الهی‌نامه پندنامه اسرارنامه

الهى‌نامه، اسرارنامه و پندنامه مجموعه سه كتاب، اثر فريدالدين ابوحامد محمد بن ابوبكر ابراهیم بن اسحاق عطّار نيشابورى مى‌باشد كه به صورت مثنوى، به زبان فارسی و در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم نوشته شده است.

الهی نامه، پند نامه و اسرار نامه
الهی‌نامه پندنامه اسرارنامه
پدیدآورانهییت تحریریه مؤسسه فرهنگی اندیشه در گستر (مصحح)

اقبال، فرشید (مقدمه‌نويس)

عطار، محمد بن ابراهیم (نویسنده)
عنوان‌های دیگراسرار نامه

پند نامه

کلیات، برگزیده
ناشرمؤسسه فرهنگی انديشه در گستر
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1382 ش
چاپ2
موضوعشعر فارسی - قرن 6ق. منظومه‌های عرفانی - قرن 6ق.
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏PIR‎‏ ‎‏5021‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏16*
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

الهى‌نامه شامل 22 مقاله و يك خاتمه و اسرارنامه شامل 18 مقاله و يك خاتمه مى‌باشد. پندنامه نيز با نعت پيامبر(ص) شروع شده و با اشعارى در پند و نصيحت و ذكر اوصاف حسنه و رذيله ادامه پيدا كرده است.

گزارش محتوا

الهى‌نامه، در قالب مثنوى و داراى 7292 بيت است كه حكايت‌هاى فراوانى را شامل مى‌شود. الهى‌نامه مجموعه‌اى از اندرزهاى پادشاه به فرزندان است كه با تمثيل‌هاى شيرين، آنان را رهنمون مى‌گردد.

اگر شاهزادگان پند گرفته در الاهى‌نامه و آرزوهاى هركدام از ايشان را درنظر آوریم و پاسخى را كه پدر به هركدام از ايشان مى‌دهد مورد تأمل قرار دهيم، درمى‌يابيم كه درين منظومه، عطار همان پيام ژرف و شگرف را به اسلوبى ديگر بر بشريّت عرضه مى‌دارد. شش پسر پادشاه، كه هركدام آرزويى بزرگ و محال در سر مى‌پرورانند، هركدام، يكى از وجوه روانشناسى انسان را با سخنان و خواست‌هاى خود بيان مى‌كنند.

عطار درين منظومه كوشيده است كه در آن سوى هركدام از آرزوهاى محال انسان، كه حاصل تخيّل قرن‌ها و قرن‌هاست، به انسان بياموزد كه اگر حقيقت هركدام ازين آرزوها را خواستارى، در درون خويش بايد آن را بجويى. عطار تقريبا نخستين عارف و شاعرى است كه از عناصر اساطير ملى ایران بهره‌اى شگرف برده و از اين داستان‌ها رمزهایى پرداخته در جهت پيام روحانى خويش و درين زمينه تصريح مى‌كند كه تو نيازمند پير و مرشدى هستى تا آن مرد كامل بيايد و همان‌گونه كه رستم، بيژن را از چاه افراسياب رهایى بخشيد، تو را از چاه نفس خود رهایى دهد و از تركستان پرمكر طبيعت متوجّه ایران شريعت كند.

ظاهرا عطار نخستين شاعرى است كه به جانب رمزى و عارفانه «جام‌جم» پرداخته است و همه شاعرانى كه پس از او آمده‌اند، درين ميدان هم وام‌دار اويند.

در داستان شماره يك مقاله چهارم، چنين آمده است كه وقتى سرپاتك، صندوق رازآميز را گشود و كتابى را كه حاوى رازهاى حكيم بود به دست آورد و با خواندن عزايم و خط كشيدن به گرد خويش كوشيد كه با شاهزاده پريان ديدار كند، بعد از چهل روز «پرى‌زادى دل‌افروز» آشكار شد. گفتگويى ميان حكيم و پرى‌زادى كه بر او ظاهر شده است، اتفاق مى‌افتد كه پرى‌زاد مى‌گويد «من همان نفس توام كه از آغاز همواره با تو بوده‌ام»، حكيم مى‌پرسد: «آنچه من دانسته‌ام و گفته‌اند اين است كه نفس، در مظاهرى از نوع سگ و خوك و مار، نمودار مى‌شود اما تو زيباى زمين و آسمان هستى و با اين همه جمال و خوبى كه در توست، تو را به نفس هيچ‌كس شباهتى نيست» در اينجا پرى‌زاده پاسخ مى‌دهد كه اگر من نفس امّاره باشم از خوك و سگ هم بدترم ولى وقتى بدل به نفس مطمئنه شوم از حق تعالى خطاب «ارْجِعِى» به سوى من مى‌آيد. اهل ايمان مرا امّاره مى‌خوانند تا آنگاه كه «شيطان من» مسلمان گردد. آنگاه كه شيطان درون من مسلمان گرديد همه كارها به سامان خواهد بود.

