سیری در تاريخ تشيع


سيرى در تاريخ تشيع اثر داود الهامى، بررسى و تحقيق پيرامون تاريخ تشيع، از بدو پيدايش آن تا زمان امام حسن عسکری(ع) و شهادت آن حضرت در 260ق مى‌باشد كه به زبان فارسى و در سال 1375ش نوشته شده است.

‏سيری در تاريخ تشيع
سیری در تاريخ تشيع
پدیدآورانالهامی، داود (نویسنده)
ناشرمکتب اسلام
مکان نشرقم - ایران
سال نشر1375 ش
چاپ1
موضوعائمه اثناعشر

امویان - تاریخ

سیاست و حکومت

شیعه - تاریخ

شیعه - جنبشها و قیامها

عباسیان - تاریخ
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏239‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏7‎‏س‎‏9‎‏
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

كتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب بدون تبويب و فصل‌بندى خاصى، در عناوين متعدد و متنوعى، گنجانده شده است.

گزارش محتوا

در مقدمه، به اين نكته اشاره شده است كه بدون سير در تاريخ تشيع، نمى‌توان اسلام را به درستى ارزيابى كرد و كسانى كه تاريخ عمومى و تاريخ تشيع را در ادوار مختلف اسلامى مورد بررسى و پژوهش قرار دهند به آسانى مى‌فهمند كه در طول تاريخ اسلام، مذهب شيعه و سيماى واقعى تشيع نه تنها معرفى نشده، بلكه برخلاف واقع معرّفى شده است و اين به خاطر بى‌مهرى‌ها و دشمنى‌هائى است كه در طول تاريخ بر اهل‌بيت پيامبر(ص) و پيروان آن‌ها شده است و نويسندگان کتاب‌هاى مذاهب و اديان (ملل و نحل) شيعه را با فرقه‌هاى مبتدعه و خوارج و غاليان و خلاصه كسانى كه به تصريح كتب شيعه از اسلام خارج بودند، يكسان معرفى كرده‌اند[۱]

نویسنده معتقد است كه تشيّع اصل اسلام و پيدايش آن همزمان با پيدايش اسلام است و از زمان پيامبر اسلام(ص) وجود داشت و جمعى از مسلمانان نخستين و صحابه با ايمان و پرهيزگار آن حضرت، در هنگام حيات پيامبر به دوستى على(ع) و تشيع شهرت داشتند و هدف شيعه اين بود كه اسلام به همان‌گونه كه خدا و پيامبر خدا خواسته، ادامه يابد و از سياست و رنگ‌هاى نژادى و تعصبات جاهلى بركنار باشد[۲]

نویسنده در ابتداى كتاب، اين تصور را كه بعضى‌ها گمان مى‌كنند مذهب تشيّع در ايران از زمان صفويان پيدا شده است و اين صفوى‌ها بودند كه اين مذهب را در ايران به وجود آوردند، نقد كرده و آن را پاسخ داده است. به نظر وى، اين پندار نادرست سبب شده است كه اين سؤال مطرح شود كه چرا شيعه پس از صدها سال وجود سكوت‌آميز، ناگهان به صورت يك مذهب و يك دولت در ايران رخ نمود؟[۳]

وى به دنبال اثبات آن است كه تشيع از زمان ظهورش به‌عنوان يك مذهب، با نام «شيعه على» تا برقرارى دولت شيعه در ايران در زمان صفويان پس از نه قرن، يكى از طولانى‌ترين و پرجاذبه‌ترين فصول تاريخ ايران و اسلام را تشكيل مى‌دهد؛ به اين معنى «تشيع» به عنوان يك موضوع حادّ دينى و سياسى، هميشه در طول تاريخ ايران، جريان داشته است[۴]

به نظر وى، مسلم است كه نهال تشيع از همان روز ورود اسلام به ايران در اين كشور كاشته شده و به سرعت از همان قرن‌هاى نخست در سراسر كشور رواج داشته است. منتهى آنچه صفوى‌ها در زمان خود انجام دادند، اين بود كه تشيع را مذهب رسمى كشور گردانيدند. مردم ايران نيز از آغاز اسلام با علويان همدردى نموده بعضى از شهرها از اول آئين تشيع داشتند و برخى از استان‌ها از مازندران و ديلمان و گيلان با دست علويان اسلام پذيرفته و جز آنان به پيشوائى نشناخته بودند. سپس خانواده‌هائى از ديلمان از آل بويه و كنگريان و ديگران به حكومت رسيده و مذهب شيعه را تقويت كرده بودند و براى همين هم هست كه در تاريخ ايران پس از اسلام، حكومت صفويه تنها حكومتى است كه ريشه‌هاى عميق در ميان توده مردم ايران دارد[۵]

در ابتداى كتاب، بحث نویسنده بر اين مبنا استوار است كه قبل از ظهر صفويان چه بر سر تشيع در ايران رفته است. وى نخست به اصل پيدايش تشيع و علل گرايش ايرانيان نسبت به آن پرداخته و سپس خط سير تشيع را در اين كشور دنبال كرده است[۶]

