ابونصر عراق، منصور بن علی

اَبونَصْرْ مَنْصورِ بْنِ عِراق ، ریاضی‌دان و منجم نامدار ایرانی سدۀ ۴ و ۵ ق / ۱۰ و ۱۱ م، از آل عراق یا خوارزمشاهیان قدیم.

ابونصر منصور بن عراق ‌
NUR00000.jpg
نام کاملمنصور بن عراق؛
نام‌های دیگرابونصر منصور بن عراق؛
تخلصابونصر عراق، ابن عراق، بونصر منصور؛
نسببنوعراق، جیلانی، خوارزمی؛
نام پدرعلی بن عراق؛
محل تولدکیات، گیلان، خوارزم؛، ایران؛
محل زندگیایران؛
خویشاوندانمحمد بن عراق؛
دیناسلام؛
مذهب‌ اهل‌سنت؛
پیشهریاضی‌دان، منجم نامدار؛
منصبمنجم دربار؛
اطلاعات علمی
درجه علمیریاضی‌دان، منجم نامدار؛
اساتیدابوالوفا بوزجانی،
مشایخ
معاصرینعلی بن مأمون، ابوالعباس مأمون خوارزمشاه؛
شاگردانابوریحان بیرونی؛
برخی آثار1- اصلاح کتاب منلاؤس فی الکریات، 2- رساله فی الاسطرلاب السرطانی المجنّح فی حقیقته بالطریق الصناعی؛

به رغم شهرتی که ابونصر در روزگار خود و پس از آن داشته، نویسندگان تراجم احوال و مورخان از او یاد نکرده‌اند. همین اطلاعات اندکی که از او در دست است، مبتنی بر اخبار پراکنده و گاه متناقضی است که نظامی عروضی و سبکی و نیز ابوریحان بیرونی دربارۀ او و آثارش به دست داده‌اند.


نسب

ابونصر فرزند علی، برادر محمد بن عراق خوارزمشاه بوده و القاب «دهقان کبیر» و «امیر» که برای او به کار رفته، نیز می‌تواند اشاره به همین انتساب باشد، اما به درستی دانسته نیست که عنوان «مولی امیرالمؤمنین» که وی را بدان خوانده‌اند، از کجا برخاسته است.

زاخاو مراد از امیرالمؤمنین را امیر بزرگ سامانی، و بروکلمان مأمون خوارزمشاه دانسته و زین‌العابدین موسوی وی را القادربالله عباسی شمرده است؛ اما هیچ قرینۀ تاریخی، دعوی زاخاو و بروکلمان را تأیید نمی‌کند، به ویژه که امیرالمؤمنین از القاب خاص دستگاه خلافت بود. برخی از متقدمان، ابونصر را «جعدی»، و بعضی از نویسندگان معاصر، او را جیلی یا اهل گیلان خوانده‌اند.


اساتید

دربارۀ استاد یا استادان ابونصر نیز اگاهی در دست نیست. از آنجا که ابونصر در رسالۀ «القسی الفلکیۀ» خود، ابوالوفا بوزجانی را «شیخنا» خوانده، برخی او را شاگرد ابوالوفا دانسته‌اند، اما بیرونی که آگاه‌ترین کس به احوال استاد خود ابونصر بوده، نه تنها از چنین رابطه‌ای میان آن دو سخن نگفته، بلکه تلویحاً آن را نفی کرده است.


فعالیت علمی، دربار آل مأمون

به هرحال اطلاعات دربارۀ فعالیت علمی ابونصر بیشتر مربوط به روزگار حکومت علی بن مأمون و برادرش ابوالعباس مأمون خوارزمشاه است که پدر آنان، آل عراق را منقرض کرد و سلسلۀ مأمونیان خوارزمشاهی را بنیاد نهاد.

با اینهمه، ابونصر در دربار آل مأمون ماند و نزد آنان به حرمت می‌زیست، تا به روزگار مأمون، به روایت نظامی، سلطان محمود غزنوی دانشمندان خوارزم را به غزنین خواند و ابونصر و بیرونی بدانجا رفتند. همو اشاره کرده است که ابونصر در غزنین به دستور سلطان «صورت ابوعلی بر کاغذ نگاشت» تا مأمورانی که در جست و جویش بودند، او را باز شناسند. دربارۀ نادرستی این روایت نظامی سخن‌ها می‌توان گفت، ازجمله آنکه بیرونی به تصریح خود در اواخر ایام ابوالعباس مأمون ــ لااقل تا پیش از شورش خوارزمیان ــ در خوارزم بوده و ۷ سال ابوالعباس را خدمت کرده بوده است. از این روی به نظر می‌رسد که ابونصر نیز ــ اگر تا آن روزگار زنده بوده ــ در خوارزم زیسته است. سبکی به نقل از تاریخ خوارزم ظهیرالدین، از ثروت و نفوذ ابونصر یاد کرده و آورده است که سلطان محمود چون به جرجانیه آمد، او را به بهانۀ آنکه در املاکش مسجدی بنا نکرده، به بد اعتقادی متهم کرد و کشت (۴۰۸ ق / ۱۰۱۷ م)، اما این روایت نیز، از آن رو که بیرونی هیچ اشاره‌ای بدان نکرده، اطمینان بخش نیست.


