دیوان اشعار شهاب‌الدین عمعق بخارایی

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

دیوان اشعار شهاب‌الدین عمعق بخارایی، حاوی سروده‌های ابوالنّجیب شهاب‌الدین عَمعَق بُخارایی (440-542یا543ق) امیرالشعرای آل افراسیاب است. این دیوان قصیده‌ها، رباعیات، اشعار پراکنده و اشعار منسوب به عمعق را در بر دارد. علی‌رضا شعبانلو تحقیق در احوال و آثار شاعر و توضیح اشعار او را انجام ‌داده ‌است.

دیوان اشعار شهاب الدین عمعق بخارایی (همراه با تحقیق در احوال و آثار و توضیح اشعار او)
دیوان اشعار شهاب‌الدین عمعق بخارایی
پدیدآورانع‍م‍ع‍ق‌، ش‍ه‍اب‌ال‍دی‍ن‌ (نويسنده) شعبانلو، علیرضا (مصحح)
عنوان‌های دیگردیوان ** دیوان اشعار شهاب الدین عمعق بخارایی
سال نشر1389ش
چاپ1
موضوععمعق، شهاب الدین، 440؟ - 542ق. - شعر فارسی - قرن 6ق.
زبانفارسی
تعداد جلد1
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

شعبانلو درآمدی بر کتاب دارد و در آن، عصر و محیط زندگی عمعق (بخارا و سمرقند) را به‌همراه آثار و احوال او به تصویر می‌کشد[۱]‏. او سپس شعر شاعر را در مدیحه‌گویی‌ها، هجوپَراکنی‌ها و مرثیه‌سرایی‌های وی دنبال می‌کند و می‌گوید: عمعق ستایشگر سلسله خانیان (آل افراسیاب) است و در این کار، بیش از حد بزرگ‌نمایی می‌کند تا جایی که به باورهای دینی طعنه می‌زند و یا اسطوره‌های ملی را در برابر آنان کوچک می‌شمارد: از موجِ خون کنی تو پرِ جبرئیل، سُرخ وز جانِ بدسگال، رخ آفتاب، تار

زِ بیم حمله تو هر زمان بجوشد خون زِ خاکِ کالبد و جان رستم و سهراب[۲].

او به «هجو» نیز شعر سروده است؛ در هجو سوزنی سمرقندی می‌گوید: دهانت ای اُغُل گنده‌ریش و گَنده‌بغَل همی کند همه شب گ... سگ به دندان حل

عمعق در مرثیه، دستی بلند دارد؛ مرثیه معروف او در اندوه دختر سلطان سنجر چنین است: هنگام آنکه گُل دمد از صحن بوستان رفت آن گُل شکفته و در خاک شد نهان هنگام آنکه شاخ شجر نم کشد ز ابر بی‌آب ماند نرگس آن تازه‌بوستان[۳]‏.

شعبانلو، ویژگی‌های سبکی اشعار عمعق را در سه سطح «زبانی، ادبی و اندیشگی» وامی‌نماید؛ او سطح زبانی را در سه سطح «آوایی، لغوی و نحوی» پی ‌می‌گیرد؛ سطح آوایی با بررسی موسیقی بیرونی (در وزن، قافیه و ردیف)، موسیقی درونی (در موازنه، تکرار، انواع جناس و هم‌آوایی) و فرایندهای آوایی بررسی می‌شود[۴]‏. سطح لغوی در«عوامل برون‌زبانی و درون‌زبانی درباره گزینش واژگان شعر و بسامد واژگان شعری عمعق» و سطح نحوی در «ساختار جمله» دنبال می‌شود. محقق، «سطح ادبی» را با ارزیابی قالب‌های شعری او و «سطح اندیشگی» را با انعکاس اوضاع اجتماعی زمانه شاعر و آنچه از شادخواری‌ها و اَمردبازی‌ها که درباریان و شاعران به آن‌ها مبتلا بوده‌اند، بررسی می‎کند[۵]‏.

شعبانلو به اثرپذیری عمعق از شاعران پیشین اشاراتی دارد؛ عمعق وارث سنت‌ها و میراث دوره سامانی و اوایل عهد غزنوی است. ازاین‌رو، در جوانی، قصیده‌های عنصری و بیش از او، از قصاید فرخی تقلید می‌کرده است؛ نمونه تقلید از عنصری قصیده‌ای با این مطلع است: ای نگار از بس‌که اندر دلبری دستان کنی هر زمان ما را به عشق خویش سرگردان کنی.

