علم المعاني
علم المعاني، از جمله آثار نویسنده معاصر عرب عبدالعزيز عتيق درباره علم معانى است. نویسنده در اين اثر با بررسى آثار علماى ادب عربى، كتاب تحقيقى ارزشمندى درباره تاريخچه و مباحث علم معانى ارائه داده است.
علم المعاني | |
---|---|
پدیدآوران | عتیق، عبدالعزیز (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | فی البلاغه العربیه |
ناشر | دار النهضة العربية |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1430 ق |
چاپ | 1 |
شابک | 978-9953-537-68-9 |
موضوع | زبان عربی - معانی و بیان |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PJA 2028 /ع2ع8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب، مشتمل بر يك مقدمه در ضمن سه فصل است. مباحث اصلى كتاب نيز در ضمن دو مبحث تنظيم شده است كه در مبحث اول، خبر و انشاء و در مبحث دوم، جمله در ضمن عناوين متعدد شرح و توضيح شده است.
گزارش محتوا
اين كتاب، حاصل مباحثى است كه نویسنده براى دانشجويان دانشگاه بيروت ارائه كرده است. در مقدمه كتاب در ضمن سه مبحث، اين مطالب ارائه شده است:
- بحث از مفهوم فصاحت و بلاغت نزد علماى بلاغت عرب با بيان اتفاقات و اختلافات آنها؛
- بحثى تاريخى از سرچشمه علم معانى و مراحل تطور و رشد آن در اعصار مختلف تا اينكه توسط عبدالقاهر جرجانى و ادباى پس از او بهصورت علمى مستقل در آمد؛
- بررسى تفصيلى مباحث علم معانى و فنون آن به همراه مثالها و شواهدى كه آن مباحث را توضيح مىدهد[۱]
نویسنده در فصل اول از مباحث مقدماتى كتاب، به معناى لغوى بلاغت اشاره كرده و چنين مىنويسد: مبالغه در يك كار؛ يعنى تلاش خود را در آن به كار بندى و به غايت آن امر برسى و لذا بلاغت بدين علت بدين نام ناميده شده كه معناى كلام را به قلب شنونده مىرساند تا مطلب را بفهمد. وى سپس به اين نكته اشاره مىكند كه بلاغت صفت كلام است نه صفت متكلم و متكلم را «بليغ» ناميدن همراه با توسع است و در حقيقت كلام او بليغ است[۲]
پس از معناى لغوى بلاغت، به نقل كلام علماى بلاغت در اين رابطه پرداخته و در آخر بلاغت كلام را اينگونه معنا مىكند: «بلاغت كلام، مطابقت كلام با مقتضاى حال همراه با فصاحت است». وى سپس فصاحت را نيز معنا كرده و چنين نتيجه مىگيرد كه فصاحت و بلاغت به معناى واحدى بازمىگردند كه همان آشكار نمودن معناست[۳]
فصل دوم به تاريخچه علم معانى و تطورات اين علم تا زمان عبدالقاهر جرجانى (متوفى 471ق) اختصاص دارد. عبدالقاهر در قرن پنجم هجرى نظريه علم معانى را در كتابش «دلائل الإعجاز» مطرح كرد، لذا وى واضع اصول علمى معانى و بيان عربى است. علماى بلاغت پس از وى اقدام به جمع قواعد علوم بلاغى كه او وضع كرده و ترتيب ابواب و اختصار آن نمودند؛ از جمله افرادى كه به اين كار اقدام نمود فخر رازى (متوفى 606ق) است. وى در كتابش «نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز»، دو كتاب «دلائل الإعجاز» و «أسرار البلاغة» عبدالقاهر را خلاصه نمود[۴]
نویسنده، در فصل سوم مقدمه ابتدا به اين نكته اشاره مىكند كه محققین بلاغت عربى در صدر اسلام با هدف بحث علمى و نظرى صرف به بلاغت توجه نداشتهاند، بلكه آنها دو هدف خاص و عام را دنبال میكردند؛ هدف خاص، عبارت بود از هدف دينى كه شناخت اعجاز كتاب خدا و معرفت به معجزه رسول خدا بوده است. اما هدف عام به شناخت بلاغت و فصاحت در غير قرآن از شعر و نثر كلام عرب بوده است. وى سپس به تبيين اثرات علم معانى در بلاغت كلام مىپردازد.
مبحث اول از مباحث اصلى كتاب به بحث خبر و انشاء اختصاص دارد. عبدالعزيز عتيق اين بحث را با اين عبارت آغاز مىكند: «چهبسا كلام حول مفهوم خبر و انشاء با پيدايش جدل در عصر مأمون پيرامون فتنه خلق قرآن پيدا شده باشد. معتزله برخلاف كسانى كه قرآن را ازلى و غير مخلوق مىدانستند، قائل بودند كه قرآن اگرچه وحى است، اما مخلوق مىباشد»، سپس به توضيح اين موضوع و بحث خبر مىپردازد[۵]
در ادامه مطالب، به صدق و كذب خبر اشاره شده و اخبار خداوند متعال و رسولش و بديهيات، از جمله اخبارى دانسته شده كه كذببردار نيست و در مقابل، اخبار مناقص بديهيات صدقبردار نيست. البته همين اخبارى كه صدق و كذب آنها قطعى است، بدون توجه به قائل آنها يا واقع، همانند ساير اخبار قابل صدق و كذبند[۶]
در ادامه اين مبحث از كتاب، «انشاء» تشريح شده است؛ انشاء بر دو قسم طلبى و غير طلبى است كه هركدام به ترتيب، اقسامى دارد كه با ذكر آيات قرآن و يا اشعار تبيين شده است[۷]
موضوع مبحث دوم، «جمله» است. در ابتداى اين بحث چنين مىخوانيم: «در گذشته اشاره كرديم كه علم معانى علمى است كه بهوسيله آن مىدانيم كه چگونه لفظ عربى مطابق با مقتضاى حال بيان شود؛ به عبارت ديگر، علمى است كه از اسلوبها و جملههاى عربى به اعتبار افاده معانى زائد بر اصل معنى بحث مىكند. رسيدن به شناخت اين معانى زائده، نيازمند توجه به اجزاء جمله و احوال اين اجزاء و قيود و اقتران آن جمله به جمله ديگر از طريق وصل و فصل مىباشد»[۸]
مسند و مسنداليه، دو ركن اساسى جمله هستند كه در ابتداى اين بحث بيان شده است. در ادامه نيز به اين مباحث پرداخته شده است: تقديم و تأخير، قصر و ادواتش، وصل و فصل، ايجاز و اطناب و مساوات. آخرين مبحث كتاب، مساوات است. نویسنده در اين رابطه مىنويسد: فرد بليغ به حسب مقتضيات احوال و مقامات، گاه در اداى معانى از روش ايجاز و گاه از شيوه اطناب استفاده مىكند و گاه نيز راه ميانه را انتخاب و از راه مساوات استفاده مىكند. اگر ايجاز بدين معناست كه با الفاظ كم از معانى فراوان همراه با وضوح و فصاحت تعبير كنيم و اگر اطناب به معناى زيادى لفظ بر معنا به خاطر فائدهاى است، مساوات نيز بدين معناست كه معانى و الفاظ به يك اندازه باشند و يكى بيشتر از ديگرى نباشد. نویسنده، سپس مثالهايى را از آيات، روايات و اشعار در توضيح مطلب شاهد مىآورد[۹]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در انتهاى كتاب آمده است. توضيحاتى پيرامون برخى الفاظ و عبارات در پاورقى كتاب آمده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.