الفکر التربوی عند الشیعة الإمامیة

الفکر التربوی عند الشیعة الإمامیة اثر علاءالدین امیرمحمدمهدی قزوینی، پایان‌نامۀ دکترای او در دانشکده تربیت دانشگاه عین شمس مصر است.

الفکر التربوی عند الشیعة الإمامیة
الفکر التربوی عند الشیعة الإمامیة
پدیدآورانقزوینی، علاءالدین (نویسنده)
ناشرمکتبة الفقيه- دارالثقافة
مکان نشرکویت - قاهره مصر
سال نشر1986م1407ق - 1985م
چاپدوم - اول
موضوعتعلیم و تربیت
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏ /ق4ف8 / 1491 LA
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

از خود این کتاب برنمی‌آید که در چه سالی از آن دفاع شده و یا چاپ چه سالی است؛ اما، عبد الرحمن نقیب در صفحۀ 27 کتاب «التربیة الاسلامیة رسالة و مسیرة2» چاپ آن را در سال 1985 دانسته است).

در میان نزدیک به 1600 کتاب منتشر شده و شماری درخور توجه پایان‌نامه تحصیلی نگاشته شده دربارۀ تربیت اسلامی در کشور‌های عربی، تنها نزدیک به ده عنوان کتاب و پایان‌نامه به تشیع و عالمان شیعه اختصاص یافته است؛ این جستار جای کاوش در علل این امر نیست؛ اما، می‌توان گفت این امر دست‌کم از بی‌مهری و بیگانگی نسبت به تشیع و شیعه و نیز چندان به رسمیت نشناختن آن در میان بسیاری از حتی تحصیل‌کردگان دانشگاهی عرب، نشان دارد. این نکته را از جمله، در مقدم‌های که دکتر سعید اسماعیل علی بر این کتاب نگاشته است می‌توان دریافت. وی در آنجا از کار نگارنده که بحث اندیشه تربیتی شیعه امامیه را موضوع پایان‌نامه خود برگزیده است با شگفتی یاد می‌کند و در پرسشی سرشار از تحیر می‌گوید مگر در مصر هم می‌شود از تربیت در نگاه شیعه کاوید و گفت و نوشت‌؟

باری، این کتاب کاوشی است اجمالی و گزینشی دربارۀ مسائل تربیتی از نگاه شیعه از آغاز تا اواخر قرن پنجم هجری. تکیه اصلی نگارنده بر احوال و آثار امامان شیعه علیهم السّلام است و از پرداختن به آراء مربیان شیعه خودداری کرده است. کار نگارنده بیشتر گردآوری و تألیف است و حرف تازه و ابتکاری در آن کمتر دیده می‌شود. پار‌های بزرگ از منابع نگارنده دست دوم است. بحث‌های کتاب عموما در حوزۀ تعلیم است و نه تربیت؛ لذا، عنوان کتاب اعم از متن آن است. نیمی از کتاب مربوط به تاریخ آموزش در تشیع است.

بحث فلسفۀ تربیت از منظر شیعه پرورده و جامع و مانع نیفتاده است و مثلا معلوم نیست براساس کدام مرجح، نگارنده از تربیت اخلاقی و شغلی گفته؛ اما، تربیت عقلانی و اعتقادی و جسمی و عاطفی و جنسی و هنری را واگذاشته است، بگذریم از این‌که اصولا بحث از حوزه‌‌های تربیت خارج از حیطۀ فلسفۀ تربیت است. همچنین نگارنده از نگرش‌های هستی‌شناختی، خداشناختی، جهان‌شناختی و انسان‌شناختی شیعه در اصول فلسفی آرای تربیتی شیعه یاد نکرده و تنها در فصل دوم و سوم اشارتی کوتاه و گزینشی به خداوند و انسان کرده است که کافی نیست. در فصل چهارم، دعا را از روش‌های آموزشی دانسته است که پذیرش آن دشوار است، درست‌تر آن است که دعا از روش‌های تربیتی بدانیم نه از روش‌های آموزشی. نگارنده در صفحۀ 337 از قول عبد اللّه فیاض می‌گوید: امام باقر علیه‌السّلام در شهر مدینه در مکتب‌خانه آموزش می‌داده است! که جای بررسی دارد.

