تربية الأولاد في الإسلام
تربية الأولاد في الإسلام تألیف عبدالله ناصح علوان؛ نوشتار حاضر که به فارسى هم ترجمه شده است: احمد بهشتى، اسلام و تربیت کودک (چاپ اول: تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1370) از اندک تربیتنگاشتهاى اسلامى است که با استقبال عمومى روبهرو گشته و تاکنون (1389) گمان مىکنم به چاپ چهلم هم رسیده است. نگارنده کتاب که از تحصیلکردگان الازهر است بر این باور است که کتابش شرحى از برنامه کامل و صحیح تربیت فرزند در اسلام است و با مطالعه آن معلوم مىشود که اسلام ماهیتى فراگیر دارد و در تربیت و اصلاح، داراى روشى ویژه است که اگر به آن عمل شود آرامش و امنیت و نیکبختى جایگزین ناآرامى و ترس و نگونبختى خواهد شد و روشن خواهد گشت که اسلام دین زندگى و انسانیت و آگاهى و تربیت و اصلاح است.
تربية الأولاد في الإسلام | |
---|---|
پدیدآوران | علوان، عبدالله ناصح (نویسنده) |
ناشر | دارالسلام للطباعة و النشر و التوزیع و الترجمة - دارالفکر المعاصر |
مکان نشر | قاهره- بیروت |
سال نشر | 1417ق/ 1996م |
چاپ | سیام |
شابک | 977-5146-04-6 |
تعداد جلد | 2ج |
کد کنگره | /ع8ت4 / 253/4 BP |
در تربیتنگاشتهاى اسلامى، اثرى که بهطور کامل و فراگیر و مستقل به تربیت فرزند در اسلام از زادن تا بلوغ و نوجوانى بپردازد وجود ندارد و خدا مىداند پدیدآورنده این کتاب براى فراهم آوردن چنین اثرى تا چه مایه کوشیده است و چه پایه در منابع و مراجع جستجو کرده است. وى حاصل سختکوشى و پرجویى خود را در مقدمه و سه پاره و هر پاره را در چند فصل قلمى کرده است (ص 11-12).
پاره نخست از چهار فصل برآمده است: در فصل یکم که ازدواج آرمانى و رابطه آن با تربیت، عنوان گرفته است، ابتدا از سه منظر به ازدواج پرداخته شده است: ازدواج لازمه سرشتى انسان است، ازدواج مصلحتى اجتماعى است، ازدواج امرى اختیارى و برنهاده بر گزینش است؛ سپس اشاره شده است که آنچه آمده مهمترین مبانى ازدواج و روابط آن با مسائل تربیت است.
عنوان فصل دوم، احساسات باطنى نسبت به فرزندان است و در آن اشارت رفته است که محبت به فرزندان سرشتى والدین است همچنان که مهربانى و رحمت به فرزند از موهبتهاى خداوند به بندگان است. پس از این به خوى زشت جاهلى بیزارى از دختر و فضیلت شکیبایى در مرگ فرزند و برگزیدن مصالح اسلام بر علاقه به فرزند و لزوم تنبیه فرزند براى تأمین مصالح تربیتى او پرداخته شده است.
در فصل سوم به احکام عام مربوط به نوزاد در قالب چهار بحث نظر شده است، یعنى مستحب بودن مژده دادن ولادت فرزند، اذان و اقامه در گوش راست و چپ او، کام برداشتن از نوزاد، تراشیدن موى سر او.
بحث دوم دربارۀ نام نهادن بر نوزاد و احکام آن و شامل این موارد است: زمان نامگذارى، نامهاى نیکو و ناپسند، برگزیدن کنیه براى نوزاد و فواید آن، چند نکته دربارۀ نامگذارى و انتخاب کنیه.
در بحث سوم این فصل از عقیقه و احکام آن سخن رفته است، یعنى: معناى عقیقه، دلالت مشروعیت آن، زمان عقیقه، استحباب عقیقه براى دختر و پسر، کراهت شکستن استخوان عقیقه، احکام کلى عقیقه، حکمت تشریع عقیقه.