وفات

از تاریخ مرگ ابونصر اطلاع دقیقی در دست نیست، اما پیداست که در ۳۹۸ ق / ۱۰۰۷ م زنده بوده، زیرا تحریراکرمنلاؤس توسط او را در این سال دانسته‌اند و چون بیرونی در رسالۀ فهرست که آن را در ۴۲۷ ق / ۱۰۳۶ م پرداخته است، از او با دعای «انارالله برهانه» یاد کرده، دانسته می‌شود که پیش از آن تاریخ در گذشته بوده است.


جایگاه علمی

جایگاه علمی ابونصر بیش از همه به آثار او در ریاضیات و نجوم مربوط می‌شود. بخش بزرگی از این آثار، به خواهش بیرونی و به نام وی نوشته شده و بیرونی ۱۲ تای آن‌ها را، در رسالۀ فهرست خود نام برده است. برخی از این رساله‌ها در تاریخ ریاضیات جای مهمی دارد. بیرونی وی را از همۀ ریاضی‌دانان آن دوران برتر می‌شمارد. وی همچنین شماری از استدلالات ابونصر را در اثبات مسائل گوناگون، از جمله قضیۀ مغنی و تعمیم آن به مثلثات مسطحه، نقل می‌کند.

خیام نیز ابونصر عراق را ستوده و وی را از بزرگ‌ترین ریاضی‌دانان شمرده و ازجمله دربارۀ کوشش‌های وی برای رسم هفت ضلعی منتظم سخن گفته است.

همچنین نصیرالدین طوسی، ابونصر را بسیار ستوده است. به گفتۀ وی، برخی مسائل کتاب منلاؤس که خطاهای بسیار در آن راه یافته بوده و ریاضی‌دانان چندی ازجمله ماهانی و ابوالفضل هروی به تصحیح آن پرداخته بودند، تنها پس از مطالعۀ رسالۀ اصلاح کتاب مانالائوس ابونصر بر او روشن شده است. نصیرالدین طوسی همچنین در کشف القناع عن اسرار شکل القطاع، استدلال‌های ابونصر را در اثبات شکل مغنی نقل کرده است.


آثار

در منابع حدود ۲۵ رساله و کتاب از ابونصر یاد شده که برخی از آن‌ها اکنون در دست است:

1. اصلاح کتاب منلاؤس فی الکریات، یا رساله فی اصلاح شکل من کتاب منلاؤس فی الکریات.

ابونصر این اثر را در ۳۹۸ ق نوشته بوده است. در ۱۹۳۶ م ماکس کراوزه این رساله را به آلمانی ترجمه و با متن عربی و مقدمه‌ای جامع منتشر کرد. لاکی نیز نقدی بر این رساله نوشت.

۲. تهذیب التعالیم، که بیرونی از آن در دو اثر خود الاستیعاب و مقالید علم الهیئه یاد کرده است. این کتاب یکی از مهم‌ترین آثار ریاضی ابونصر بوده و تاکنون نشانی از آن به دست نیامده است.

3. رساله فی الاسطرلاب السرطانی المجنّح فی حقیقته بالطریق الصناعی.

4. رساله فی براهین اعمال جدول التقویم فی زیج حبش الحاسب، یا فی براهین اعمال حبش بجدول التقویم که برای بیرونی نوشت. کلاوس یِنسِن نیز این رساله را بررسی و منتشر کرد.

5. رساله فی البرهان علی حقیقه المسأله التی وقعت بین ابی حامد الصغانی و بین منجمی الری، یا منازعه اعمال الاسطرلاب.

۶. رساله فی البرهان عل عمل حبش فی مطالع السمت فی زیجه، که برای بیرونی نگاشت.

۷. رساله فی البرهان علی عمل محمد بن صباح فی الاسطرلاب، که نسخه‌ای از آن در بانکیپور هست.