در این اثر هیچ‌گونه تعصب و جانبداری از تشیع و تسنن دیده نمی‌شود و نگارنده با روحیۀ علمی پیش‌رفته است. با آنکه این اثر خالی از عیب و کاستی نیست؛ اما، جای آن در میان منابع فارسی در باب تربیت از نگاه شیعه خالی است و مطالعه و بررسی آن مفید است. بویژه اگر همراه با کتاب «تاریخ التربیة عند الامامیة و اسلافهم من الشیعة بین عهدی الصادق و الطوس1» مطالعه شود.

نگارنده مطالب کتاب را در هفت فصل گرد آورده است:

فصل نخست این نگاشته، در حکم مقدمۀ کتاب است و در آن از چارچوب کلی بحث سخن می‌رود. نگارنده این فصل را با اشارتی به چگونگی پیدایش مکتب تشیع در اسلام می‌آغازد و پس از بازگفت دیدگاه‌های گوناگون دراین‌بارۀ، از اهمیت کاوش در تربیت از نگاه شیعه یاد می‌کند و به بافت اعتقادی در تربیت از نگاه شیعه می‌پردازد و از پرسش‌‌هایی که در پی پاسخ بدانهاست می‌گوید و از اهمیت این بحث و حوزۀ زمانی و موضوعی آن یاد می‌کند؛ سپس، شرحی کوتاه دربارۀ اجتهاد بعنوان روش تفکر و بحث در نگاه شیعه می‌آورد و از عوامل رشد مذهب می‌گوید و اجتهاد را به عقلی و شرعی تقسیم و هریک را شرح می‌کند و با اشاره به پیشینۀ بحث در ادبیات تربیتی عرب، به فصل دوم می‌رسد.

موضوع فصل دوم کتاب، اصول اجتماعی و فلسفی مؤثر افتاده در تربیت از نگاه شیعه است. نگارنده این فصل را دو بخش کرده است؛ در بخش اول از اصول اجتماعی و در بخش دوم از اصول فلسفی گفته است. وی در شرح اصول اجتماعی به گوشه‌‌‌هایی از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی حاکم بر عصر امامان معصوم علیهم السّلام در دوران خلفای راشدین و امویان و عباسیان می‌پردازد و از مواضع امامان شیعه و شیعیان آن حضرات(ع) در برابر مسائل اجتماعی و سیاسی یاد می‌کند و از نقش سیاست‌های امویان و عباسیان در گسترش تشیع می‌گوید و به پار‌های از فرق که منسوب به شیعه‌اند؛ اما، در آثار شیعیان از آنها یادی نشده است، می‌پردازد و در ن‌‌هایت یادآور می‌شود که از این فرقه‌ها، تنها نامی در تاریخ یاد شده است و هیچ‌کدام وجود خارجی نداشته است.

نگارنده در بخش دوم از این فصل، اصول فلسفی اندیشۀ تربیتی شیعه را وامی‌کاود و از این رهگذر اصول پنجگانۀ اعتقادی شیعه را بشرح می‌آورد.

فصل سوم. فلسفۀ تربیت از منظر شیعه: نگارنده، این فصل را با شرحی بر نگرش شیعه بر انسان با تکیه مؤکد بر آموزۀ لوح نانوشتۀ ضمیر کودک آغاز می‌کند؛ آنگاه، به موضع شیعه نسبت به علم و عالمان می‌رسد و این نکته را از منظر قرآن و سنت نبوی و علوی و از زبان شیعه وامی‌کاود و از تشویق به علم‌آموزی و پیوند میان علم و عمل از نگاه شیعه می‌گوید؛ سپس، به معرفت می‌پردازد و از منابع آن یعنی، حس، عقل و نقل می‌گوید، معرفت را به سه قسم حسی، عقلی و نقلی تقسیم می‌کند، از معارف عقلی ضروری و کسبی یاد می‌کند، معرفت خداوند سبحان را از واضح‌ترین بدیهیات در سرشت آدمی می‌خواند، از استنباط معارف کسبی از معارف بدیهی می‌گوید، به نقش این تقسیم‌بندی در آموزش می‌پردازد؛ آنگاه، به گرایش عقلانی در اندیشۀ تربیتی شیعه می‌پردازد، از تربیت عقلانی می‌گوید، شیعه را از طلایه‌داران تفکر عقلانی می‌خواند، به برتری آنها در بحث‌های عقلانی و فلسفی و کلامی اشاره می‌کند؛ سپس، از عنایت شیعه به برابری فرصتها برای آموزش یاد می‌کند، به تربیت اخلاقی از نگاه شیعه می‌پردازد، از توجه شیعیان به آموزش اخلاقی و سهم اصل امر به معروف و نهی از منکر در تحقق تربیت اخلاقی می‌گوید و با اشاره به خانواده و نقش آن در تربیت کودک، از آموزش شغلی و توجه شیعه به آن یاد می‌کند.

