المدرسة الإسلامیة فی العصور الوسطی
المدرسة الإسلامیة فی العصور الوسطی، اثر محمد منیر مرسی، کتابی است که در آن کوشش شده با تکیه بر منابع دست اول، و منابع تازه تألیف، گوشههایى از تاریخ مدرسه در فرهنگ اسلامى در قرون وسطى بازشکافى شود. بحثها بلند و گسترده نیست و در بسیارى موارد تازگى دارد. حجم کم کتاب و نپرداختن به جزئیات و پرهیز از شاخ و برگ دادن به موضوعات، آن را متنى خواندنى براى عموم کرده است؛ البته مطالعه این کتاب، خواننده را از منابع مشابه بىنیاز نمىکند؛ اما، مطالعۀ آثار دیگر در این زمینه نیز نمىتواند جایگزین مطالعۀ این کتاب باشد. گفتنى است نگارنده در طرح بحثها و انتخاب عنوان و سرفصلها گاه متأثر از کتاب عبد الرحیم غنیمه (تاریخ الجامعات الاسلامیة الکبرى) و گاه متأثر از دیگران است، با این حال، کار وى در این موارد هم، تقلید و بازگویى نیست.
المدرسة الإسلامیة فی العصور الوسطی | |
---|---|
پدیدآوران | مرسی، محمد منیر (نویسنده) |
ناشر | المکتبة العصریة |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1995م / 1416ق |
چاپ | یکم |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
این اثر حاوى چهار فصل است. در فصل اول، نخست از مفهوم لغوى و اصطلاحى مدرسه یاد مىشود: در شرح معناى لغوى مدرسه، مىگوید: واژه مدرسه از واژگان دخیل در عربى و برگرفته از زبان عبرانى و یا آرامى است و اصل آن مدارس یا مدرس و جمع آن مداریس بوده که به صورت مدارس درآمده است. پس از این به نخستین کاربرد واژه مدارس در شعر عرب اشاره مىکند. نگارنده پس از اشاره به معناى اصطلاحى مدرسه در فرهنگ اسلامى، از پیدایش مدرسه و اقوال گوناگون دربارۀ اولین مدارس اسلامى مىگوید و به انگیزههای دینى، سیاسى، فرهنگى، شخصى و حکومتى ایجاد مدارس مىپردازد.
در فصل دوم، به مطالب زیر پرداخته شده است: نقش دینى و آموزشى و نوآورى علمى و انتقال میراث فرهنگى مدارس به نسلهای بعد، نقش مدارس در گسترش و تعمیق فرهنگ در میان عموم مردم، و نقش اجتماعى مدرسه. نگارنده، در شرح نقش اجتماعى مدرسه به نکات زیر اشاره مىکند: مدرسه و روابط اجتماعى، گسترش ارتباط فرد با جمع، گشوده بودن کتابخانه مدارس براى عموم، سکونت دانشمندان در مدرسه، ارائه خدمات بهداشتى - پزشکى در مدارس، مدارس و مرکز فتوا و قضاوت بودن آنها، پذیرایى از سفیران خارجى در مدارس، مراکز گردآورى زکات شرعى، محل استراحت عوامل برید (پست)، مرکز برگزارى مراسم ترحیم عالمان، محل رشد اجتماعى معلمان، محل استراحت جهانگردان مسلمان و نیز حاجیان، تجار، نظامیان و مسافران. پس از این، گفتگو از نقش اقتصادى مدرسه اسلامى است. نگارنده در ادامه از گونههای ارتباط مدرسه با اجتماع و تأثر جامعه از مدرسه یاد مىکند.
فصل سوم با بحث سازمان مدارس و ادارۀ آنها آغاز مىشود و از مدیر مدرسه، شیخ دار الحدیث (رئیس یا معاون آموزشى)، مباشران (کارمندان) ادارى، مباشر اراضى موقوفه، مباشران ساختمانى، خادمان، امور مالى مدرسه سخن مىرود. نگارنده، پس از این به دانشآموز مسلمان مىپردازد و از آداب و اخلاق دانشآموزى مىگوید و از آداب و اخلاق او نسبت به خود، نسبت به معلم، نسبت به دیگر طلاب یاد مىکند و به آداب مجالس عمومى و آداب متعلم در کلاس درس و مطالعه درس و نیز تنظیم اوقات درسى متعلم مىپردازد؛ و از مراحل و آداب پذیرش طلبه در مدرسه مىگوید و از اوقات و ساعات درس، روزهای تحصیلى، مرخصیها و روزهای تعطیل درسى یاد مىکند و به خدمات داخلى مدرسه براى طلاب و معلمان و مدرسان مىپردازد.
