زهر الربیع

زهر الربیع نوشته سید نعمت الله جزایری (1050-1112ق) کشکولی مشتمل بر لطایف، اشعار و حکمت‌های پند آموز که به زبان عربی به رشته تحریر درآمده است.

زهر الربیع
زهر الربیع
پدیدآورانجزایری، نعمت الله بن عبد الله (نويسنده)
ناشرمؤسسة العالمیة للتجلید
مکان نشرلبنان - بیروت
سال نشر1421ق - 2000م
چاپ1
شابک-
موضوعادبیات عربی - لطیفه، هجو و طنز - ادبیات عربی - مجموعه‌ها - داستان‏های طنز آمیز عربی - مجموعه‏‌ها - لطیفه‎‌‌های عربی - مجموعه‏‌ها
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‎‏/‎‏ز‎‏9 4585 ‏PJA‎‏
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

نویسنده در مقدمه کتاب با اشاره به روایتی که دلالت بر این دارد که به هنگام اقبال قلوب نوافل را انجام بدهید و به هنگام ادبار قلوب نوافل را رها کنید. همچنین با توجه به شیوه صحابی رسول الله(ص) عبدالله بن عباس که پس از تدریس و روایت احادیث به نقل اشعار و ظرایف و حکم می‌پرداخت، تصمیم به نگارش این کتاب می‌گیرد که به هنگام ملال سبب انبساط خاطر شود. این کتاب همانند ربیع الابرار زمخشری و کشکول شیخ بهایی مشتمل بر سخنان لطیف و اشعار و حکم و اخبار و آثار عجیب است. البته به گفته نویسنده بخش عمده‌ای از این مطالب در مجلد دوم انوار النعمانیه و اندکی از آن را نیز در دو کتاب دیگرش مقامات النجاة و مسکن الشجون آورده است.[۱]

کتاب با ذکر مطایبات و شوخی‌های انبیاء آغاز شده است. انبیاء در عین وقار، با مردم اختلاط و مزاح می‌کرده‌اند: «بدان که انبیاء و ائمه(ع) و علمای دینی پس از ایشان، اگرچه از وقار نبوت و وزانت امامت برخوردار بوده‌اند، ولی با مردم نیز اختلاط و شوخی می‌کرده‌اند. پیامبر(ص) نیز با اصحاب فراوان مزاح می‌کردند. نقل شده که پیرزنی از انصار نزد آنحضرت آمد و پرسید: ای رسول خدا از خداوند برای من طلب مغرفت کن. آنحضرت فرمود: آیا نمی‌دانی که پیرزنها داخل بهشت نمی‌شوند. پس پیرزنی فریادی کشید. آنحضرت تبسمی نمود و به او گفت: آیا کلام خداوند را نخوانده‌ای: انا انشاناهن انشاء فجعلناهن ابکارا عربا اترابا.[۲]

حکایات پند آموز در کتاب فراوان نقل شده است: از سقراط حکیم در سبب کم‌گویی او پرسیدند. پاسخ داد زیرا خداوند برای انسان یک زبان و دو گوش آفرید: دو گوش بدادند و یکی تیغ زبان یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی

نویسنده، اکثر لطایف و حکایات کتاب را به شیوه رایج بدون ذکر منبع و قائل نقل کرده است؛ اما گاه نیز از استادش مولی محسن فیض کاشانی نویسنده الوافی یاد می‌کند و یا لطیفه‌ای از سرگذشت خود به میان می‌آورد.[۳]

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه، ص6-5
  2. ر.ک: متن کتاب، ص8-7
  3. ر.ک: همان، ص259-258

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.


وابسته‌ها