تاريخ العباسيين

تاريخ العباسيين يا «دولۀ‌الرشيد من بنى‌العباس و بنيه» تأليف نویسنده‌اى مجهول به نام ابن وادران به زبان عربى است. در اين كتاب اخبار شش تن از خلفاى بنى‌عباس و عمّال آنها در آفريقا آمده است. كتاب به جهت شيوه نگارش و نيز ذكر عمال بنى‌عباس تا زمان خلافت اغالبه حائز اهميت است.

تاريخ العباسيين (و بآخره عمال بنی العباس بافریقیة الی آخر الأغالبة)
تاريخ العباسيين
پدیدآورانابن وادران (نویسنده) کعبی، منجی (تحقیق و مقدمه)
عنوان‌های دیگرتاريخ العباسيين، أو، دولة الرشيد من بني العباس و بنيه (و بآخره عمال بنی العباس بافریقیة الی آخر الأغالبة)
ناشردار الغرب الإسلامي
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1993 م
چاپ1
موضوعاسلام - تاریخ - 132 - 656ق.

عباسیان - تاریخ

کشورهای اسلامی - تاریخ - 132 - 656ق.
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ ‎‏ت‎‏24
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

مطالب كتاب در شش باب تدوين شده و در پنج باب اول به ترتيب زندگى هارون الرشيد، محمد امين، مأمون، محمد معتصم بالله و الواثق بالله آمده است. در يك باب با عنوان خاتمه نيز ذكر كارگزاران بنى‌عباس در آفريقا آمده است. هر يك از ابواب از بخشهاى مختلفى تشكيل شده است كه مطالب آن از منابع مختلف با ذكر منبع نقل شده است.

گزارش محتوا

ذكر اخبار خلفاء و معاصرينشان از امراء و وزراء و علماء و كاتبان و شعراء به شيوهاى زيبا و سلسله‌وار و برقرارى ارتباط بين خلفاى بنى‌عباس و عمّال آنها در آفريقا از ویژگی‌هایى است كه كتاب را از آثار ديگر متمايز كرده است و توجه مورخين را به سوى آن جلب كرده است. از منابع مهمى كه بسيار از آنها نقل شده است، تاريخ ابن‌عساكر، تاريخ نويرِى و كتاب «فرج بعدالشده» است.

خلاصه‌اى از مطالب ابواب مختلف كتاب به ترتيب بدين شرح است:

  1. پس از مرگ هادى عباسى فرزندش هارون به حكومت رسيد. در ابتداى اين باب بيعت خالد بن يحى برمكى با او و وزارت برامكه در حكومت او تشريح شده و نام هر يك و مناصبشان ذكر شده است. آنچه توجه خواننده را به خود جلب مى‌كند توصيفاتى است كه در منابع اهلسنت از فضائل و عبادات او آمده است. در بخشى از كتاب به نقل از تاريخ نفطويه آمده است: «رشيد هر شبانه روز صد ركعت نماز مى‌گزارد و بى‌دليل آن را ترك نمى‌كرد. در هر روز از اموالش هزار درهم بر فقراء انفاق مى‌كرد علم را دوست مى‌داشت و اهل علم را اكرام مى‌كرد و اسلام را بزرگ مى‌داشت».
    اين در حالى است كه شايد بتوان گفت دوران حكومت هارون، بدترين دوران براى شیعیان بويژه امام موسى بن جعفر(ع) بود. نویسنده در بخش ديگرى از اين باب سربسته به مظلوميت آن حضرت و مسموميت ايشان در حبس از ترس اينكه خروج كند، اشاره كرده است. هارون الرشيد در همان آغاز حكومت خود، امام هفتم را زندانى كرد. خليفه به هنگام سفر به حجّ گزارشهایى از مأمورانش درباره موسى بن جعفر(ع) دريافت نمود كه حكايت از سرازير شدن اموال و وجوهات شرعيه از هر نقطه جهان به سوى ايشان مى‌كرد. ترس از نهضت فراگير و برچيده شدن حكومت عباسيان بر چهره خليفه سايه افكند، و وقتى هنگام طواف «كعبه» با امام هفتم ملاقات نمود به ايشان گفت: «تو همان كسى هستى كه مردم مخفيانه با او بيعت مى‌كنند؟» موسى بن جعفر(ع) در پاسخ وى با جمله‌اى حكيمانه فرمود: «تو پيشواى اجساد مردم و من امام دلهاى آنان هستم». نقل عبادات و راز و نياز آن امام بزرگوار به نقل از خدمه او در زندان از مطالبى است كه نویسنده نتوانسته از ذكر آن اجتناب كند.
    در ادامه اين بخش، وصيت امام جعفر صادق(ع) نسبت به موسى بن جعفر(ع) ذكر شده؛ ولى در توصيف علم امام صادق(ع) از جنبه‌هاى فقهى و تفسيرى و كلامى حضرت چشم‌پوشى شده و علم كيمياء و فال و جفر به ايشان نسبت داده شده است. انتساب كتاب جفر به حضرت از سخنان و اتهامات عالم سنى ابن‌قتيبه است. در اين اينكه شیعیان باطن قرآن را از جفر به دست مى‌آورند سخنى است كه از جهل و يا عناد ابن‌قتيبه حكايت مى‌كند. در هيچ يك از کتاب‌هاى روايى و تفسيرى تاريخى و يا فقهى شيعه مطلبى كه به جفر استناد داده شده باشد وجود ندارد و معلوم نيست كه ابن‌قتيبه كه سخت معاند شيعه است اين مطلب را از كجا گرفته است. نقل اين مطلب از ابن‌وردان از لغزشهاى بزرگى است كه بر قلم او جارى شده است.
    حكايات، اشعار و لطائف مختلف از منابع اهل‌سنت اكثر مطالب اين باب را تشكيل مى‌دهد كه در بين آنها سؤال و جوابهاى بهلول با هارون الرشيد بيشتر نظر خواننده را به خود جلب مى‌كند.
  2. محمد امين يكى ديگر از خلفاى عباسى است كه منابع در نقل ویژگی‌هاى جسمى و شخصيتى او به صفاتى مانند: زيبايى، بلند قامتى، فصاحت و بلاغت و شجاعت او و در عين حال سفاكيت و خونريزى، ضعف اراده و بخل او اشاره كرده‌اند. ابونواس از شعرائى است كه در اشعارش امين را مدح كرده و بسيارى از اشعار او در بخشى از اين باب آمده است. نویسنده در بخشهایى از كتاب نيز به نقد بعضى از عبارات مورخين مى‌پردازد به عنوان مثال در تاريخ قتل امين به عبارت خطیب در تاريخ بغداد در محرم سال 198، اشاره و آن را مورد نقد قرار مى‌دهد.