شاهزاده دومين كه در جستجوى جادوى آموختن است، گرفتار آرزويى اهريمنى است و مغلوب احساس شيطان‌پرستى خويش. عطار در مركز آموزش‌هاى حكايات اين مقاله، زبان‌هاى دنياپرستى را تصوير مى‌كند و اين‌كه چنين مردمانى زندانى سگ نفس خويش‌اند و در چاه افراسياب نفس.

شاهزاده سومين كه خواستار جام‌جم است، وقتى آرزوى خود را با پدر در ميان مى‌گذارد، پدر او را ازين آرزو برحذر مى‌دارد كه ميل تو به جام‌جم، حاصل جاه‌طلبى توست تا ديگران را از خويشتن فروتر بينى و خود را از همه برتر.

شاهزاده چهارمين كه خواستار آب زندگى و جاودانگى و بى‌مرگى است، از آن روى مورد عتاب پدر قرار مى‌گيرد كه مطلوب او نشانه طول امل و آرزوهاى دراز است. در مجموع حكايات اين مقاله همه تحذير آدمى است از طول امل و فراخى ميدان آرزوها.

در داستان اسكندر و جويندگى آب حيات، عطار به خواننده خويش يادآور مى‌شود كه اين همه سخن كه درباره آب زندگى گفته‌اند، چيزى نيست بجز علمى كه در اندرون تو حاصل آيد. پس آب حيات را بيرون از وجود خويش نخواهى يافت.

شاهزاده پنجمين كه خواهان انگشترى سليمان است، وقتى آرزوى خود را به پدر عرضه مى‌دارد ازان روى مورد نكوهش پدر قرار مى‌گيرد كه او خواستار پادشاهى و سلطنت و فرمان راندن بر جنّ و انس شده است و چنين پادشاهيى كه سليمان داشت، بنيادش بر باد است.

شاهزاده ششمين كه خواستار كيمياست، مطلوب خويش را نزد پدر بدين‌گونه توجيه مى‌كند كه با داشتن كيميا مى‌توان فقر را از چهره زمين سترد و همگان را غنا بخشيد.

پاسخ پدر به اين شاهزاده نيز همين است كه كيمياخواهى تو نتيجه حرص و آزمندى است و آز را خاک سير تواند كرد.

آنگاه خاتمه كتاب آغاز مى‌شود كه مقاله‌اى است مستقل و بيشتر گزارش حالات شخصى عطار و تأملات اوست درباره شعر و شاعرى‌اش و نوعى راز و نياز با حق تعالى و عذر تقصير به پيشگاه او.

در ساختار الاهى‌نامه نوعى تازگى را مى‌توانيم در نظر آوریم و آن برخوردى است كه عطار با مفاهيمى از قبيل نفس، شيطان، عقل، علم، فقر و توحيد دارد كه اينان فرزندان خليفه‌اند و شاهزادگان.

در ساختار اصل و كلان پيرنگ الاهى‌نامه، يك چيز چشم‌گير وجود دارد كه نمادى است.از ساختار جامعه پدرسالار كه هرچه از سوى پدر گفته مى‌شود، «فصل الخطاب» همه حرف‌هاست. به همين دليل با اندك استدلالى كه فرزندان و شاهزادگان در برابر پادشاه يا خليفه طرح مى‌كنند، گفتگو به سود پادشاه يا در جهت اراده و تشخيص پدر، به پايان مى‌رسد. تقريبا تصويرى است از فهم دينى جهان و جلوگيريى كه چنين فهمى، در قديم، از جستجو در امور ممنوعه دارد. نيز تصويرى است از اينكه «پير را بگزين و عين راه دان» و اين‌كه حقايق وجود را فقط بايد از زبان اولیا و پيران آموخت و هيچ‌كس نبايد خود به انديشيدن خطر كند.

