ابوالنجم، فضل بن قدامه
اَبوالنَّجْمِ عِجْلی، فضل (مفضّل) بن قدامه ، شاعر عصر اموی.
ولادت، وفات
دربارۀ تاریخ ولادت و آغاز زندگی وی تنها به این روایت میتوان استناد كرد كه گفتهاند وی دراوایل حكومت هشام بن عبدالملك (۱۰۵-۱۲۵ ق)،۷۰ سال داشته است. دراین صورت باید حدود سال ۳۰ تا ۳۵ ق به دنیا آمده باشد. از تاریخ مرگ او نیز خبری در دست نیست، تنها اربلی سال ۱۱۴ ق را ذكر كرده كه معلوم نیست در چه مأخذی یافته است.
شاعر رجزسرا
ابوالنجم در قبیلۀ بنی عجل كه به داشتن شاعران رجزسرا مشهور بود، پرورش یافت و در زمرۀ نامدارترین و رجزسرایان روزگار خود درآمد. ابن سلام وی را هم طبقۀ اغلب عجلی، عَجاج و رؤیة به عجاج نهاده است.
پیوستن به امویان، رقابت با شاعران
ابوالنجم ظاهراً در روزگار عبدالملك بن مروان (حك ۶۵- ۸۶ ق) به امویان پیوست و در همین دوران بود كه به رقابت با شاعران هم روزگارش مانند فرزدق برخاست و با شركت در محافل شعری كه در حضور عبدالملك (یا سلیمان بن عبدالملک) برپا میشد، شایستگی و نبوغ خود را به اثبات رسانید.
رقابت وی با عجاج نیز كه در واقع رقابت بین دو قبیلۀ ربیعه و مضر بود، مشهور است.
به روایتی، وی یك بار سوار بر شتر با عجاج روبهرو شد و او را به ابن بیت هجا گفت: «هر شاعری را شیطانی است، شیطان تو مادینه و شیطان من نرینه است». عجاج از این هجا چنان بیمناك شد كه بیدرنگ گریخت. با این حال، رؤیة بن عجاج وی را سخت گرامی میداشت، به گفتۀ ابوعمرو شیبانی، رؤیه در مجالس شعرخوانی ابوالنجم حاضر میشد و اشعار او را به خاطر میسپرد و آنها را برای دیگران روایت میكرد. همو ارجوزۀ لامیۀ وی را سرآمد همۀ ارجوزهها (ام الرجز) و خود او را «رَجّاز العرب» خوانده است.
مدیحهسرا
ابوالنجم بین بصره، دمشق و رصافه درآمد و شد بود و با مدیحهسرایی روزگار میگذارنید.
از ممدوحان او عبدالملك بن مروان، هشام بن عبدالملك، حجاج بن یوسف، حكم بن عبدالمطلب و عبدالملك بن بشر را میتوان نام برد. از میان اینان وی با هشام بن عبدالملك روابط نزدیكتری داشته است. ظاهراً بدیههسرایی و شوخ طبعی شاعر سخت مورد توجه هشام قرار گرفته بود و او از این راه توانست اموال بسیاری فرا چنگ آورد. برخی منابع كهن داستانهایی دربارۀ نكتهگوییهای وی در مجالس هشام نقل كردهاند. با این حال، وی یك بار قصیدهای برای هشام خواند و خلیفه به گمان اینكه در یكی از ابیات آن، تعریضی به لوچی چشمان او هست، خشمگین شد و شاعر را از دربار راند. ابوالنجم از آن پس، مدتی را با فقر و درماندگی سپری كرد، اما دیری نپایید كه خلیفه بر سر لطف آمد و با بخشیدن ۵۰۰ دینار، از او دلجویی كرد.
وی ظاهراً تا آخر عمر در قطعه زمینی در نزدیكی كوفه كه هشام بن عبدالملك به او بخشیده بود، به سر برد.
آثار
1- دیوان،
اشعار ابوالنجم را راویانی چون ابوعمرو شیبانی و این سكیت در سدۀ ۳ ق گردآوری كردهاند و اینك قطعاتی از آنها در آثار ابن سلام، جاحظ، ابن قتیبه، ابن ابی عون، ابنعبدربه و ابوالفرج اصفهانی میتوان بازیافت.
بیشتر این سرودهها در قالب رجز است و اغلب به مدح و وصف اختصاص یافته است. وصف شتر، اسب، مار، ملخ و دیگر مظاهر بادیه در اشعار وی جایگاهی خاص دارد. از این رو، بجز اصمعی كه برخی ابیات او را سست و ضعیف خوانده، دیگر منتقدان كهن، اشعار وی را ستودهاند و او را در مرتبهای برتر از شاعران همروزگارش نهادهاند. گویند برخی از سرودههای وی چندان دلاویز بوده كه گاه شاعران بزرگی چون ابونواس را به تقلید از آنها وامیداشته است. همچنین بسیاری از ادیبان و لغویان از جمله خلیل بن احمد، ابوحاتم سجستانی، ابن سكیت، مبرد، ابن درید، ابنانباری، ابوطیب لغوی ، ازهری و ابن فارس به اشعار او استناد جستهاند. ارجوزۀ لامیۀ وی (حدود ۱۰۰ بیت) ضمن مجموعۀ الطرائف الادبیة در قاهره (۱۳۵۳ ق / ۱۹۳۷ م) كه به چاپ رسیده است. [۱].
پانویس
- ↑ فاتحینژاد، عنایتالله، ج6، ص312-311
منابع مقاله
فاتحینژاد، عنایتالله، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.