موضوع فصل چهارم این اثر، برنامۀ درسی و مراحل آموزشی و روش‌های آموزشی در نظر شیعه است. نگارنده برای بازشکافت این نکات، ابتدا به توجه شیعه به علوم غیردینی در کنار علوم دینی می‌پردازد، به برخی از مواد آموزشی مورد توجه شیعه در مراحل گوناگون آموزشی اشاره می‌کند، از اختلاف‌نظر شیعه با اهل سنت در خصوص آغاز آموزش با حفظ قرآن یاد می‌کند. نگارنده پس از این به شرح مراحل آموزشی از منظر شیعه می‌رسد و به مرحلۀ کودکی (از ولادت تا 7 سالگی) و مرحلۀ صباوت (از 7 تا 15 سالگی) و مرحله تکلیف (از 15 سالگی به بعد) و سرانجام مرحلۀ اجتهاد اشاره می‌کند.

نکته دیگر در این فصل، روش‌های آموزشی است که عبارتند از: مناظرۀ علمی، روش دعا و عنایت ویژۀ امامان شیعه بالاخص حضرت سجاد علیه‌السّلام به آن برای آموزش، روش املا، روش موعظه، روش مراسله و آموزش از راه مکاتبه، آموزش از راه کتاب، روش پرسش و گفتگو. نگارنده هریک از روش‌های یاد شده را بشرح می‌آورد؛ سپس، به علم و متعلم در نگاه شیعه می‌پردازد، از آداب معلم نسبت به خود، آداب آموزگار نسبت به شاگردان، و نیز آداب شاگرد نسبت به معلم یاد می‌کند، به وضع اجتماعی معلم می‌رسد و از اوضاع مالی و محل تأمین هزینه مدرس، مدرسه و زندگی طلاب می‌گوید و به لباس معلمان اشاره می‌کند.

فصل پنجم دربارۀ مهمترین مراکز علمی شیعه یا به دیگر سخن پراکندگی جغرافیایی مراکز آموزشی شیعه است. نگارنده برای آغاز این بحث ابتدا، از عوامل سه‌گانۀ زمان و محیط و شخصیت عالمان که در دگرگونی و گسترش مراکز آموزشی شیعه دخیل افتاده است یاد می‌کند؛ سپس، به شرح مراکز جغرافیایی آموزش در تشیع می‌پردازد:

1) مدینۀ منوره: این شهر تربیتگاه امام علی علیه‌السّلام و حضرت فاطمه(س) و فرزندان آن بزرگان است و فقیهان بزرگی از صحابه در آن پرورش یافتند که همه از شیعیان علی علیه‌السّلام بودند که سنت نبوی را پاس داشتند و به نسل‌های دیگر منتقل کردند. حضرت علی علیه‌السّلام پس از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله، بزرگترین عالم در علوم اسلامی است؛ چه، رسول اللّه شهر علم و علی دروازۀ آن است. حضرت امیر علیه‌السّلام در مدینه به مدت 24 سال به آموزش معارف اسلامی پرداخت و هستۀ حرکت علمی را بنا نهاد که پس از آن حضرت علیه‌السّلام در بغداد میوه داد.

نگارنده در ادامه به اقدام علی علیه‌السّلام برای جمع‌آوری قرآن می‌پردازد، از حرکت علمی شیعه در مدینه پس از حضرت علی اشاره می‌کند، از آموزش حضرت سجاد در آن شهر می‌گوید، به تأسیس مکتب اهل بیت در مدینه به زعامت و بنیانگذاری علمی و سیاسی حضرت باقر علیه‌السّلام و حضرت صادق علیه‌السّلام می‌پردازد و برخی از تربیت‌یافتگان این مکتب را نام می‌برد و از محتوای فکری مدرسه و مکتب اهل بیت علیهم السّلام یاد می‌کند.