بحث پایانى فصل در مورد ختنه نوزاد و احکام آن است و در آن به امور زیر اشارت رفته است: احادیث دال بر مشروعیت ختنه، واجب یا مستحب بودن ختنه، ختنه دختر، زمان ختنه، حکمت ختنه، فواید ختنه.
عنوان فصل فرجامین پاره نخست، عوامل کژپویى فرزندان و درمان آن است. نگارنده در شرح و شکافت این عنوان از موارد زیر یاد کرده است: تنگدستى برخى از خانوادهها، درگیرى و جدایى میان والدین، طلاق و پیامدهاى ناگوار آن از جمله ازدواج مجدد و ناخوشایندى آن براى فرزندان، درست استفاده نکردن از اوقات فراغت فرزندان، دوستىها و معاشرتهاى زیانبار، بدرفتارى والدین با فرزندان، تماشاى فیلمهاى جنایى و خلاف اخلاق و عفت، گسترش بیکارى در جامعه، کوتاهى والدین در تربیت فرزندان، مشکلات ناشى از یتیمى. پس از اشارهاى کوتاه به هریک از این عناوین و عوامل انحرافى یادشده، به کوتاهى از راه مبارزه با آنها هم سخن رفته است.
پاره دوم کتاب که داراى هفت فصل است، دربارۀ مسئولیتهاى مربیان پرداخته شده است. در این پاره که حجم آن به بیش از دوبرابر حجم پاره نخست رسیده است پس از بیان مقدمهاى کوتاه به شرح و شناخت هفت مسئولیت مهم مربیان اعم از معلم و والدین پرداخته شده است. به این شرح:
در فصل یکم که به مسئولیت تربیت ایمانى پرداخته شده از جمله به مطالب زیر اشارترفته است: مراد از تربیت ایمانى، تربیت بر اساس اصول ایمان و ارکان اسلام و مبانىشریعت، رهنمودهایى از رسول خدا (ص) دربارۀ تربیت ایمانى (آموزش تهلیل به کودک، آموزش حلال و حرام به او، چون هفتساله شد به عبادت امر شود، دوستدار رسول خدا (ص) و اهلبیت (ع) بار آوردن او). معرفى کتابهایى چند براى مطالعه بیشتر پایانبخش این فصل است.
عنوان فصل دوم، مسئولیت تربیت اخلاقى است و در شرح آن آمده است که تربیت اخلاقى مسبوق به تربیت ایمانى است و نمىتوان بدون این به آن رسید. والدین مسئول اخلاق فرزند خود مىباشند و باید مراقب اخلاق او باشند تا به رذایل اخلاقى چون: دروغگویى، دزدى، بدزبانى و دشنامگویى، تقلید کورکورانه گرفتار نیاید. در ادامه و در اشاره به نقش حساس والدین در مراقبت از اخلاق فرزندان به پارهاى از علل و عوامل کژپویى اخلاقى و لغزشهاى رفتارى فرزندان پرداخته شده است. در پایان، به لزوم عادت دادن فرزندان به خوى نیک و خوشرفتارى با دیگران نیمنگاهى شده است.
مسئولیت تربیت جسمى در فصل سوم بررسى شده و از جمله آمده است که برنامه اسلام براى تربیت جسمى فرزند در امور ذیل خود نمونه است: واجب بودن تأمین هزینه زندگى زن و فرزند، لزوم پایبندى به اصول بهداشتى در تغذیه و خواب، پرهیز از بیمارىهاى واگیردار، درمان بیمارى از راه دارو، اجراى اصل لا ضرر و لا ضرار، عادت دادن کودک به بازىهاى ورزشى، عادت دادن فرزند به تحمل سختىها و دورى از نازپروردگى، عادت دادن فرزند به جدیت در زندگى و جوانمردى و کنارهگیرى از سستى و وارفتگى.
