حسنى‌ شفشاونی، محمد بن عسکر

ابْن‌ِ عَسْکر، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ على‌ بن‌ عمر بن‌ حسين‌ بن‌ مصباح‌ حسنى‌ سريفى‌ معروف‌ به‌ ابن‌ عسکر (ح‌ 936- مق 30 جمادی - الاول‌ 986ق‌/1530-4 اوت‌ 1578م‌)، قاضى‌، مورخ‌ و صوفى‌ مراکشى‌.

ابن عسکر، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ على‌ بن‌ عمر بن‌ حسين‌ بن‌ مصباح‌ حسنى‌ سريفى‌
NUR00000.jpg
نام کاملمحمد بن‌ على‌ بن‌ عمر؛
نام‌های دیگرابن عسکر، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ على‌ بن‌ عمر بن‌ حسين‌ بن‌ مصباح‌ حسنى‌ سريفى‌؛‌
تخلصابن عسکر؛
نام پدرعلى‌ بن‌ عمر بن‌ حسين‌ بن‌ مصباح‌ حسنى‌ سريفى‌؛
ولادت936ق؛
محل تولدشفشاون؛ ‌، مراکش؛
محل زندگیشفشاون، فاس، ترغه‌،غماره؛
رحلت986ق؛
طول عمر50؛
خویشاوندان‌ ‌
دیناسلام؛
مذهبشافعی؛
پیشهقاضى‌،مفتی، مورخ‌، صوفى‌؛
منصبقاضی، مفتی؛
اطلاعات علمی
اجازه اجتهاد ازيوسف‌ فجيجى‌ (اجازه نامه شيوخ‌ سلسله نورانيه)؛
درجه علمیقاضى‌، مفتی، مورخ، صوفى‌؛
اساتیدمحمد بن‌ عمر مختاری، عبدالوارث‌ يالصوتى‌، عبدالله‌ هبطى‌، ابوالعباس‌ احمد؛ عبدالعزيز سجلماسى؛‌
مشایخعبدالعزيز سجلماسى؛‌
معاصرینعبدالله‌ حسنى‌ پادشاه‌ بنى‌ سعد مغربى‌، محمد بن‌ عبدالله، دُن‌ سباستيان‌ پرتقالى‌، عبدالملک، محمد بن‌ عبدالله‌ هبطى؛‌
برخی آثار1. دوحه الناشر لمحاسن‌ من‌ کان‌ بالمغرب‌ من‌ مشايخ‌ القرن‌ العاشر؛

تحصیلات، اساتید، مناصب

وی در شفشاون‌ و در زادگاه‌ خويش‌ به‌ فراگيری دانش‌ پرداخت‌.

در 964ق‌ به‌ فاس‌ رفت‌ و در آنجا نزد محمد بن‌ عمر مختاری فقه‌ آموخت‌.

وی در 967ق‌ از سوی مولای عبدالله‌ حسنى‌ پادشاه‌ بنى‌ سعد مغربى‌ به‌ سمت‌ قضا و افتاء قصبه کتامه‌ منصوب‌ گرديد و سپس‌ به‌ مسافرت‌ در شهرهای مراکش‌ پرداخت‌.

در 969ق‌ به‌ جنوب‌ مراکش‌ سفر کرد و مدتى‌ طولانى‌ در آنجا اقامت‌ نمود و اوقات‌ خود را وقف‌ مطالعه‌ در تصوف‌ ساخت‌.

اجازه نامه شيوخ‌ سلسله نورانيه، اجازه روایت‌

او در اين‌ مسافرت‌ها دانشمندان‌ بسياری را ملاقات‌ نمود و نزد آنان‌ به‌ کسب‌ دانش‌ پرداخت‌. و از سيدی يوسف‌ فجيجى‌ اجازه نامه شيوخ‌ سلسله نورانيه‌ را دريافت‌ کرد و از سيدی عبدالوارث‌ يالصوتى‌ رساله ابن‌ ابى‌ زيد، ارجوزه طبى‌ ابن‌ سينا و رائيه شريشى‌ را فراگرفت‌ و بيش‌ از 7 سال‌ نزد او به‌ دانش‌ اندوزی پرداخت‌ و آنگاه‌ علم‌ کلام‌ و فنون‌ تصوف‌ را از سيدی عبدالله‌ هبطى‌ و تاريخ‌ را از ابوالعباس‌ احمد شاعر يجمى‌ فراگرفت‌ و از سيدی عبدالعزيز سجلماسى‌ و کسانى‌ ديگر اجازه روايت‌ يافت‌.

ابن‌ عسکر در 975ق‌ بار ديگر به‌ عنوان‌ قاضى‌ شهر شفشاون‌ و ترغه‌ و بلاد غماره‌ انتخاب‌ گرديد و پس‌ از مرگ‌ مولای عبدالله‌ ابن‌ عسکر به‌ فرزند او محمد بن‌ عبدالله‌ که‌ در 981ق‌ به‌ جانشينى‌ پدر رسيده‌ بود، پيوست‌ و ديری نپاييد که‌ محمد از عبدالملک‌ شکست‌ خورد و همراه‌ با ابن‌ عسکر به‌ طنحه‌ رفت‌.

