الفتوح (ترجمه مستوفی هروی)
الفتوح (ترجمه مستوفی هروی)، ترجمۀ بخشى از كتاب معروف الفتوح اثر ابن اعثم كوفى (متوفای 314ق) مورخ، محدث و شاعر شيعى است كه به دستور يكى از وزراى خوارزمشاهى توسط محمد بن احمد مستوفى هِرَوى در اواخر قرن ششم هجرى (596ق) به فارسى ترجمه شده و از معتبرترين متون تاريخ و فتوحات اسلام است.
الفتوح | |
---|---|
پدیدآوران | طباطبایی مجد، غلامرضا (مصحح)
ابن اعثم کوفی، محمد بن علی (نویسنده) مستوفی هروی، محمد بن احمد (مترجم) |
عنوانهای دیگر | الفتوح. فارسی |
ناشر | سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1372 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | اسلام - تاریخ - از آغاز تا 132ق. فتوحات اسلامی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DS 35/63 /الف2 ف2041 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
با مقابله و مقايسه بخشهایى از متن با ترجمه، بهويژه حوادث دوران خلافت على(ع)، كه بيشترين حجم ترجمه فارسی را به خود اختصاص داده به اين نتيجه مىرسيم كه مترجم، ضمن آراستن نثر به نظم فارسی و مسجّع نمودن عبارات و آوردن گزارشها با نثرى بليغ و دلنشين و گاهى حفظ متن عربى به همراه ترجمه يا بدون آن، سعى كرده برخى گزارشها را خلاصه كند و بر برخى ديگر، با بهرهمندى از منابع معتبر، بيفزايد.
همچنين با جستجو در منابع تاريخ اسلام، اقدام به گويا كردن برخى نامهاى مبهم در متن نموده است. ترتيب موضوعى گزارشها از ديگر كارهاى مترجم است.
از اين نكته نبايد غفلت كرد كه هر چند اين ترجمه در سده شش هجرى انجام گرفته و در مقايسه با ديگر منابع تاريخ اسلام از مآخذ دست اول بشمار نمىآيد اما، از دو جهت حايز اهميت است؛ نخست اينكه، ترجمه يكى از منابع نخستين اسلامى است؛ ديگر اينكه، مترجم با مراجعه به منابع اولیه، برخى گزارشها را تكميل و مطالبى را به آنها افزوده است. اين كتاب براى همه علاقهمندان به تاريخ صدر اسلام، بهويژه كسانى كه توان بهرهمندى از كتابهاى عربى را ندارند، بسيار ارزشمند است. مترجم با به كاربردن عبارات زيبا و دلنشين، گزارشها را داستانگونه نوشته بهطورىكه خواننده از مطالعه كتاب خسته نمىشود كه چه بسا ساعتها با آن همراه گردد.
درباره يك يا دو نفر بودن مترجم، همانگونه كه مصحّح نيز آورده است، بين فضلا و اهل تحقيق ابهام و شك وجود دارد. دستهاى اعتقاد دارند كه مترجم اول يعنى محمد بن احمد بن ابىبكر مستوفى هروى در آغاز ترجمه كتاب -يعنى به زمان ترجمه وقايع خلافت ابوبكر- جهان را وداع كرده و كار نيمه تمام او را محمد بن احمد بن ابىبكر مابيژ نابادى، طبق همان دستورى كه از طرف امير خوارزم و خراسان براى مترجم اول صادر شده بود، ادامه داده است. از اين دسته مىتوان به آقاى دبير سياقى اشاره كرد، كه در مقالهاى با عنوان «ترجمه فارسی تاريخ اعثم و دو مترجم آن»، با استناد به مقدمه برخى نُسَخ خطى، به اين مطلب اعتقاد پيدا كردهاند.
نسخههاى مورد استناد وى به دو مترجم تصريح دارند. گويا به تَبَع نوشته آقاى دبير سياقى است كه دائرةالمعارف بزرگ اسلامى نيز مىنويسد: «اين كتاب به وسيله دو مترجم به فارسی ترجمه شده است، اما در منابع دراينباره اختلاف است».اگر دو نسخهاى كه آقاى دبير سياقى به آنها استناد كرده است معتبر باشند، در بودن دو مترجم ترديدى باقى نمىماند، زيرا در مقدمه آنها آمده است كه، محمد بن احمد بن ابىبكر الماثر نابادى (مترجم دوم) بعد از درگذشت عالم اخص محترم رضىالدين سيد الكُتّاب أميرالشعراء محمد بن احمد مستوفى، اقدام به اين ترجمه و ادامه كار او نموده است.
دورهاى كه ترجمه الفتوح درآن به نگارش درآمده، دوره رواج و توسعه زبان و ادبيات فارسی است. در قرن چهارم و اوايل قرن پنجم، نثر پارسى تازه ظهور كرده بود و با همه پيشرفتهایى كه داشته هنوز در آغاز راه سير مىكرده است، و چون به نيمه دوم قرن پنجم مىرسيم با دوره بلوغ آن مواجه مىشويم و در قرن ششم و اوايل قرن هفتم آن را در حال پختگى و كمالمىيابيم. اين پختگى، روانى و خالى از تكلف بودن كاملاً در ترجمه ياد شده محسوس است. البته بايد توجه داشت كه قرن ششم، قرن نثر فنى است كه در آن نثر مانند شعر به استعمال صنايع و تكلفات صورى و سجعهاى مكرّر و آوردن جملههاى مترادف المعنى و مختلف اللفظ متوسل گرديده، و در همان حال، براى اظهار فضل و اثبات عربىدانى، الفاظ و كلمات تازى بىشمار به كار برده شد و شواهد شعريّه از تازى و پارسى بسيار گرديد.