عمعق (به‌خلاف عنصری و فرخی) برای بی‌روح ‌نشدن قصیده‌اش از تکرار متوالی آرایه در ابیاتِ پی‌‌در‌پی می‌پرهیزد، بلکه آن را در چند بیت می‌پراکنَد. او مانند عنصری، نگاه خاص خود را به یکی از اجزای طبیعت که در لحظه‌ای خاص کشف کرده است، به کمک تشبیه و با استفاده از فعل‌هایی در معنی دیدن (مانند «بین» و «نگاه کن») به نمایش می‌گذارد که نمونه آن در قصیده ششم او دیده‌ می‌شود: آن افسر مرصّعِ شاخِ سمن نگر وآن پرده موشّح گل‌های کامگار آن لاله بین نهفته در او آبِ چشم ابر گویی که جام‌های عقیق است پُر‌عِقار.

عمعق دوست دارد که قصایدش را با قید زمان آغاز کند؛ نماز شام چو پنهان شد آتش اندر آب سپهر چهره بپوشید زیر پرّ غُراب؛

عمعق مانند فرخی، انگیزه سرودن برخی از قصاید مدحی را سفارش و یادآوری یکی از دوستان یا معشوق بیان می‌کند.

عمعق (مانند فرخی) توجه خاصی به توصیف شب و مظاهر آن دارد. او در قصیده‌های اول، دوم و سیزدهم، آسمان شب و چگونگی غروب خورشید و پیدایش ستارگان و ماه را تصویر می‌کند که در این میان، تصویرسازی دقیق و هنرمندانه او از هلال ماه شوّال در قصاید اول و دوم بسیار باشکوه است: من و نگار من از بهر دیدن مهِ نو دو دیده دوخته بر روی گوهرین دولاب چو دو مهندس زیرک که بنگرند به جهد دقیقه‌های مطالع به شکل اسطرلاب بت مرا ز نشاطِ نظاره مهِ عید چکیده بر گل احمر هزار قطره گلاب وِرا ز دیدن مه هر دو دیده پُر ز خیال مرا ز دیدن او دیده پُرمه و مهتاب.

در شعر عمعق، زمینه‌های روایی در همه جا دیده می‌شود؛ او روایت و تصویر را به‌هم می‌آمیزد و به شعرش تحرک و پویایی می‌بخشد. نمونه این کار در قصیده‌های هفتم، سیزدهم و شانزدهم آمده است. همچنین او مانند فرخی توصیف‌های موردی در میان قصایدش دارد؛ توصیف اژدها، حصار، سنگلاخ و خر نمونه‌های این توصیفات است. عمعق قصیده بسیار معروفی به نام «مور و موی» دارد که او را با آن می‎شناسند: اگر موری سخن گوید وگر مویی روان دارد من آن مور سخن‌گویم من آن مویم که جان دارد تنم چون سایه موی است و دل چون دیده موران ز هِجر غالیه‌مویی که چون موران میان دارد.

برخی گمان دارند که او این قصیده را از شهید بلخی تقلید کرده است[۶]‏.

شعبانلو دیوان عمعق را از میان سی‌وهشت جُنگ و مجموعه شعر، دو دیوان چاپ‌شده از او، فرهنگ‌نامه‌ها و لغت‌نامه‌ها، تذکره‌ها و دیوان اشعار شاعران دیگر فراهم ‌آورده ‌است[۷]. او اشعار منسوب به عمعق را نیز گردآوری‌کرده ‌است[۸]‏. فهرست آیه‌ها، راهنمای تعلیقه‌ها و فهرست منابع، پایان‌بخش دیوان است[۹]‏. ‏

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه محقق، ص45-83
  2. ر.ک: همان، ص99، 100 و 208
  3. ر.ک: همان، ص114 و 123
  4. ر.ک: همان، ص144-123
  5. ر.ک: همان، ص210-123
  6. ر.ک: همان، ص217-211
  7. ر.ک: همان، ص41-15
  8. ر.ک: متن کتاب، ص472-463
  9. ر.ک: همان، ص488-473

منابع مقاله

مقدمه محقق و متن کتاب.



وابسته‌ها