ابن بابویه، محمد بن علی
ابن بابِوِیهْ، ابوجعفر، محمد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى، ملقب به شیخ صدوق (ح 305-381ق/ح917-991م)، محدث و فقیه بزرگ شیعه امامیه.
ابن بابویه، محمد بن علی | |
---|---|
شیخ طوسى در أسانید الاستبصار، از وی با لقب «عمادالدین» یاد کرده است.
تولد
در مورد زمان و مکان ولادت ابن بابویه اطلاع روشنى در دست نیست. جمعى از نویسندگان قرون اخیر با تکیه بر برخى روایات تولد ابن بابویه را اندکى پس از سال 305ق دانستهاند. دونالدسون، تولد وی را در 311ق/ 923م یا چند سالى پیش از آن در خراسان دانسته است.
سفرها و فعالیتهای علمی
ابن بابویه در تاریخ نامعلومى، قم را ترک کرده و به ری، که در آن زمان پایتخت آلبویه بود، رفته و در این شهر اقامت گزیده است. تنها اطلاع ما درباره تاریخ سفر وی به ری این است که در رجب 339ق بخشى از روایات على بن ابراهیم قمى و دیگران را از شریف حمزه بن محمد علوی در قم شنیده و در رجب 347ق در ری بوده است. با ملاحظه اینکه ابن ولید که پس از پدر، نزدیکترین استاد ابن بابویه به او بوده و به سال 343ق/954م وفات یافته، مىتوان حدس زد که این اتفاق، علقه ابن بابویه را با قم سست کرده و مقدمه هجرت وی به ری را فراهم کرده باشد. به هر حال او در ری، از مشایخ آن شهر، چون احمد بن محمد بن صقر صائغ و محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانى حدیث شنیده است.
ابن بابویه در 352ق/963م قصد سفر نمود و با کسب اجازه از رکنالدوله امیر ری در رجب همین سال راهى مشهد گردید. وی طى راه در ماه شعبان، در نیشابور بود و از مشایخ بزرگ آن شهر چون عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نیشابوری، حاکم ابوعلى حسین بن احمد بیهقى و ابوطیب حسین بن ا حمد رازی حدیث شنید. مدت کوتاهى پس از بازگشت از این سفر ابن بابویه آهنگ سفر مغرب نمود. وی ظاهراً در اواخر 353ق/964م ری را به قصد سفر حج ترک کرد، بهطوری که در ذیحجه همان سال مناسک حج را به جای آورد. در مورد استفاده ابن بابویه از مشایخ حرمین سندی در دست نیست، لیکن مىدانیم که وی در بازگشت به عراق در اوایل 354ق در فید (میانه راه حجاز به عراق) با ابوعلى احمد بن ابى جعفر بیهقى دیدار کرده و از او حدیث شنیده است. ابن بابویه، در ادامه مسیر خود در همان سال وارد کوفه و بغداد گشته و در هر دو شهر اندک درنگى داشته است. درنگى پرثمر در کوفه که امکان استماع از افزون بر 10 شیخ بزرگ کوفى از جمله ابوالقاسم حسن بن محمد سکونى، محمد بن بکران نقاش و احمد بن ابراهیم فامى را برای وی فراهم کرد. در بغداد نیز وی ضمن استماع از مشایخ بزرگ آن شهر چون حافظ محمد بن عمر بن جعابى و حسن بن محمد بن یحیى علوی، برخى مناظرات ارشادی نیز داشته است. همین اقامت کوتاه برای جمعى از مشایخ بغداد چون شیخ مفید، این امکان را فراهم کرد که از وی استماع حدیث کرده و اجازه دریافت کنند.
وی در همین سال عراق را ترک و در مسیر مراجعت به ری، وارد همدان شده و از جمعى از مشایخ آن دیار چون قاسم بن محمد بن عبدویه همدانى، احمد بن زیاد بن جعفر همدانى و ابوالعباس فضل بن فضل بن عباس کندی استماع حدیث کرده و یا اجازه دریافت کرده است و سرانجام با ترک همدان به سفر غربى خود خاتمه بخشید و با توشهای ارزشمند به وطن مراجعت نمود.
نجاشى ورود ابن بابویه به بغداد را بر اساس شنیدهها در 355ق/966م دانسته که مخالف صریح سخن ابن بابویه است. برخى از معاصران از سفر ابن بابویه به استراباد و جرجان سخن گفتهاند که تنها مبتنى بر حدس بوده و قابل اثبات نیست. ابن بابویه در 367ق/978م راهى سفر مشرق شد. او در 17 و 18 ذیحجه در مشهد بود، سپس به نیشابور رفته و تا شعبان 368ق در آنجا سکنى گزید. تصریح به اینکه مجلس 89 از مجالس وی در خانه سید ابى محمد یحیى بن محمد علوی برگزار شده، با علم به اینکه خانه این سید در نیشابور بوده و از محرم تا شعبان 368ق مجالس 27-93 بدون انقطاع برگزار شده، این مطلب را ثابت مىکند. وی در 17- 19 شعبان در مشهد بوده، و روز 19 شعبان عازم ماوراءالنهر گردید.
ابن بابویه در مسیر خود از مشهد به ترکستان مىبایست شهرهای سرخس، مرو، مرورود، بلخ و سمرقند را به ترتیب پشت سر گذاشته باشد. وی در هر یک از این شهرها درنگى داشته و در سرخس از ابونصر محمد بن احمد سرخسى، در مرو از احمد بن حسین آبى، در مرورود از محمد بن على بن شاه و ابویوسف رافع بن عبدالله، در بلخ از افراد متعددی چون حسین بن محمد اشناتى و محمد بن سعید سمرقندی و در سمرقند از افرادی چون عبدوس بن على جرجانى و عبدالصمد بن عبدالشهید انصاری استماع حدیث کرده است. از سمرقند نیز دو سفر به عمق ترکستان داشته است. در سفری به فرغانه (جنوب شرقى ازبکستان کنونى) از جمعى از مشایخ آن دیار چون اسماعیل بن منصور قصار و محمد بن عبدالله بن طیفور دامغانى حدیث شنید. ابن بابویه در برخى از قرای فرغانه چون اخسیکت و جبل بوتک، نیز به تحصیل حدیث پرداخته است. وی در سفر دیگری به منطقه ایلاق (اطراف تاشکند کنونى) ر اهى گشته و از محضر مشایخى چون حاکم بکر بن على حنفى و على بن عبدالله فقیه اسواری استفاده کرده است.
ملاقات ابن بابویه با شریف محمد بن حسن علوی معروف به نعمة و تألیف کتاب من لایحضره الفقیه برای وی در همین شهر واقع شده است. نظر به اینکه کتاب کمال الدین پس از سفر ماوراءالنهر تألیف شده، از مقدمه آن معلوم مىشود که ابن بابویه در بازگشت از ماوراءالنهر برای زیارت، مجدداً وارد مشهد شده، و سپس به نیشابور رفته و مدتى در آنجا اقامت گزیده است. وی در این دوره اقامت خود به تبلیغ اعتقاد شیعه در مورد غیبت پرداخته و حداقل بخشى از کمالالدین را تألیف کرده است.
وفات
معلوم نیست ابن بابویه که در نیشابور آرزوی بازگشت به وطنش ری را داشته، چه زمانى به ری بازگشته است، اما مىدانیم که تا پایان عمر در ری بوده، و در همانجا در سال 381ق درگذشت و مقبره وی در ری، امروزه معروف و زیارتگاه است.
ابن بابویه و کلام
ابن بابویه را مىبایست از نظر فکری از مکتب اخباریان متقدم قم به شمار آورد. صرفنظر از چند شخصیت نه چندان برجسته، او را باید آخرین متفکر این مکتب دانست که آثارش بخش عمده میراث اخباریان را تشکیل مىدهد. مشخصه کلى این مکتب که به روشنى در آثار ابن بابویه دیده مىشود، تکیه بر اخبار و احادیث در تعریف مفاهیم و اثبات قضایای کلامى است. در واقع کلام ابن بابویه را باید متون احادیث دانست که با کمترین تصرف ممکن در قالب یک نظام کلامى ریخته شده و تدوین گشته است. اگر چه کلام اخباری ابن بابویه در کلیات با کلام سایر مکاتب امامیه همخوانى دارد، اما در مقایسهای بین رساله اعتقادات ابن بابویه و رساله تصحیح الاعتقاد شیخ مفید که در نقد آن نوشته شده، آشکار مىشود که اختلافات قابل ملاحظهای در مسائل فرعى وجود دارد. یکى از مهمترین موارد اختلاف مسأله جواز سهو در نماز بر پیامبر(ص) است. ابن بابویه چون برخى دیگر از بزرگان مکتب اخباری قم، نه تنها سهو در نماز را بر پیامبر(ص) جایز مىشمارد، بلکه مخالف این نظر را به اهلغلو نسبت مىدهد. ابن بابویه از جنبه کلامى با مکاتب و مذاهب متنوعى در برخورد بوده است، از طرفی وی با برخى از مکاتب امامى که از آنها به اهلغلو و اهلتقصیر (کوتاهى در حق ائمه) تعبیر مىکند، درگیر بوده و کتابى تحت عنوان ابطال الغلو و التقصیر، در رد این دو گروه تألیف کرده است. بخش دیگری از برخوردهای کلامى وی را مسأله مهدویت تشکیل مىدهد. ابن بابویه در تبیین مهدویت از دیدگاه امامیه ضمن تألیف آثار متعدد به خصوص مهمترین آنها کمالالدین به رد ایرادات معتزله، زیدیه و دیگر مخالفان پرداخته و سعى بلیغى در نقض آراء قائلین به فترت (انفصال رشته امامت) و رفع شک امامیان متحیر نموده است. دیگر از ابعاد کلام ابن بابویه رد اتهاماتى است که از جانب مخالفین متوجه امامیه مىگردید. به عنوان نمونه وی کتاب التوحید را چنانچه در مقدمه آن متذکر شده به منظور رد اتهامات وارده به امامیه در مورد قول به تشبیه و جبر تألیف کرده است. ابن بابویه مانند اکثر مکاتب دیگر امامى بین اهل سنت و ناصبى فرق آشکار گذاشته، ضمن احترام به اهل سنت (چنانکه مثلاً از تمجید مشایخ سنى توسط او برمىآید) ناصبى را کافر شمرده و برائت از ظالمین نسبت به ائمه را از واجبات دانسته است. یکى از حرکتهای مهم ابن بابویه در کلام امامیه را باید تدوین آثاری دانست که نه شکل استدلالى و نه روایى، بلکه شکل یک رساله اعتقادی را داشتهاند. رسالة الاعتقادات ابن بابویه در واقع نخستین نمونه شناخته شده از این نوع رسائل در کلام امامیه است که خود، ادامه کار او در مجلس 93 از الأمالى و مقدمه «الهدایة» مىباشد. این حرکت پس از ابن بابویه نیز توسط سید مرتضى در بخش اول رساله جمل العلم و العمل و شیخ طوسى در رساله اعتقادات و بعضى دیگر دنبال شد، لیکن دوام چندانى نیافت.
ابن بابویه و فقه
فقه وی که نمونه بارزی از مکتب اخباری قم مىباشد، اساساً تکیه بر حدیث دارد. ابن بابویه نه تنها قیاس بلکه استنباط و استخراج را نیز غیرمجاز دانسته است. آثار فقهى ابن بابویه نیز همچون آثار کلامى وی عمدتاً متشکل از متون احادیث با حفظ یا حذف اسناد آنهاست و البته در پارهای موارد به جای لفظ حدیث معنای آن آمده است. ابن بابویه معمولاً به متن حدیث اکتفا مىکند و از استنباط خودداری مىورزد. وی در جمع بین احادیث متعارض روشى دارد که خود آن را «اصل و رخصت» مىنامد. روش دیگری که وی در جمع بین احادیث پیشنهاد مىکند ارجاع احادیث مجمله به احادیث مفسره است که از نظر تاریخ علم اصول قابل ملاحظه مىباشد. ابن بابویه در مواردی نیز به رد حدیث مىپردازد. مثلاً در بعضى از موارد که دو حدیث متعارض یکى موافق رأی عامه و دیگری مخالف رأی ایشان است حدیث مخالف را ترجیح داده، حدیث موافق را حمل بر تقیه مىکند. موارد دیگری نیز به چشم مىخورد که ابن بابویه حدیثى را در مقابل معارض آن، کنار گذارده، لیکن علت ترجیح را بیان نکرده و این احتمال مىرود که وی در این ترجیح بر رجال سند، تکیه داشته است. ابن بابویه گاه نه فروع فقهى، بلکه برخى اصول کلى را بر اخبار آحاد بنا کرده است. اگرچه اصل اطلاق، پیش از ورود نهى، که او مطرح کرده، پس از او نیز به عنوان یک اصل عقلایى توسط مکاتب دیگر فقه امامى پذیرفته شد. ابن بابویه اگرچه در فقه خود مخالف سرسخت قیاس و اجتهاد بود، لیکن فقه وی را نباید یک فقه تعبدی، بلکه باید یک فقه تعلیلى به شمار آورد. وی به پیروی از احادیث معتقد بود، احکام شرع، اغلب تابع مصالح بندگان هستند و این طرز فکر نه تنها در کتاب علل الشرائع بهطور گسترده مطرح شده، بلکه حتى در کتاب فقهى من لایحضره الفقیه، جا به جا مطرح گشته است. ابن بابویه برخى فتاوی شاذ فقهى دارد که موافقى در شیعه برای وی نمىشناسیم. گاه دیده مىشود که فتوای وی در طول زمان دچار تغییر شده است. به عنوان نمونه در این مسأله که آیا ماه رمضان همیشه 30 روز است یا مىتواند 29 روز هم باشد، نظر قدیم وی چنانکه بهصراحت در رساله «المقنع» آمده احتمال 29 و 30 مىباشد و ظاهراً در آن هنگام، پیرو نظریه رایج در مکتب اخباری قم بوده است، لیکن در آثار متأخر وی چون الخصال و رساله الرد على الجنیدیه، به صراحت به 30 روز بودن ماه رمضان فتوی داده است.
ابن بابویه و علم حدیث
چنانکه گذشت، وی در طلب حدیث بسیار سفر نمود از بسیاری مشایخ حدیث شنید و آثار فراوانى در حدیث از او باقى مانده است. قدیمترین توثیقى که در مورد ابن بابویه در دست داریم توثیق ابن ادریس و پس از او ابن طاووس است. ابن طاووس، متذکر شده که در مورد عدالت وی اتفاق نظر وجود دارد. لقب «صدوق» بلیغترین کلمه در بیان امانت وی در روایت است. نخستین کسى که ابن بابویه را صدوق نامیده، ابن ادریس است، لیکن پس از وی تا زمان شهید اول، این لقب، شهرت نداشته است. برخى از علمای رجال متأخر مراسل وی را در حکم مسانید دانستهاند. ابن بابویه خود از اربابجرحوتعدیل است. او در ضبط اسناد،اصطلاحات مربوط به نحوه تحمل حدیث (که در آثار وی هویداست)، تفکیک لفظ از معنى در مواردی که حدیث واحد با اسناد متعدد ذکر شده، روایت حدیث واحد با اسناد مختلف، مانند حدیث اثناعشر جابربن سمره از 19 طریق مختلف، بسیار دقیق است. اغلب آثار حدیثى ابن بابویه آمیختهای از احادیث شیعه با احادیث برگزیده اهل سنت است. ابن بابویه به عنوان یک محدث نه تنها میراث عظیمى رابه آیندگان انتقال داده و بخش قابل توجهى از احادیث موجود در کتب روایى مسند شیعه پس از سده 5ق چون آثار خزاز، مفید، طوسى، ابن رستم طبری و دیگران را به خود اختصاص داده، بلکه در مورد انتقال آثار گذشتگان به آیندگان نیز نقشى اساسى ایفا کرده است، بهطوری که نوری، وی را یکى از 12 تنى دانسته که سلسله اجازات به ایشان منتهى مىشود. ابن بابویه در عالم حدیث نه تنها به عنوان ناقل، بلکه چنانکه طوسى، یادآور شده، به عنوان نقاد احادیث و آگاه به رجال مطرح است. کتاب معانيالأخبار وی دلیل قاطعى بر تبحر او در فقه الحدیث و غریب الحدیث است. نجاشى و طوسى، کتابى نیز در مورد غریب حدیث پیامبر(ص) و على(ع) برای او ذکر کردهاند. نقد اسناد برخى احادیث و حکم به غرابت سندی آن در مواضع مختلف از آثار وی دیده مىشود. در زمینه رجال نیز وی آثار متعددی داشته و برخى نظریات او در کتب رجالى منعکس شده است. در میان عناوین آثار ابن بابویه عناوینى چون التاریخ، مقتل الحسین(ع) و تفسیر القرآن دیده مىشود که با توجه به شیوه وی مىتوان حدس زد که جنبه تاریخ و تفسیر روایى داشتهاند نه درایى.
مشایخ
ابن بابویه در قم، در خاندانى اهل دانش پرورش یافت و در خردسالى از محضر مشایخ آن شهر استفاده کرد. دیری نپایید که استعداد او در فراگیری علم، زبانزد محافل علمى قم گردید. از مشایخ ابن بابویه در این دوره مىتوان، پدرش على بن بابویه، محمد بن حسن بن احمد بن ولید، محمد بن على ماجیلویه و احمد بن على بن ابراهیم قمى را ذکر کرد، لیکن بررسى اسناد روایات ابن بابویه نشان مىدهد که در میان حدود 250 استاد شناخته شده خود، بیش از همه از پدرش و ابن ولید استفاده کرده و تحت تأثیر آنها بوده است.
در مورد مشایخ ابن بابویه، فهرست نسبتاً کامل و دقیقى بالغ بر 211 تن در «حیات الشیخ الصدوق» آمده که برخى از آنان در این مقاله، ذکر شدهاند.
شاگردان
در مورد روایت و شاگردان وی فهرست ناقصى در دست است که از میان ایشان مىتوان شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان، هارون بن موسى تلعکبری، على بن محمد خزاز و حسین بن عبیدالله بن غضائری را ذکر کرد.
آثار
ابن بابویه کثیر التألیف بوده، چنانکه مثلاً هنگام حضور در ایلاق، حدود سال 368ق به گفته خودش بالغ بر 245 تألیف داشته است.
آثار چاپى
الاعتقادات، الأمالي؛ التوحید؛ ثوابالأعمال و عقابالأعمال؛ الخصال؛ علل الشرائع؛ عیون أخبار الرضا(ع)؛ کمالالدین و تمام النعمة؛ معانيالأخبار؛ «المقنع»؛ من لایحضره الفقیه؛ «الهدایة»؛ فضائل الأشهرالثلاثة.
همچنین دو کتاب دیگر وی با عنوانهای صفات الشیعة و فضائل الشیعة، یکبار در نجف و یکبار با ترجمه فارسى در تهران، 1381ق، منتشر شده است.
بجز این آثار، کتاب مصادقة الإخوان که در 1325ش در تهران و در 1976م در بغداد به کوشش دکتر حسین على محفوظ به چاپ رسیده، هم به او، هم به پدرش نسبت داده شده است و ظاهر روایت مؤلف کتاب، از محمد بن یحیى عطار با لفظ «حدثنا» انتساب آن به پدر را تقویت مىکند.
مورد دیگر، اثری است که در قم در 1351ش بر اساس نسخهای خطى از کتابخانه ناصریه در لکهنو همراه با ترجمه عزیزالله عطاردی با عنوان المواعظ به چاپ رسیده است، اما این اثر برخلاف تصور مترجم مزبور چیزی جز نوادر من لایحضره الفقیه نیست وارتباطى به کتاب مفقود مواعظ که نجاشى و طوسى از آن، نام بردهاند ندارد.
آثار خطى
1.إثباتالنص على الأئمة(ع)، دوسلان، نسخهای تحت عنوان النصوص على الأئمة الاثنيعشر در کتابخانه ملى پاریس معرفى کرده و احتمال مىدهد که تألیف ابن بابویه باشد. دانش پژوه نیز نسخى را معرفى کرده؛ که انتساب آنها را به ابن بابویه به عنوان احتمال مطرح کرده است. آقابزرگ نیز نسخهای از آن معرفى کرده است. به هر حال بخش عمده احادیث آن را شاگردش خزاز در کفایةالأثر نقل کرده است؛ 2.الغیبة، این نام، اغلب بر همان کمالالدین اطلاق مىشود. نسخهای تحت عنوان الغیبة در کتابخانه مجلس شورا موجود است که آغاز آن با کمالالدین، تطابق کامل دارد و احتمال اتحاد را مطرح مىکند؛ 3.الفضائل، نسخهای تحت این عنوان در کتابخانه سماوی نجف موجود است و نیز نسخهای تحت عنوان فضائل على(ع) در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (شم 5923) وجود دارد. به هر حال در مورد انتساب این دو نسخه به ابن بابویه جای تردید وجود دارد؛ 4 و 5.دو نسخه با عنوانهای « أسماءالله الحسنى » و « حدیث جامع للآداب و الحِکم» در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است که محتمل است متعلق به ابن بابویه باشد؛ 6.الناسخ و المنسوخ.
آثار منسوب
عناوین حدود 200 اثرمنسوب به وی در رجال نجاشى و طوسى و ابن شهر آشوب، ذکر شده است. علاوه بر عناوین مزبور، ابن طاووس و خود ابن بابویه، چند عنوان دیگر را یاد کردهاند. در میان این آثار، مهمترین مورد، کتاب مدینةالعلم مىباشد. این کتاب مجموعه حدیثى بزرگتر از من لایحضره الفقیه و بنا به قول ابن شهر آشوب، بالغ بر 10 جزء بوده است و گفته مىشود تا زمان شیخ حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهائى، موجود بوده و از آن پس مفقود گشته است. [۱].
پانویس
- ↑ پاکتچى، احمد، ج3، ص62-66
منابع مقاله
پاکتچى، احمد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.