نویسنده پس از بررسى اقوال پيرامون آغاز پيدايش شيعه، چنين نتيجه‌گيرى مى‌كند كه تشيع به همان اندازه قديم است كه اسلام قدمت دارد؛ يعنى پيدايش تشيع همزمان با پيدايش اسلام بوده و روز ولادت آن با روز ولادت اسلام يكى است. وى معتقد است آغاز پيدايش شيعه را همان زمان پيامبر(ص) بايد دانست و جريان ظهور و پيشرفت دعوت اسلامى در بيست‌وسه سال دوران رسالت موجبات زيادى دربر داشت كه طبعا پيدايش چنين گروهى را در ميان ياران پيامبر(ص) ايجاب مى‌كرد[۷]

به نظر وى، براى نخستين‌بار نام شيعه را پيامبر(ص) براى پيروان على(ع) بكار برده است و منابع و مآخذ مختلف تفسير، حديث و تاريخ اسلامى از كتب اهل سنت، آشكارا بر اين معنى دلالت دارند. وى به‌عنوان نمونه به نقل چند حديث از افراد زير پرداخته است: ابن حجر عسقلانى در كتاب «الصواعق المحرقة»، جلال‌الدين سيوطى، ابن صباغ مالكى و زمخشرى در «ربيع الأبرار»[۸]

به باور نویسنده، از منابع دينى استفاده مى‌شود كه در عصر پيامبر(ص) عده زيادى از اصحاب، از خواصّ حضرت على(ع) و پيروان وى بودند و از همان زمان به نام شيعه على(ع) شناخته مى‌شدند و از اين جمع، خود شیعیان چهار نفر را برگزيده و در آغاز آنان را نقباء، اصفياء و اولياء مى‌خواندند. چنانكه على بن ابراهيم از مفسران متقدم شيعه، آنان را به نام نقباء خوانده است ولى در زمان‌هاى بعد آنان به نام اركان خوانده شدند اين اركان عبارتند از: سلمان، ابوذر، عمّار و مقداد. اين عده از خالص‌ترين ياران على(ع) و استوارترين مردم در دوستى او بودند. نویسنده بر اين باور است كه اينان همان كسانى بودند كه با خلوص نيت به اسلام گرويده و در پيرامون پيامبر(ص) گرد آمده بودند و او را در آغاز دعوت يارى نمودند و آنان از ابتدا شيعه و دوستدار على(ع) بودند و اين به سبب سفارش‌هاى مكرّر پيامبر(ص) بود كه پيوسته درباره على(ع) مى‌نمود[۹]

نویسنده در تبين نقش سلمان فارسى، به اين نكته اشاره دارد كه وى بالاترين خدمت را به هموطنان خود كرد و اسلام راستين و اسلام اهل‌بيت(ع) را به ايرانيان شناساند و راه مستقيم آن را نشان داد. او در دوران سياه ساسانى كه شماره‌هاى طرق و فرق دينى در ايران بيرون از شمار بود و از ميان انبوه اديان و افكار گوناگون خارجى و داخلى، بهترين و ممتازترين آنها را برگزيد و در راه به دست آوردن دين حق آنقدر محنت و مرارت ديد و آنقدر مراحل نشيب‌وفراز پيمود تا سر از اسرار همه دعوت‌هاى مزدكى، مانوى، زرتشتى، و كليسا درآورد و سرانجام خود را از اختناق افكار رهانيده و خود را به پيامبر اسلام(ص) رساند و چنان از خود گذشت و غرق در درياى ايمان و معرفت شد و چنان پيش رفت كه از جمله اهل‌بيت گشت[۱۰]

از ديگر عناوين و مطالبى كه در كتاب بدان پرداخته شده، عبارتند از:علل گرايش ايرانيان به تشيع، كوفه پايگاه تشيع، اصول طبقاتى، برنامه دولت انقلابى على(ع) و پيكار با امتيازطلبان، روحيه مردم كوفه، ادامه سياست حضرت على(ع) توسط امام حسن(ع)، واقعه كربلا، قيام توابين، سياست بى‌طرفى امام سجاد(ع)، امامت و جانشينى امام باقر(ع)، چگونگى مبارزه امام صادق(ع) با صوفى‌گرى، قيام نفس زكيه، فرق اسماعيليه، قيام نافرجام صاحب فخ، قيام ابن طباطبا و ابوالسرايا، نگرش امام رضا(ع) به قيام‌هاى علويان عليه مأمون، شخصيت شگفت‌انگيز امام جواد(ع)، دلايل امامت امام هادى(ع)، دوران زندگانى امام حسن عسکری(ع).

وضعيت كتاب

فهرست مطالب، در انتهاى كتاب آمده است.

پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.

پانويس

  1. مقدمه، ص3
  2. همان
  3. متن كتاب، ص5
  4. همان
  5. همان
  6. همان
  7. همان، ص10
  8. همان، ص 10-11
  9. همان، ص13
  10. همان19

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.