۸. رساله فی البرهان علی عمل محمد بن صباح فی امتحان الشمس، این رساله را نیز برای ابوریحان نوشت. او در این رساله به ذکر اشتباهات ابن‌صباح و استعمال آلات رصدی و بیان روش درست در تبیین احوال مختلف خورشید در فصول مختلف پرداخته است.

۹. رساله فی تصحیح ما وقع لابی جعفر الخازن من السهو فی زیج الصفائح، که برای بیرونی نوشته است. ابونصر در این رساله به ذکر اختلاف میان زیجات شایع روزگار و تصحیح خطاهای زیج ابوجعفر پرداخته و براهین او را با براهین منلائوس مقایسه کرده است.

۱۰. رساله فی الجواب عن بعض مسائل الهندسه، یا المسائل الهندسیه. این رساله مشتمل بر ۱۵ مسأله و حل آن‌هاست.

۱۱. رساله فی حل شبهه عرضت له فی المقاله الثالثه عشره من کتاب الاصول، که برای بیرونی نوشت.

۱۲. رساله فی الدوائر التی تحد الساعات الزمانیه و بعض ما یتصل باعمال الاسطرلاب، که برای بیرونی نوشت.

۱۳. رساله فی صنعه الاسطرلاب بالطریق الصناعی، که به نام ابوعبدالله محمد بن علی مأمونی نوشت.

۱۴. رساله فی کشف عوار الباطنیه بماموّ هوا علی عامتهم فی رؤیه الاهله، که برای بیرونی نوشت. ابونصر در این رساله به ذکر دلیل‌های شرعی و روایی در کیفیت رؤیت هلال ماه و به کارگیری آن در امور شرعی، اختلاف آراء حکما و استدلالات آن‌ها در رؤیت و ذکر علت اختلاف فواصل میان دو رؤیت که گاه ۲۹ و گاه ۳۰ روز است، پرداخته است.

۱۵. رساله فی مجازات الدوائر السموت فی الاسطرلاب، که برای بیرونی نوشت.

۱۶. رساله فی معرفه تقویم الجداول المسمات بجدول الدقائق، که برای بیرونی نگاشت، ابونصر در این رساله انحرافات درجات فلک البروج از درجات فلک معدل النهار را اثبات کرده و اختلاف ساعات طلوع و غروب را در بلاد و اقالیم مختلف برحسب این انحرافات تبیین کرده است.

۱۷. رساله فی معرفه القسی الفلکیه بعض‌ها من بعض بطریق غیر طریق معرفت‌ها بالشکل القطاع و النسبه المؤلفه، که برای بیرونی نوشت. لاکی در ۱۹۴۰ م این رساله را به آلمانی ترجمه و با تحقیقی دربارۀ آن منتشر کرد.

۱۸. فصل من کتاب فی کریه السماء، یا رساله کریه السماء، فصل من کتاب لابی منصور.

۱۹. کتاب السموت، که به خواهش ابوریحان بیرونی و برای ابوسعید احمد بن محمد سجستانی نوشت و حاوی شکل قطاع و طرح شکل معنی است. نیز چند طریق برای استخراج سمت قبله در آن شرح داده شده است.

۲۰. کتاب فی عله تنصیف التعدیل عند اصحاب السند هند، که برای ابوریحان نوشت.

۲۱. المجسطی الشاهی، از مهم‌ترین آثار ابونصر است که گویا میان سال‌های ۳۸۷ و ۴۰۰ ق نوشته شده است. خواجه نصیرالدین طوسی نیز در کشف القناع از آن یاد کرده است، و بخشی از آن با عنوان استخراج بعد ما بین المرکزین من المجسطی الشاهی در دیوان هند لندن نگهداری می‌شود.

۲۲. فی تصحیح کتاب ابراهیم بن سنان فی تصحیح اختلاف الکواکب العلویه، که برای ابوریحان نوشت.

از آثار یادشده، شماره‌های ۴-۶، ۸- ۱۸ در مجموعۀ رسائل ابی نصر منصور بن عراق الی البیرونی چاپ شده است. همچنین شماره‌های ۵، ۱۲، ۱۳ و ۱۵ از سوی خولیو سامسو به اسپانیایی ترجمه و همراه رساله‌ای با عنوان «بررسی‌هایی دربارۀ ابونصر منصور بن علی بن عراق» چاپ شده است‌[۱]. ‌

پانویس

  1. سجادی، صادق، ‌ج6، ص330-327

منابع مقاله

سجادی، صادق، دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.

وابسته‌ها