی» است و به همراه شعری در وصف معشوق و یک غزل و چند رباعی است.[۸]شاهحسینی در مقدمهاش شرح حالی از سوزنی و شعر او آورده است. او از میان دو نسخه «خلخالی» و «تیمورتاش»، که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی است، دومی را اصل گرفته است و از دو نسخهای که در مسجد سپهسالار و کتابخانه ملِک تهران است، بهره جسته است. [۹] این دیوان فهرستی برای اشعار سوزنی ندارد.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه محقق و متن کتاب.
- فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخنوران، تهران، زوّار، چاپ اول، 1387ش.