همچنین لازم است والدین فرزندان را از استعمال دخانیات، روى آوردن به مواد مخدر و نوشیدنىهاى الکلى، خودارضایى جنسى و لواط و زنا بهشدت منع کنند تا سلامت آنان به خطر نیفتد. نگارنده ضمن اشاره به زیانهاى گوناگون هریک از رفتارهاى فوق به روشهاى پیشگیرى از ابتلا بدانها هم اشاره کرده است.
در فصل چهارم با مسئولیت تربیت عقلى فرزندان آشنا مىشویم. مسئولیت تربیت عقلى فرزند بر سه امر متمرکز است: آموزش، آگاهى فکر، بهداشت و سلامت عقلى. در شرح و شناخت امر اول، ابتدا به توجه خاص اسلام به دانش و آموزش پرداخته شده است و از فرهنگ و تمدن اسلام و تأثیر آن بر غرب سخن رفته است و پس از آن به آموزش از کودکى، آموزش زن، زیانهاى آموزش مختلط، نمونههایى از جرایم جنسى در غرب در میان نوجوانان پرداخته شده است.
نگارنده در واشکافت امر دوم، نخست مراد از آگاهى فکرى را شرح داده است؛ سپس افزوده است که براى ایجاد چنین امرى در فرزند باید وى را از آغاز با حقایق ذیل آشنا ساخت: جاودانگى اسلام، پیشینیان ما همۀ عزت و فرهنگ و تمدن خود را از اسلام و گردن نهادن به احکام آن به دست آوردند، دشمنان اسلام علیه اسلام طرحها و برنامهها ریختند. در ادامه به روشهاى ایجاد آگاهى و بینش یادشده اشارت رفته است.
براى روشن شدن امر سوم یعنى سلامت عقلى فرزند به وظایف والدین در پرهیز از رفتارهاى نادرستى که به زیان عقلى فرزندان مىانجامد اشاره شده است: استفاده از مشروبات الکلى، مواد مخدر، رفتارهاى جنسى غیرشرعى، روى آوردن به محرکهاى جنسى.
عنوان فصل پنجم، مسئولیت تربیت روحى است و در آن پس از بیان مفهوم اینگونه تربیت و جنبههاى ایجابى و سلبى آن، آمده است که از مهمترین عواملى که لازم است مربیان و والدین شاگردان و فرزندان را از آنها بازدارند تا در تربیت روحى آنان رخنهاى پدیدار نشود عبارتاند از: پدیده کمرویى، پدیده ترس، پدیده احساس خودکمبینى، پدیده رشک ورزیدن، پدیده خشم. پدیدآورنده هریک از پدیدههاى اخلاقى یادشده را بررسى کرده و به راه پیشگیرى از ابتلاى به آنها پرداخته است.
در فصل ششم به مسئولیت تربیت اجتماعى نظر شده است. براى واکاوش این بحث، پساز اشاره به مفهوم تربیت اجتماعى و اهمیت مسئولیت والدین و مربیان در این خصوص، به روشهاى چهارگانه تربیت اجتماعى پرداخته شده است: پدید آوردن اصول روحى و معنوىدر فرد (تقوى، برادرى، مهربانى، ازخودگذشتگى، بخشش، شهامت)؛ رعایت حقوق دیگران (والدین، خویشاوندان، معلم، دوست، همسایه، بزرگتر)؛ پایبندى به آداب اجتماعى (خوردن و آشامیدن، سلام کردن، اجازه گرفتن، حضور در مجلس، سخن گفتن، شوخى کردن، تهنیت گفتن، ملاقات بیمار، تسلیت گفتن، عطسه زدن و خمیازه کشیدن)؛ نظارت و نقداجتماعى (حمایت از افکار عمومى، وظیفه اجتماعى، اصل این حمایت، یاد کردن پیوستهسلف صالح).