2) عراق: نگارنده در اینجا ابتدا به شرح فعالیت‌های علمی و آموزشی شیعه در کوفه می‌پردازد. وی در شرح این موضوع از هجرت علی علیه‌السّلام از مدینه به عراق و ایجاد شهر کوفه به دستور آن حضرت می‌گوید و اشاره می‌کند که امام در کوفه به آموزش شاخه‌‌های گوناگون معرفت به فراخور زمان می‌پرداخته است. کوفه پیش از حضرت صادق علیه‌السّلام مرکز حرکت‌های فکری در عصر دوم فقه شیعه بوده و از اهم مراکز فقه شیعه به شمار می‌رفته است. چون امام صادق علیه‌السّلام از مدینه منوره به کوفه منتقل شد باب تاز‌های از آموزش در شیعه گشوده شد که نمونۀ اعلای آن تربیت متکلمان زبردستی مانند هشام بن حکم در مکتب امام صادق علیه‌السّلام است.

پس از تأسیس شهر بغداد، حرکت علمی در عراق از کوفه به بغداد منتقل شد و دیری نگذشت که بغداد مدینة العلم شد و بسیاری از دانشمندان مسلمان از سراسر جهان اسلام بدانجا روی آوردند. امام موسی بن جعفر علیه‌السّلام و نیز امام رضا علیه‌السّلام هم به این شهر آمدند.

نقش این دو امام همام در گسترش علوم و فرهنگ شیعه به پای تلاش‌های صادقین(ع) نرسید که نگارنده برخی از عوامل این امر را یادآور می‌شود و می‌افزاید: با این همه دانشمندان بنامی در مکتب این دو امام بزرگوار شیعه پرورش یافتند که وجودشان اساس حرکت علمی در بغداد شد. نگارنده در ادامه با اشارتی به زندگی شیخ طوسی و اقدامات او برای احیا و گسترش حیات و حرکت علمی در نجف اشرف، از مواد آموزشی در نجف اشرف می‌گوید و به مراحل آموزش در آن می‌پردازد و از جماعت اخوان الصفا یاد می‌کند.

3) حمدانیان و حلب و موصل: حرکت علمی شیعه به بسیاری نقاط جهان اسلام راه یافت؛ از آنهاست شهر موصل و حلب که در حکومت حمدانیان مرکز علمی شیعه شدند.

نگارنده پس از اشار‌های کوتاه به وضع علمی این دو شهر و تلاش‌های علم‌دوستانه و علم‌پرورانۀ حمدانیان، به قم و ری در ایران می‌رسد و از حکومت آل بویه و دانش‌گستری آنها بویژه در دو شهر قم و ری یاد می‌کند؛ سپس، به حکومت علوی ادارسه (ادریسیان) در آندلس و مغرب می‌پردازد و از نقش این حکومت در اتحاد قبایل و گسترش اسلام و تعالیم آن در مغرب می‌گوید و این دولت را یکی از مراکز علمی دانش شیعه در مغرب می‌خواند که وجودش به شکوفایی علمی و تمدن گسترد‌های در مغرب می‌انجامد.

ششمین مرکز علمی شیعه، مصر در عصر فاطمیان است. نگارنده در این قسمت به اصل شیعی بودن و یا شیعی نبودن فاطمیة مصر و پار‌های از تحریفات تاریخی در باب آنها می‌پردازد و از اهتمام بلیغ فاطمیه مصر به گسترش معارف اهل بیت علیهم السّلام یاد می‌کند و می‌افزاید: در عصر فاطمیه، قاهره مرکزی تازه برای علم و اندیشه شد. حرکت علمی شیعه در مصر ادامه حرکت علمی‌ای بود که اهل بیت علیهم السّلام سلسله جنبان آن بودند. جالب است بدانیم که آموزش در عصر فاطمیه در مصر، منحصر به علوم شیعه نبوده است و همۀ مسلمانان با اختلاف مذاهبشان در این عصر در مصر به فعالیت‌های علمی می‌پرداختند و از حمایت فاطمیه برخوردار بودند.

در فصل ششم، از مهمترین جایگاه‌های آموزشی شیعه سخن می‌رود. این مراکز عبارتند از: مکتب‌خانه، مسجد، منازل عالمان و امیران، مجالس علم، دار العلمها، دار الکتبها، مدارس. مکتب‌خانه نخستین مرکز آموزشی در جهان اسلام است. این مراکز بصورت آزاد و خارج از امر دولتها اداره می‌شده است. دشوار است بیقین گفت شیعه مکتب‌خانه‌‌های ویژۀ خود داشته است؛ اما، مسلم است که مکتب‌خانه‌‌‌هایی وجود داشته که معلم‌های آنها شیعه بوده است.