با اين حال، اين ترجمه به دليل ايجاز در بيان -كه از صفات مميّزه آناست- از امّهات آثار منثور زبان فارسی است و نظاير آن در ميان كتب تاريخى صدراسلام از شماره انگشتان دست تجاوز نمىكند. اين كتاب نمونه فصيح و نفيسى است از نثر اصيل فارسی و يادگار روزگارى است كه هنوز زبان شيرين فارسی بر اثر حمله مغول به ضعف و تنزل نگراييده بود.
يكى از ويژگىهاى اين كتاب، آراستن نثر به نظم فارسی است. مترجم به تناسب موضوع، براى رساندن بهتر پيام به مخاطب، گاهى عبارات عربى مبهم را با يك شعر بهصورت ساده و روان بيان كرده، كه نشان دهنده اطلاع وسيع او از ادبيات فارسی زمان خويش است. يكى از مختصات دورهاى كه فتوح ابن اعثم در آن به فارسی ترجمه شده است «تحليل اشعار» مىباشد، و آن به اين صورت بوده كه مؤلف يا مترجم سروده شاعرى را در ضمن نثر حلّ سازد يا مصرعى را ضميمه نثر كند. مترجم كتاب حاضر نيز، به شيوه معمول روزگار خود، نثر را با نظم فارسی و عربى آراسته و در موارد مقتضى، براى انتقال دقيق منظور مؤلف از زبان تازى به پارسى، از ابيات و مصراعهاى فارسی با استادى استفاده كرده است. شيوه مترجم در به كار بردن اين اشعار چنان است كه وى ابتدا مضمون اشعار را به نثر بيان مىكند و به دنبال آن، جهت غناى مطلب، بيتى يامصرعى را براى تفهيم دقيق مطلب به خواننده ارائه مىدهد.
يك از شيوههاى مترجم در ترجمه فتوح ابن اعثم كوفى، گويا كردن و در برخى موارد تصحيح نامها است. گاهى ابن اعثم از فردى به طور مبهم ياد كرده است. مترجم با مراجعه به منابع ديگر آن اسم مبهم را گويا و مشخص نموده است.
مقابله ترجمه با متن نشان مىدهد كه مترجم، در موارد فراوانى، در محدوده كتاب نمانده و مطالبى را از منابع ديگر تاريخ اسلام به گزارشها افزوده است. از باب نمونه، بيشتر افزودههاى مترجم در گزارش صفين با كتاب «وقعة الصفين» نصر بن مزاحم منقرى (م212ق) هماهنگ است. و نيز در گزارش جنگهاى ردّه، افزودههاى او با «كتاب الردّة» محمد بن عمر واقدى (م207 ق) سازگار است. بلكه بايد گفت وقايع دوران خلافت ابوبكر، پيش از آنكه با متن «الفتوح» هماهنگ باشد با «كتاب الردّه» واقدى همخوانى دارد.
از شيوههاى مترجم در ترجمه كتاب، علاوه بر خلاصهسازى برخى گزارشها، حذف برخى ديگر از آنها است. او خود هدف از اين كار را اعتدال در حجم كتاب دانسته است. در مقدمه مىنويسد: «...فرمود كه اين ترجمه را تمام بايد كرد و آن را به عبارت سهل كه در زبانها متداول است پرداخت و اشعار تازى و مقطعات و رجزهایى كه در اثناء محاربه مىگفتهاند بگذاشت تا حجم كتاب از حدّ اعتدال نگذرد...» با اين كه او محذوفات را منحصر در اشعار تازى و رجزها دانسته، اما در عمل به اين مقدار اكتفا نكرده و گاهى مطالب مهمى را افكنده است. اينك نمونههایى از افكندههاى مترجم:
- حذف أسناد و نام راويان.
- حذف اشعار همان گونه كه خود مترجم در مقدمه تصريح كرده، وى براى رعايت حد اعتدال اشعار فراوانى را حذف نموده است
- حذف حديث نبوى.
- حذف گزارشهاى بىارتباط با موضوع. ابن عثم در كتابش گزارشهایى آورده كهبا مطالب قبل و بعد آنها تناسب و ارتباطى ندارند. مترجم اينگونه گزارشها را افكندهاست.
- خلاصهسازى بىمورد. با اينكه مترجم برخى گزارشها را حذف نكرده است امابه قدرى آنها را خلاصه نموده كه موجب از بين رفتن پيام آن گزارشها شده است
ترتيب موضوعى گزارشها
با اينكه مترجم برخى گزارشها را افكنده است، اما خواننده كتاب نبايد در مراجعه نخست و نيافتن مطلبى در جاى خود، فوراً آن را حمل بر حذف از سوى مترجم نمايد؛ زيرا او برخى اخبار را پس و پيش نموده و با تقديم و تأخير آنها اقدام به ترتيب موضوعىكرده است. گويا اين مسئله نزد او اهميت بيشترى نسبت به ترتيب زمانى (كرونولوژيك) وقايع تاريخى داشته است.
شيوه مترجم در كتاب، شيوه علماى عامه است و اين مسئله در سراسر كتاب مشهود مىباشد. وى حديث نبوى «من كنت مولاه فهذا على كولاه» را كه عمار ياسر خطاب به عمروعاص به آن استدلال كرده، چنين ترجمه نموده است: «اى ناكس ابتر، نشنيدهاى كه مصطفى فرموده است: من دوست خدا و رسول اويم و على دوست من و تو را در جهان به غير از شيطان دوستى نيست.»
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب
- بررسى تطبيقى و مقايسهاى فتوح ابن اعثم با ترجمه فارسی آن، غلامى دهقى، على، مجله تاريخ در آيينه پژوهش، پاييز 1381، پيش شماره 1، صص 202-218.