فصل هفتم، مسئولیت تربیت جنسى عنوان گرفته است و در آن از جمله اشاره شده استکه تربیت جنسى داراى مراحلى به شرح ذیل است: از 7 تا 10 سالگى که به سن تمیزمعروف است و در آن به کودک آداب اجازه گرفتن براى وارد شدن به محل استراحت والدین و آداب نگاه کردن آموزش داده مىشود؛ از 10 تا 14 سالگى که دوره نوجوانى است و در آن باید فرزند را از هرگونه تحریک و محرک جنسى دور داشت؛ دوره 14 تا 16 سالگى کهدوران بلوغ است و در آن به فرزندى که آمادگى و شرایط ازدواج دارد امور مربوط به احکامجنسى آموزش داده مىشود؛ مرحله پس از بلوغ که به جوانى مشهور است و در آن بایدبه فرزند آداب پاکدامنى آموزش داده شود. نگارنده هریک از مراحل یادشده را بهتفصیل شرح داده است.
پاره سوم کتاب داراى سه فصل است. در فصل یکم به روشهاى مؤثر در تربیت فرزند پرداخته شده است. نگارنده در شرح و شکافت این روشها از پنج روش که جملگى ریشه قرآنى دارند یاد کرده است: تربیت با سرمشق نیکو که در شرح آن از سرمشق بودن رسول خدا (ص) در اخلاق، عبادت، کرم، زهد، تواضع، علم و... یاد شده است؛ تربیت با تلقین و ایجاد عادت؛ تربیت با استفاده از پند و موعظه (در قرآن از شیوههاى فراوانى براى پند و موعظه استفاده شده است)؛ تربیت از راه نظارت بر شکلگیرى شخصیت اعتقادى و اخلاقى... فرزند؛ تربیت با بهرهگیرى از تنبیه.
بازشکافت روشهاى یادشده با شرح و بررسى جوانب گوناگون آنها همراه شده است؛ مثلاً در واکاوى روش تنبیه پس از بیان فلسفه عقوبت و روش اسلامى تنبیه فرزند، به برخى از اصول تنبیه اشاره شده و براى نمونه آمده است که تنبیه براى ارشاد و هدایت است و این کار از گوشزد نمودن خطا آغاز مىشود و بهتدریج و درنهایت به تنبیه بدنى مىانجامد.
عنوان فصل دوم قواعد اساسى تربیت فرزند است. پدیدآورنده پیش از واکاوى این موضوع به شمارى از ویژگىهاى اساسى اشاره کرده است و از دسیسههاى کمونسیتها، صهیونیستها، فراماسونرها، طغیان براى منحرف ساختن فرد و خانواده و جامعه در کشورهاى اسلامى گفته است. آنگاه براى بررسى قواعد اساسى تربیت فرزند از دو قاعده وصل و فصل یاد کرده است.
در شرح قاعده وصل از پیوند اعتقادى، روحى، فکرى، اجتماعى، ورزشى فرزند سخن رفته است و در بررسى قاعده فصل از لزوم دور داشتن فرزند از ترک دین، الحاد ورزیدن، لهو حرام، تقلید کورکورانه، دوستان بد، مفاسد اخلاقى، هرگونه حرام، بهتفصیل یاد شده است.
در فصل فرجامین کتاب به ده رهنمود تربیتى ذیل پرداخته شده است: تشویق فرزند به کسب شرافت؛ رعایت استعدادهاى سرشتى او؛ محروم نداشتن او از بازى و تفریح؛ همکارى میان خانه و مدرسه و مسجد؛ تقویت رابطه میان مربى و فرزند؛ حرکت بر اساس برنامه تربیتى در روز و شب؛ فراهم آوردن وسایل فرهنگى و آموزشى مفید براى او؛ تشویق فرزند به مطالعه پیوسته؛ پرورش احساس مسئولیت نسبت به اسلام؛ ژرفا بخشیدن به روحیه جهاد در شخصیت فرزند.
- منابعى براى مطالعه فزونتر:
سید على حسینىزاده، تربیت فرزند (چاپ چهارم: قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1384)؛ محمد محمدى رىشهرى، تربیه الطفل فى الاسلام، با همکارى عباس پسندیده (چاپ اول: قم، دارالحدیث، 1428 ق/ 1386).[۱]
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص128-133
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی تعلیم و تربیت در اسلام، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، قم، یکم، 1390ش.