نگارنده پس از این به مسجد و اهتمام مسلمانان به استفادۀ آموزشی از آن و نیز جایگاه ویژۀ مسجد و آموزش در آن، نزد شیعیان می‌پردازد و از امامان معصوم علیهم السّلام که در مسجد تدریس و سخنرانی می‌کرده‌اند نام می‌برد و از مساجد ویژۀ شیعیان در بغداد که در آنها فعالیت‌های آموزشی هم صورت می‌گرفته است یاد می‌کند و به حساسیت عباسیان نسبت به این مساجد و آنچه در آنها می‌گذشته است، اشاره می‌کند و از نقش بزرگ مسجد کوفه در رشد روح علمی و گسترش فرهنگ اسلامی در میان مسلمانان می‌گوید و از مسجد جامع الازهر در مصر یاد می‌کند و به اهمیت آن در اسلام و نمونه بودن آن در طول قرون وسطی اشاره می‌کند و می‌افزاید: روحیۀ تسامح مذهبی و علاقۀ علمی فاطمیان موجب شده بود که در الازهر دروس شیعی و سنی تدریس شود.

از دیگر مکان‌های آموزشی شیعه می‌توان به منازل امامان علیهم السّلام و دانشمندان و امیران اشاره کرد. مثلا منزل امام زین العابدین علیه‌السّلام محل رفت و آمد طلاب علوم دینی بوده است؛ چنانکه، این امر در منازل مبارک امام پنجم، ششم و هشتم علیهم السّلام هم رخ می‌داده است. منازل علمای شیعه هم محل تحصیل و تدریس بوده که نگارنده برای نمونه به خانۀ عیاشی و سید مرتضی اشاره می‌کند و به منازل امیران مثل سیف الدولۀ حمدانی و وجود فعالیت‌های آموزشی در آن می‌پردازد.

نگارنده پس از این به مجالس علم و نقش آموزشی آنها می‌رسد و از مجلس درس حضرت صادق علیه‌السّلام می‌گوید و با یاد مجالس درس پار‌های از مشایخ بزرگ شیعه چون:

ابن جغایی، شیخ مفید، سید مرتضی و عیاشی، به دار العلم و نقش آموزشی آن در فرهنگ تشیع می‌پردازد و از دار العلم بغداد که در سال 383 هجری به فرمان ابو نصر شاپور ابن اردشیر بنا شد، یاد می‌کند و از دار العلم شریف رضی می‌گوید و به دار العلم الحاکم بامر اللّه فاطمی که در 395 هجری در قاهره بنا شد و آن را دار الحکمه نامیدند اشاره می‌کند.

کتابخانه از دیگر مراکزی است که فعالیت‌های آموزشی نیز داشته و شیعه بسیار بدان اهتمام داشته است که خود مسبوق به علاقۀ شیعه به علم و کتاب است. نگارنده در ادامه بحث به شماری از کتابخانه‌‌های بزرگ شیعه اشاره می‌کند؛ آنگاه، به مدرسه و نقش آموزشی آن در تشیع می‌رسد و با نیم‌نگاهی به تاریخ مدرسه در اسلام، از اهتمام شیعه به مدرسه می‌گوید و برخی از مشکلات موجود بر سر راه فعالیت‌های مدارس شیعه را برمی‌شمارد.

نگارنده در فصل هفتم کتاب، به بررسی اجمالی آثار اندیشه و تلاش‌های شیعه بر تفکر و فرهنگ در جهان اسلام می‌پردازد و از نقش شیعه در علوم گوناگون زیر یاد می‌کند:

کلام، نحو، صرف، لغت، معانی و بیان، عروض، تفسیر، غرایب قرآن، معانی قرآن، احکام قرآن، اعراب قرآن، قرائت قرآن، حدیث، فقه، اصول فقه، فقه تطبیقی، تاریخ و سیر، جغرافی، اخلاق، شعر آموزشی، علوم طبیعی و تجربی و فلسفه.

بهره سوم نگرش‌های تربیتی و آموزشی برخی از گروه‌های فرهنگی - سیاسی در اسلام[۱].

پانویس

  1. رفيعي، بهروز، ص46-54

منابع مقاله

رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش

وابسته‌ها