اين شيوه «داستان در داستان» كه اسلوب رايجى است در ادبيات قرن ششم و هفتم ادبيات فارسی، چه در نظم و چه در نثر، ظاهرا متأثر است از ادبيات باستانى هند.

اسرار نامه

اين كتاب، مانند ديگر مثنوى‌هاى عطّار، با حمد الاهى آغاز شده و حدود يكصد و پنجاه بيت دارد. سپس نعت رسول(ص) است كه با ستايش آن حضرت و نيز توصيفى از معراج او ادامه مى‌يابد و با فضيلت صحابه رسول(ص) يعنى خلفاى راشدين، به پايان مى‌رسد. درين بخش، شاعر مانند ديگر منظومه‌هایش، شماره ابيات ويژه هر يك از خلفا را برابر آن سه خليفه ديگر آورده و اعتدال را به يكسوى ننهاده است.

در بخش توحيد كه شامل يكصد و پنجاه و پنج بيت است، عطّار بحثى در حوزه الاهيّات عرفانى طرح كرده كه اگر با نوع مشابه آن در منظومه‌هاى عرفانى قبل از عطّار، از قبيل حديقه سنائى، مقايسه شود، تمايزى آشكار ميان چشم‌انداز الاهياتى او و اسلافش قابل مشاهده است. درست است كه هر مسلمانى در كلّيّات مسائل مرتبط با توحيد متأثر است از وحى الاهى (قرآن كريم) و سخنان حضرت رسول(ص)، اما در جزئيات، نگاه به مسأله توحيد و نوع تمثيل‌ها و شيوه بيان دقايق توحيد، هر عارفى يا هر شاعر عارفى، بى‌گمان، اسلوب ويژه خود را دارد.

اگر حديقه سنائى و خطبه توحيدى آغاز آن منظومه شگرف و گرانقدر و شيواى ادب عرفانى فارسی را با خطبه اسرارنامه مقايسه كنيم، بى‌گمان در گفتار كلى، شباهت‌هاى بسيارى دارند، ولى از تأمل در اجزاى بيان و اسلوب نگاه دو شاعر، مى‌توان چنين نتيجه گرفت كه حكيم سنائى، در آن خطبه، بيشتر با زبان و نگاه يك متكلّم دانشمند سخن مى‌گويد كه سر و كارش با مقولات منطقيى از نوع كم، كيف، اين و متى و به تعبير خودش: «چند»، «چون»، «چرا»، «چى»، «كى» و «كو» است و چنان است كه گويى كتابى در علم كلام اشعرى را پيش روى نهاده و از طريق مفاهيم، مصطلحات و شيوه استدلال آن، وجود بارى تعالى را اثبات مى‌كند. حال آن كه عطّار، همان مفاهيم و همان عوالم را در شعر خويش عرضه مى‌كند، بى‌آنكه مستغرق در اصطلاحات كلامی‌شود.

به هر روى، سادگى بيان و ژرفاى سخن عطّار، حاصل هر نكته تاريخى و فرهنگى و يا شخصيى كه باشد، قابل انكار نيست. اگر بخواهيم از شيوه آمار بهره‌مند شويم، مى‌توانيم بگوييم كه در پنجاه بيت آغازى حديقه و اسرارنامه، كه سخن از توحيد بارى تعالى است، عطّار درين پنجاه بيت، از تعبيراتى مانند «اوّل»، «آخر»، «ظاهر»، «باطن»، «ذات»، «صنع»، «طبع»، «طبايع»، «چار اركان»، «اسم» و «معنى» بهره‌ياب بوده است؛ اين تعبيرات بيشتر قرآنى است و در علم كلام اگر مورد استفاده قرار گيرد، نقش اصطلاحى آن‌ها بسيار كم‌رنگ است.

دومين بخش خطبه كتاب، نعت رسول(ص) و صحابه اوست كه با بخش نعت رسول(ص) با معراج، كه تكمله نعت رسول(ص) است، 156 بيت مى‌شود. درين ابيات، عطّار تصويرى از جايگاه حضرت رسول(ص) در نظام كاينات مى‌دهد كه حاصل تبلور نگاه چندين نسل از عارفان ایران و اسلام بايد شمرده شود.