  3. پس از مرگ امين، برادرش مأمون به خلافت رسيد. در ابتداى اين باب نيز به محاسن و صفات حميده و از جمله برترى علم او بر ساير واليان بنى‌عباس اشاره شده است. در صفحه 287 سعى شده كه چنين القاء شود كه مأمون به تشيع و حب‌آل ابى‌طالب شهرت داشته است و چون على بن موسى(ع) را بهترين فرد اهل-بيت(ع) مى‌دانست او را به ولى عهدى خود برگزيد. در صفحات بعد به رحلت حضرت اشاره شده؛ ولى مرگ او را ناگهانى تصوير كرده و اگرچه به نقل برخى منابع به مسموميت حضرت اشاره شده است؛ اما با گزافويى آن را در اثر زياده‌روى در خوردن انگور دانسته و هيچ اشاره‌اى به شهادت حضرت توسط مأمون نشده است. بدين-ترتيب يك حقيقت تاريخى ديگر كه چهره سفاك خلفاى عباسى را افشاء مى‌كند، تحريف شده است.
  4. داستان حيدر بن كاووس مشهور به افشين از اولين مطالبى است كه در اولين صفحات اين باب توجه خواننده را به خود جلب مى‌كند. او همان كسى است كه بابك خرّمدين را كه مدت بيست سال بر كوه‌هاى طبرستان استيلاء يافته بود، به قتل رساند. ابن‌اثير به غضب معتصم بر افشين از ترس خروجش، در سال 225ق و زندانى كردن او اشاره كرده است. نقل شده كه معتصم به سرعت غضب مى‌كرد و اگر خشمگين ميشد به آنچه انجام مى‌داد و كسى كه به قتل مى‌رساند توجه نمى‌كرد. منابع مرگ او را در سال 227ق پس از يك بيمارى ذكر كرده‌اند.
  5. الواثق بالله نيز از جمله خلفاى عباسى بوده است كه به شعر و ادب علاقه داشته است به گونه‌اى كه گاه در محضرش بر رفع يا نصب يك بيت شعر اختلاف مى‌شد. او بر مذهب اشاعره و معتقد به خلقت قرآن بود و با ابن‌ابى‌دؤاد قاضى كه از مشايخ معتزله بود به شدت برخورد كرد. او بعدها از اين كار خود پشيمان شد و در اواخر عمر كه به مرز استسقاء گرفتار شد به نيابت از او نماز جماعت را برگزار مى‌كرد. در انتهاى اين باب شرح خلافت متوكل عباسى آمده است. با توجه به اينكه در بخش خاتمه كتاب نام او در كنار پنج خليفه پيشين آمده و مطالب درباره او به تفصيل ذكر شده است، به نظر مى‌رسد كه نویسنده يك باب را به او اختصاص داده و عنوان باب از قلم افتاده است. درصفحه 594 كتاب مى‌خوانيم: «متوكل با كسانى كه به بغض على(ع) شهرت داشتند؛ مانند ابن‌الجهم، ابوالسمط و عبادۀ‌المخنّث و ديگران مجالست داشت». در ادامه به ظلم او نسبت به امام حسن عسکری(ع) و چگونگى انتقال آن‌حضرت از مدينه به سامراء به نقل از وفيات‌الاعيان ابن‌خلكان پرداخته شده است. پس از آن نيز به ولادت حجۀ ابن‌الحسن(عج) در سال 250ق و اعتقاد شیعیان به ظهور حضرتش اشاره شده است.
  6. در خاتمه كتاب نام هر يك از كارگزاران بنى‌عباس به ترتيب با ذكر مختصرى از كارها و اقدامات آنها آمده است. اولين اين افراد اشعث بن عقبه خزاعى و آخرين آنها ابى‌مضر بن اغلب بوده است. در انتهاى اين بخش به نام المقتدر بالله به عنوان آخرين خليفه عباسى كه آفريقا در استيلا او بود اشاره مى‌كند و كتاب در واقع به پايان مى‌رسد؛ اما نویسنده از بستن پرونده كتاب منصرف شده و به گفته خود: «از آنجا كه كلام به مقتدر پايان يافت و او هجدهمين خليفه عباسى بوده است سزاوار است كه به اجمال به اسامى و شرح حال آنها اشاره شود». سپس بجز شش خليفه ذكر شده در متن كتاب، احوال ديگر خلفاى عباسى را در چند سطر بيان مى‌كند.

وضعيت كتاب

در ابتداى كتاب مقدمه مفيدى درباره مؤلف و كتاب به قلم محقق اثر دكتر منجى كعبى آمده است. كتاب داراى پاورقى نمى‌باشد و پس از خاتمه كتاب توضيحات برخى الفاظ و اصطلاحات، اختلاف نسخ و ديگر توضيحات آمده است. در انتهاى اثر نيز اين موارد آمده است:

  1. فهرست عناوين اصلى و فرعى
  2. ذكر كلمه «المسودۀ» در كتاب
  3. جاهاى ذكر «مؤلف» در كتاب
  4. تواريخ و وفيات
  5. نمودار نسب عباسيين
  6. تاريخ ابتدا و انتهاى خلافت عباسيان
  7. نقشه‌هاى عراق و بغداد
  8. فهارس مؤلفين و كتب، شعر، اسماء و معانى، مراجع به تفكيك

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن كتاب
  2. مجله طلوع، شماره 12، صفحه 135