جنگ

محمد برای جنگ‌ برضد عموی خود از دُن‌ سباستيان‌ پرتقالى‌ پادشاه‌ مسيحى‌ استمداد کرد و او با اين‌ شرط که‌ سواحل‌ مغرب‌ به‌ مسيحيان‌ واگذار شود به‌ ياری او شتافت‌. سباستيان‌ با سپاهى‌ که‌ شمار آن‌ را بين‌ 60 تا 125 هزار نفر نوشته‌اند، همراه‌ محمد و يارانش‌ که‌ حدود 300 نفر بودند به‌ سواحل‌ مغرب‌ حمله‌ بردند و به‌ قتل‌ و غارت‌ پرداختند.

کشته شدن ابن عسکر

عبدالملک‌ به‌ مقابله‌ پرداخت‌ و در جنگى‌ که‌ ميان‌ آنان‌ در وادی المخازن‌ به‌ وقوع‌ پيوست‌، سباستيان‌ و محمد و ابن‌ عسکر کشته‌ شدند و عبدالملک‌ نيز در حين‌ جنگ‌ جان‌ سپرد و برادرش‌ احمد به‌ پادشاهى‌ رسيد.

چون‌ مسلمانان‌ جسد ابن‌ عسکر را بين‌ کشته‌های مسيحيان‌ يافتند، درباره موضع‌ وی در اين‌ جنگ‌ و عقيده او به‌ شک‌ افتادند و او را گنهکار شمردند، ولى‌ محمد بن‌ عبدالله‌ هبطى‌ فرزند استاد وی، در منظومه‌ای که‌ درباره اين‌ جنگ‌ سروده‌ با اينکه‌ او را مقصّر شمرده‌، از اعتقاد ابن‌ عسکر دفاع‌ کرده‌ است‌.

آثار

از ابن‌ عسکر رساله کوتاهى‌ به‌ نام:

1- دوحه الناشر لمحاسن‌ من‌ کان‌ بالمغرب‌ من‌ مشايخ‌ القرن‌ العاشر،

باقى‌ مانده‌ است‌ که‌ فهرست‌ گونه‌ای درباره مشايخ‌ او و نيز گزارشى‌ از احوال‌ برخى‌ از بزرگان‌ مغرب‌ در قرن‌ 10ق‌ است‌.

اين‌ کتاب‌ شامل‌ اطلاعات‌ فراوانى‌ درباره زادگاه‌ خود اوست‌، گرچه‌ از حوادث‌ سياسى‌ آنجا بحثى‌ نکرده‌ است‌، اما اين‌ کتاب‌ در مراکش‌ از قدر و منزلت‌ بسياری برخوردار بوده‌ است‌.

گويا اين‌ اثر نخستين‌ تاريخ‌ مريدان‌ اوليه جَزولى‌ شيخ‌ بزرگ‌ آن‌ دوران‌ است‌.

کتاب‌ دوحه الناشر بعدها مورد استفاده مورخان‌ مغربى‌ قرار گرفته‌، افرادی چون‌ احمد بن‌ خالد ناصری سلاوی در الاستقصاء و ابوالقاسم‌ سعدالله‌ در کتاب‌ تاريخ‌ الجزائر الثقافى‌ از آن‌ نقل‌ و به‌ آن‌ استناد کرده‌اند.

در اين‌ کتاب‌ چنانکه‌ ابوالقاسم‌ سعدالله‌ تصريح‌ کرده‌، ابن‌ عسکر نام‌ بسياری از شيوخ‌ متصوفه‌ را آورده‌ است‌.

اين‌ کتاب‌ نخستين‌ بار در فاس‌ (1309ق‌/1891م‌) ضمن‌ مجموعه‌ای به‌ چاپ‌ رسيد و پس‌ از آن‌ چند بار تجديد چاپ‌ گرديد.


ترجمه دوحه الناشر

کتاب‌ دوحه‌ الناشر نخست‌ به‌وسيله وير با عنوان‌ «شيوخ‌ مراکش‌ در قرن‌ شانزدهم‌» به‌ انگليسى‌ ترجمه‌ و در 1904م‌ در ادينبورگ‌ منتشر شد.

سپس‌ مستشرق‌ فرانسوی گرول‌ آن‌ را به‌ فرانسه‌ ترجمه‌ کرد و تعليقات‌ و حواشى‌ بسياری بر آن‌ نوشت‌ و در 1913م‌ به‌ چاپ‌ رسانيد.

چاپ‌ انتقادی آن‌ به‌ کوشش‌، محمد حجى‌ در رباط در 1976م‌ و تجديد چاپ‌ آن‌ در 1977م‌ در دارالبيضاء انجام‌ گرفته‌ است‌.


تکمله‌های دوحه الناشر

بعدها مورخان‌ مراکشى‌ تکمله‌هايى‌ بر آن‌ نوشته‌اند که‌ مى‌توان‌ از کتاب‌ صفوه ما انتشر من‌ اخبار علماء القرن‌ الحادی عشر محمد وفرانى‌ و کتاب‌ نشر المثانى‌ ابن‌ طيب‌ قادری نام‌ برد.

کتاب‌ ديگری را به‌ نام:

2- ديوان‌ الشّرفاء نيز به‌ او نسبت‌ داده‌اند.[۱]‏.


پانویس

  1. رفيعى‌، على، ج4، ص300- 299


منابع مقاله

پاکتچی، احمد، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.


وابسته‌ها