مهم‌ترين مسأله‌اى كه در نعت رسول(ص) از زبان عطّار مى‌شنويم، مسأله ازليّت نور محمدى است كه از قرن سوم، ظاهرا، روى در روشن شدن و آشكارشدگى مى‌گذارد و در ارائه چنين تصويرى از ذات مقدس رسول(ص)، گرايش‌هاى گنوستيك اسلامى (شیعیان امامى، شیعیان اسماعيلى، صوفيّه و قبل از همه و بيش از همه، شايد طرفداران مذهبِ محمّد بن كرام) در آن سهم دارند.

در بخش نعت صحابه، عطّار در هر چهار منظومه خويش يك‌سان عمل كرده است.

شماره ابياتى كه براى هريك از خلفاى راشدين، در هر منظومه‌اى، سروده است يك‌سان است يعنى براى آن سه تن ديگر نيز همان شمار را رعايت كرده است و ازين چشم‌انداز اعتدالى را مورد نظر داشته است.

در خاتمه نعت صحابه، نقدى دارد بر تعصّب‌هاى رايج عصر خويش كه از نظر تاريخى و با مدارک قديمى‌تر، شواهدش را مى‌توان در روزگاران قبل از عطّار، در نيشابور قرن پنجم و نيمه اول قرن ششم نيز يافت. درين ابيات نظر معتدل و بى‌تعصّب او را به خوبى مى‌توان مشاهده كرد.

ساختار ابواب و فصول اسرارنامه در نسخه‌هاى مختلف متفاوت است. بنابر بعضى از اين نسخه‌ها، كتاب داراى بيست و دو فصل يا مقاله است و بنابر بعضى ديگر از نسخه‌ها، فقط بيست باب يا مقاله دارد. ظاهرا مقاله اول و مقاله پايانى را، غالب كاتبان به حساب نياورده‌اند. نخستين مقاله را خطبه يا تحميديّه كتاب فرض كرده‌اند و مقاله آخرين را خاتمه كتاب و اين روش با ديگر منظومه‌هاى سه‌گانه او، يعنى منطق الطير، مصیبت‌نامه و الاهى‌نامه بيشتر انطباق دارد.

ظاهرا عطّار براى هيچ يك از ابواب يا مقالات اسرارنامه عنوانى ويژه در نظر نداشته است اما هريك از كاتبان، به سليقه خود، هر مقاله يا فصل را عنوانى فرعى نيز داده‌اند: مقاله اول در توحيد، دوم در نعت رسول(ص) و مقاله سوم در فضيلت صحابه مى‌باشد. مقاله چهارم (در نسخه تبريز في الأسرار و التحقيق و در نسخه نيشابور در تنبيه سالك و بيان حقيقت معانى او) تا آخر كتاب، تقريبا وحدت نظرى ميان اين كاتبان در عنوان ثانى بخشيدن به مقالات و فصول وجود ندارد.

مسأله شماره مقالات اسرارنامه در نسخه‌هاى مختلف آن بسيار متفاوت است. علّت اين اختلاف در شماره‌گذارى مقالات، ظاهرا دور شدن كاتبان از طرح اصلى شاعر و اسلوب تدوين منظومه‌هاى اوست.

پندنامه

كسانى كه به روش نگارش شيخ آشنا هستند، آگاهى دارند كه وى نكات حسّاس را بر سبيل تمثيل، تشبيه و ضرب المثل بيان مى‌كند تا در شنونده مؤثر افتد. در اين منظومه نيز با حجم كمى كه دارد، اين رويّه به طور كامل به كار برده شده و تمثيلات و تشبيهاتى به منظور استقرار گفتار در قلب مخاطب، آورده شده است.

اين اثر، از رايج‌ترين آثار شعرى عطار است و ترجمه‌هاى بسيارى به زبان‌هاى مختلف از آن به چاپ رسيده است.

اين اثر، كتابى است حاوى اندرزهاى اخلاقى و اجتماعى كه برگرفته از احاديث نبوى و سخنان بزرگان متصوفه بيش از عصر عطار مى‌باشد.

وضعيت كتاب

كتاب فاقد هرگونه فهرست و پاورقى مى‌باشد.

منابع مقاله

  1. ثروتيان، بهروز، «مجله آيينه ميراث»، شماره 22.
  2. مقدمه و متن كتاب.