بحث دیگر این فصل، آداب و رسوم در مدارس است که نگارنده در شرح آن از مراسم افتتاح مدارس مىگوید، به سلطان طلبه (فعالیتهای اجتماعى طلاب) در مدرسه مىپردازد، از کتابخانۀ مدرسه و اهمیت و فوائد و ویژگیهای آن مىگوید، به منابع تأمین کتاب در کتابخانههای مدارس اسلامى مىپردازد و از وقف، مصادره، خرید، هدیه، نسخهبردارى کتاب یاد مىکند و به شمار کتابها در کتابخانۀ مدارس اشاره مىکند و به بودجه و سرمایۀ کتابخانههای مدارس و زمینۀ مصرف آنها نظر مىکند؛ و به چگونگى چیدن یا نهادن کتابها در کتابخانه مدارس مىپردازد و از سازمان کتابخانۀ مدرسه و سرپرستى آن و خدمات کتابخانهای در کتابخانههای مدرسه مىگوید و مصائب و خطرهایى که دامنگیر کتابخانههای مدارس اسلامى شد را بازمىشکافد. نگارنده در ادامه، به تحصیل شبانهروزى و آداب آن و خدمات مدرسههای طلبگى اشاره مىکند؛ و به خدماتى که در مدارس شبانهروزى و حوزههای علمیه به طلاب ارائه مىشد، مىپردازد و از غذا و لباس و شهریه و مسائل بهداشتى و طبى، و نیز خدمات بهداشتى مدرسه، نگهبانى و نور و روشنایى در مدرسه مىگوید. آنگاه به آداب سکونت در مدارس اشاره مىکند (گزینش حجره، آداب ورود و خروج و بالا و پایین رفتن در مدرسه و پرهیز از پرسه زدن در مدرسه، رعایت حقوق دیگر ساکنان مدرسه، پرهیز از نشستن در مقابل در مدرسه، پرهیز از نگاه کردن به خانههای مردم و اجتناب از هرچه رنگ شک و سوء در آن باشد، برخى افراد تنها مىتوانستند در مدرسه، تحصیل و رفت و آمد کنند اما حق خواب و حجرۀ دائمى نداشتهاند، لزوم حفظ و نگهدارى از مدرسه و تجهیزات آن)، پایان این فصل، گفتارى است دربارۀ سکونت استادان در مدارس.
موضوع فصل چهارم کتاب، معلم مسلمان است. نگارنده در این فصل نخست به آداب و اخلاق شغلى معلم مسلمان مىپردازد و در شرح آن از نکات زیر یاد مىکند: معلم مسلمان باید با فرهنگ عمومى آشنایى وسیع داشته باشد تا بتواند ضمن برقرارى ارتباط با طبیعت و زندگى اجتماعى و ارزشهای روحى و اخلاقى، وظیفۀ معلمى خویش را بخوبى انجام دهد. مراد از داشتن فرهنگ عمومى، انباشتن ذهن از معلومات نیست، بل مراد تعمق در فهم امور و همگام بودن با تحولات علمى در رشتۀ خود است.
معلم مسلمان لازم است در رشتۀ خود اطلاعاتش گسترده و عمیق و تازه باشد. معلم متعهد، همواره در رشتۀ مورد تدریس خود تحقیق و مطالعه مىکند تا بتواند هرچه بهتر به پرسشهای شاگردان خود پاسخ دهد و کارش تنها بازگفت مطالب کتابهای درسى براى متعلمان نباشد. معلم باید با طبیعت و مقتضیات دانشآموز آشنا باشد تا بتواند هرکسى را براساس استعداد و گرایشهای فطریش پرورش دهد.
معلم لازم است ملتزم به آداب و اخلاق فردى و اجتماعى باشد تا بتواند هم در تدریس موفق شود و هم نمونۀ عملى براى شاگردان خود در اخلاق و رفتار به شمار رود.
معلم نباید با چشمداشت مالى و ابراز آزمندى، عزت نفس خویش را مخدوش کند. او چون دانش را نردبان ثروت نکند و کرامت نفس خویش را پاس بدارد، در واقع از حرمت علم هم پاسدارى کرده است.
معلم سازندۀ جامعه است و در این مهم بیش از دیگران مسؤولیت دارد و البته این کارى ساده نیست، معلم باید با مردم براساس مکارم اخلاق عمل کند.
لازم است معلم در رفتارش با فراگیران به عدالت رفتار کند، تا به فلسفۀ تربیتى اسلام عمل کرده باشد و فراگیران را از عدالت و برابرى و آزادى و فرصتهای برابر در آموزش برخوردار کند و میان فقیر و غنى و دختر و پسر فرقى ننهد.
معلم مسلمان خیرخواه و نصیحتگر و دوست شاگردان خود است و شاگردان را بمنزلۀ فرزندان خود مىداند و در حق آنها از هیچ خیرى دریغ نمىورزد.
معلم مسلمان باید ظاهرى آراسته و منظم داشته باشد و در رفتار و حرکات و تعبیرات و صدا، معتدل و وزین باشد و کارى خلاف شأن معلمى نکند.
لازم است معلم گذشته از تدریس، مرشد و راهنماى شاگردان خود باشد و تفاوتهای فردى شاگردان را رعایت کند، معلم باید فراگیران را به بهترین روشهای آموزش و تحصیل و شایستهترین متون درسى هدایت کند و آنها را در حل مشکلات فردى و اجتماعى راهنما باشد.
معلم باید، جستجوکننده و ناقد و داراى روحیۀ علمى رشدیابنده باشد و در همان حال که تدریس و تعلیم دارد خود را از تعلم بىنیاز نداند و به اصل تربیت مستمر در فلسفۀ تربیتى اسلام پایبند باشد.
معلم باید به علم خود عمل کند و فعلش، قولش را تکذیب نکند و به لزوم رعایت اصل هماهنگى عمل با علم توجه داشته باشد.
نگارنده در ادامه بحث، به تربیت معلم در رشتههای گوناگون اشاره مىکند و به زمینهها و برنامههای تخصصى براى معلمان مىپردازد، از آنهاست: برنامه تخصصى ادبى - دینى و علمى - ادبى، که پس از شرح آنها به اختلاف و تفاوت برنامه و روشهای تربیت معلم با توجه به هدف متعلمان (که معلم خواهند شد) مىپردازد و از تربیت نویسنده، ادیب، فیلسوف، طبیب یاد مىکند و با بحثى دربارۀ اجازات علمى سخن را به پایان مىبرد[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص101-105
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش