سرگذشت حاجی بابای اصفهانی
سرگذشت حاجى باباى اصفهانى عنوان كتابى از جيمز موريه، مأمور سياسى دولت انگلستان در دوران سلطنت فتحعلىشاه است كه توسط حبيبالله اصفهانى به فارسى ترجمه شده، اين داستان در سال 1824ميلادى در لندن منتشر شده است. رمان شرح احوالات دلاك زاده ادب آموختهاى است، از اهالى اصفهان كه در جوانى به خدمت يك تاجر ترك درآمده و پس از ماجراهايى طولانى به دربار قاجار راه مىيابد و گزارشى از فساد ادارى اين دوره به دست مىدهد. موريه چهار سال بعد كتاب ديگرى ذيل عنوان حاجى بابا در لندن را منتشر ساخت كه در واقع جلد دوم اين مجموعه است.
سرگذشت حاجی بابای اصفهانی | |
---|---|
پدیدآوران | حبیب اصفهانی (مترجم)
مدرس صادقی، جعفر (ويرايشگر) موریه، جیمز جاستی نین (نویسنده) |
ناشر | نشر مرکز |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1379 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-305-502-8 |
موضوع | ایران - اوضاع اجتماعی - قرن 13ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PZ 3 /م83س4* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب، شامل مقدمهاى از ويراستار و در ادامه، كتاب به هشتاد گفتار به سرگذشت حاجى باباى اصفهانى مىپردازد.
گزارش محتوا
كتاب حاجى بابا در اصفهان، كه از زبان انگليسى به فرانسوى و از زبان فرانسوى به فارسى به اهتمام حبيب اصفهانى با زبان عام فهم و خاص پسند و با اصطلاحات معروف و مشهور ترجمه شده است و حسن، قبح، فايدهمندى و ضرر رسانيش حواله به مؤلف اصلى شده است.
حاجى بابا كتابى است كه آن را جيمز موريه به قصد انتقاد از ايرانيان و نمودن جهات زشت، آداب و رسوم ايرانى به رشته تحرير كشيده است.
كتاب حاجى بابا اصفهانى قريب به ده سال پس از مراجعت آخرى موريه از ايران، به سال 1824م (1239ق) در لندن منتشر شد و انتشار آن باعث گفتگوهايى در محافل ادبى گرديد: اكثر منتقدان اظهار عقيده كردند كه اگر چه كتابى است خواندنى و داراى بعضى قسمتهاى خوب؛ اما روى هم رفته خسته كننده، غير مرتبط و پر از مكررات مبتذل و پيش پا افتاده است. ولى جمعى ديگر از هنر شناسان و صاحبنظران؛ از جمله سروالتر اسكات، رماننويس معروف اسكاتلندى، آن را يكى از قطعات زيباى ادبيات پرماجرايه عامه شمردند و شايسته آن دانستند كه با داستان ژيل بلاس اثر لساز، در يك رديف قرار داده شود.
حقيقت آن كه موريه نه تنها در اساس داستان، بلكه در جزئيات هم از ژيل بلاس تقليد كرده است. حاجى بابا نيز مانند قهرمان داستان لساژ، از طبقات ناس برخاسته و بيش از افراد ديگر صنف خود معلومات به دست آورده، مثل او گرفتار دزدان و راهزنان شده و به حكم اجبار در اعمال آنان شركت كرده، نزد مرد شيادى طب آموخته و به گستاخى دست به طبابت و معالجه زده، با زنان عشق ورزيده، از پى اندوختن مال و ثروت رفته و سرانجام پس از طى فراز و نشيب زندگى، به مقامى عالى رسيده است. در هر دو داستان صحنهها و پرورش حوادث و طرز بيان و تقريباً يكسان و حتى اشخاص در هر دو اثر توصيفى و شبيه به هم است.
به هر تقدير، سرگذشت حاجى بابا در ميان نوشتههاى موريه تنها كتابى است كه جلب توجه خوانندگان را كرده و هيچ يك از دو سفرنامه او كه اولى به سال 1812م و دومى شش سال بعد چاپ شده و حاوى شرح مسافرتهاى وى در ايران، ارمنستان و آسياى صغير است و حتى داستان ديگر به نام حاجى بابا در لندن، كه چهار سال بعد از سرگذشت حاجى باباى اصفهانى (1828م) منتشر شده و در حقيقت ذيل يا جلد دوم كتاب اول است، از حيث طرز انشاء و مهارت در بيان مطلب با آن برابرى نمىكند و به واسطه همين فرق فاحش است كه كسانى گمان كردهاند كه وى جلد اول را به دستيارى يك تن از ايرانيان و جلد دوم را شخصاً و بدون كمك ديگرى نوشته يا جلد اول داستان، اصلاً به فارسى نوشته شده بود و بعد به انگليسى ترجمه گرديده است.
كتاب حاجى بابا به صورت قصه داستان نوشته شده و نویسنده در تصوير شخصيتها و سرگذشتها به قدر كافى توفيق يافته است. در اين كتاب فتحعلى شاه، «در باطن صوفى و اهل حال و در ظاهر متشرع و اهل قال» با طمع، خست، تجمل دوستى، علاقه شديد به زنها، ميل به شنيدن تملقهاى دروغ درباريان و رعايت احتياط به علما، وزير اعظم (ميرزا شفيع) با اندام نحيف و اخلاق كثيف، پسر سبزى فروش اصفهان (حاجى محمدحسین امينالدوله) با هيكل درشت و كردار زمخت كه «صندوقهاى شاه را از طلا مى انبارد و ظاهراً از خود را هم خالى نمىگذارد»، سفير فرانسه (ژنرال گاردن فرستاده ناپلئون)، ميرزا احمق (ميرزا احمد، حكيم باشىشاه)، ملك الشعراء (فتحعلىخان صباى كاشانى) و ميرزا فيروز (ميرزا ابوالحسنخان، ايلچى كبير ايران در دربار انگلستان و پسر خواهر و داماد حاج ابراهيمخان كلانتر شيرازى)... همه با مهارت و هنرمندى توصيف شدهاند.
تفصيل پياده رفتن شاه به قم و اردوى تابستانى او، در چمن سلطانيه و جريان تشريفات سلام عيد نوروز و همه صحنههاى ديگر به خوبى و مطابق واقع نمايش داده شده است. حكايت يوسف ارمنى و خلاص كردن او مريم، نامزد خود، را از قصر سردار ايروان مطلبى است كه حقيقت داشته و اين مطلب را صاحب ديوان، ميرزا تقى على آبادى، با شرح و تفضيل در يك قصه ادبى و خود موريه نيز با كمى اختلاف در جلد دومسفر نامهاش ذكر كردهاند.
اما از حيث مطالب البته نویسنده قصد نداشته است كه در كتاب خود از محاسن و فضايل قوم ايرانى و مفاخر گذشته ايران سخن بگويد، بلكه نظر اصلى او نمودن صحنههاى محلى، اخلاق و عادات ايرانيان در ضمن داستان بوده و بنابراین ما رنجشى از اين حيث نداريم كه نویسنده در مطالعه و تحقيق از زندگانى سياسى و اجتماعى ايرانيان به نكات قابل نكوهشى برخورده و آنها را در سفرنامه و دو داستان خود شرح داده است و انكار نمىكنيم كه مداخل و رشوهبگيرى «يكى از ناخوشىهاى رؤسا و بزرگان ايران» بوده و در ايران هم بزرگان بوده و هستند كه «هيچ كمتر يزيد نبوده» و همان طور كه نویسنده ديده و شناخته لباس ايمان ظاهرى در بر كردهاند.
نویسنده در تحرير و تصوير همين معايب و مفاسد بىانصافى و غرض ورزى به خرج بعضى از طبقات مردم ايران را خيلى بزرگتر از آنچه در واقع بوده، قلمداد كرده است. مندرجات كتاب حاجى بابا، كه متن اصلى آن بارها در انگلستان چاپ و به غالب زبانها ترجمه شده، نه به عنوان يك داستان شيرين و خواندنى، بلكه به عنوان راهنماى اخلاق و عادات ايرانى شناخته شده و سالهاى سال معرف صفات و اخلاق قوم ايرانى نزد اروپاييان بوده و چه بسيار كسان كه به قول براون از خواندن آن گمراه شده و همه ايرانيان را با آن صفاتى شناخته كه موريه توصيف كرده است.
در وجه تسميه كتاب بايد گفته شود، موقعى كه سرهارفورد جونس كشور ايران را به قصد انگلستان ترك مىكرد (سال 1226ق) شاهزاده عباس ميرزا نايبالسلطنه از او تقاضا كرد كه دو جوان ايرانى را براى فراگرفتن تحصيلات عاليه، همراه خود به انگلستان ببرد. يكى از آنها ميرزا بابا افشار، پسر يكى از صاحب منصبان عباس ميرزا، بود كه در سال 1234ق، تحصيلات خود را در طب و شيمى تمام كرد و در صفر يا در ربيعالاول سال 1235ق، به تبريز وارد و به نام ميرزا حكيم باشى در دستگاه نايبالسلطنه و بعد نزد محمد شاه به شغل طبابت مشغول بود.
گويند محصلان ايرانى انگلستان به علت اخلاقى كه موريه در كار تحصيل آنها مىكرده، از او دلخوشى نداشتهاند و مخصوصاًً ميرزا بابا از تصرف موريه در هزينه تحصيل جلوگيرى مىكرده و او كينه وى را در دل گرفته بود و از اين جهت و شايد هم از آن جهت كه اسم حاجى بابا از حيث تركيب لفظى به نظرش مضحك مىآمده، نام او را برروى كتاب خود نهاده است. اگر چه موريه در نامهاى كه در لندن به تاريخ دسامبر 1823م (ربيعالاول 1239ق)؛ يعنى اندكى قبل از انتشار حاجى بابا، به يكى از دوستان خود مقيم استانبول، نوشته، شرحى داستان مانند در باب اصل، منشأ و وجه تسميه كتاب خود آورده است كه گويا نسخه اين يادداشتها را يكى از عمال فتحعلى شاه به نام حاجى بابا، كه از استانبول بر مىگشته و در شهر توقات از شهرهاى ارمنستان عثمانى بيمار شده و موريه او را معالجه كرده، به عنوان يادگار و پاداش به او داده و وى آنها را به انگليسى ترجمه كرده است؛ ولى اين همه بىشك ساختگى بوده و ظاهر اين است كه موريه عنوان كتاب خود را، چنانكه گفته شد، از نام حاجى باباى افشار اقتباس كرده و ميرزا بابا حكيمباشى از اينكه وى به جسارت نام او را بر كتاب خود نهاده و بر آداب ايرانى تاخته، هميشه خشمناك بوده است.
نثرى كه در ترجمه ميرزا حبيب به كار رفته، از بهترين نثرهاى عهد اخير است. سرتاسر كتاب با اشعار مناسب از خود مترجم و استادان سخن فارسى و آيات و احاديث و امثال و اصطلاحات چنان مشحون و آراسته است كه گويى در اصل به فارسى نوشته شده و به گفته ملكالشعراى بهار «گاهى در سلامت و انسجام و لطافت و پختگى مقلد گلستان و گاه در مجسم ساختن داستانها و تحريك نفوس و ايجاد هيجان در خواننده نظير نثرهاى فرنگستان است. هم ساده است و هم فنى، هم با اصول كهنه كارى استادان نثر موافق و هم با اسلوب تازه و طرز نو همداستان و از جمله يكى از شاهكارهاى قرن سيزدهم هجرى است.» كتاب حاجى بابا ترجمه ميرزا حبيب اصفهانى، مكرر در كلكته، لاهور و تهران چاپ شده است.
وضعيت كتاب
اين كتاب را ميرزا حبيب اصفهانى به فارسى برگردانده است. ترجمه وى غالباً ً از بهترين نمونههاى ترجمه فارسى شمرده مىشود. گرچه كارى كه او كرده در واقع ترجمهاى بسيار آزاد است؛ به طورى كه در بعضى جاها از سرودن شعر در خلق بعضى صحنهها استفاده شده و بعضى مىگويند اصولاً سمت و سو و محتواى داستان را عوض كردهاست.
كريم امامى، مترجم و نویسنده معروف، در مقالهاى كه اولين بار در زمستان 1353 در دفتر هشتم كتاب امروز به چاپ رسيده است، به بررسى دقيق اين ترجمه (و مقايسه آن با نسخههاى انگليسى و فرانسوى) پرداخته و نتيجه او اين است كه اين ترجمه هر چقدر خوب باشد، ترجمه دقيقى نيست و اضافات و كمىهايى دارد.
فهرست محتويات كتاب در ابتداى آن، و فهرستهاى واژهنامه، نامنامه و اصطلاحات در پايان كتاب درج شده است.
منابع مقاله
دانشنامه آزاد ويكى پديا.
برگرفته از: آرينپور، يحيى. (1372). از صبا تا نيما. تهران: زوار ج1.