مولانا و شنیدن
مولانا و شنیدن نوشتهی استاد کاظم محمّدی کتابی است نقدی ـ تحلیلی که اختصاصاً به مقولهی شنیدن از منظر مولانا میپردازد. عمل شنیدن در عرفان و دین از مهمترین و البتّه از سختترین کارهاست و در واقع باید خود را برای استماع درست تربیت نمود تا به طور ارادی گوش را در شنیدن آنچه که بایسته است قرار داد. در بین عارفان قهراً کسی بهاندازهی مولانا به این امر بها نداده است. این کتاب از گوش هوش و از شنیدن سخن میگوید، شنیدنی که با حق و ایمان و معرفت و نجات ارتباط برقرار میکند.
مولانا و شنیدن | |
---|---|
پدیدآوران | کاظم محمّدی (نویسنده) |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1400 ش |
چاپ | ششم |
شابک | 1-7-96787-964-978 |
موضوع | مولوی. قرآن. شعر فارسی. نقد و تفسیر. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 84م3م/5305 PIR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
قابل ذکر است که این کتاب در راستای چاپ مجموعه آثار مولویشناسی و مثنوی پژوهی است که تا کنون حدود سی عنوان از این بابت در زمینههای گوناگون به مانند: مولانا و دفاع از عقل، مولانا و شعر، مولانا و حکایات نبوی، مولانا و قرآن، مولانا و شهان آسمانی، آیات مثنوی معنوی، مصحف خاموشان، پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی، فهم زبان مولانا، موسیقی و سماع کیهانی، چنین گفت پیغمبر، و مثنوی معنوی (مصحح محمدی) به انتشار رسیده و اغلب چاپهای متعدّدی نیز یافته است که نشان از استقبال مشتاقان مولانا و عرفان است.
ساختار
کتاب مولانا و شنیدن اثری است در یک جلد در 240 صفحه و در طرحی مناسب. چنانکه از نام کتاب بر میآید مخاطب باید در انتظار مطالبی در حوزهی شنیدن و استماع سخن باشد بر این اساس دو مقولهی زبان و گوش و نهایتاً عقل و خرد باید بسیار مورد توجّه قرار بگیرد. از این کتاب تا کنون شش چاپ در اختیار مشتاقان قرار گرفته است، چاپ نخست آن در سال 1385 خورشیدی بوده و به طور مکرّر تا سال 1400 تجدید چاپ شده است.
از فهرست مطالب که در صفحهی 5 کتاب وجود دارد چنین فهمیده میشود که این کتاب قبلاً به شکل گفتاری و درسی بوده و از روی نوار پیاده شده و تبدیل به کتاب شده است. مختصر ویرایشی هم صورت گرفته ولی در عین حال کتاب در اغلب صفحات حالت صمیمیگفتاری خود را حفظ کرده است. با این حساب فهرست مطالب کتاب اینگونه است: مقدّمه، سخن نخست، سخن دوّم، سخن سوّم و نهایتاً نمایه نیز در انتهای کتاب وجود دارد. گرچه در طول کتاب در پاورقی نام برخی از منابع را که به آنها رجوع شده و یا سند داده شده را میبینیم ولی با این حال بخش کتابنامه در این کتاب وجود ندارد، شاید بدین خاطر که تعداد آنها آنقدر نیست که محتاج به این بخش بوده باشد. ولی آنچه که در این کتاب مهمّ است این که نویسنده با آیات بسیاری اشاره کرده تا حدّی که میتوان آن را کتابی تفسیری نیز در نظر گرفت.
گزارش محتوا
مولانا و شنیدن، کتابی نقدی ـ تحلیلی دربارهی عمل شنیدن است که قاعدتاً باید به طور ارادی و از روی اختیار و برای فهم صورت بگیرد و وقتی که کسی با شما سخن میگوید و شما را به عنوان مخاطب لحاظ میکند انتظار دارد که کلام و سخن او را بشنوید، بفهمید و نهایتاً عمل کنید، که در این صورت کار تمام است و چنانچه غرضی بر شنیدن نباشد و یا تأمّل و درنگی برای فهمیدن نباشد مسلّماً عملی هم پیامد آن وجود نخواهد داشت. در سخن نخست که از صفحهی 13 آغاز میشود نخستین واژه ای را که میبینیم همان واژهی است که در آغاز متن مثنوی مورد استفاده قرار گرفته است: «بشنو»، «بشنو از نی چون حکایت میکند. و در واقع این کتاب به منزلهی تفسیری بر نی نامهی مولانا میتواند منظور گردد، هر چند اختصاصاً مقولهی شنیدن را مراد داشته است.
در همان مباحث مقدّماتی به خوبی از همسخن، گوش دادن، همزبانی، عقل داشتن و اراده ای مبنی بر شنیدن سخن به میان میآید. گفتنی های مولانا زمانی اوج میگیرد و یا آغاز میشود که گوشی هوش او را انتظار بکشد، و یا صاحب عقلی او را همراهی کند و یا کسی که از لحاظ معنا همزبان او هست در کنار او باشد. ساخت و پرداخت مثنوی با حدود 25000 بیت نشان از این گوش هوش است که در تمام مدّت در کنار مولانا بوده و او را رها نکرده است. نویسنده در بخشی از سخن اوّل میگوید: مولانا به خوبی میداند که اگر حرفی برای گفتن باشد ولی گوشی برای شنیدن نباشد چه سخت و دشوار است، او به خوبی میداند که اگر در سینه ای سخن در حال جوشیدن باشد و راه به بیرون نداشته باشد چه سنگینی و فشاری برای فرد ایجاد میکند، خاصه که در این برونریز باید قابلیّت، ظرفیّت و شرایط مناسب مخاطب نیز لحاظ گردد، و در این صورت بسیاری از زبانها به علّت نبود مخاطب باید بسته گردد و در سکوتی سخت و عمیق فرو رود، همان طور که مولانا خود در این خموشی و سکوت وارد شد، سکوتی سخت و دردناک، این است که در دنبالهی کلام خود میگوید:
هر که او از همزبانی شد جدا | بی زبان شد گرچه دارد صد نوا | |
چونکه گل رفت و گلستان در گذشت | نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت[۱] |
در صفحات 16 تا نوزده چندین بیت از دیوان کبیر و مثنوی معنوی میآورد که در تمام آنها اشاراتی به الفاظی دارد که گویا به اراده لب فرو بسته و میلی به سخن ندارد مگر در شرایطی خاص و برای افرادی خاص. در هر دو اثر جاودانهی مولانا صدها بار واژه های: خاموش، خامش، خموش، خمش را میتوان دید، غیر از این از لب فرو بستن، سخن نگفتن و از کلماتی به مانند اینها بسیار استفاده کرده است. امّا وقتی که مثنوی را با «بشنو» آغاز میکند غرض گوش هوش و استماع راستین است، ولی صرفاً برای کلمات معنادار و ارزشی، چه از وحی و چه از عقلِ پخته و مجرّب.
نویسنده از صفحهی 24 الی 29 شواهدی از آیات قرآن را برای تبیین امر و عمل شنیدن میآورد تا بیان کند که ایمان و نجات و رستگاری هر فرد بسته به گوش اوست، گوش هوش، استماع درست و شنیدن با تأمّل برای معرفت و فهم و عمل خالصانه. در صفحهی 24 آیات 20 تا 24 سورهی انفال را شاهد میآورد که بسیار مهم و جالب است. استماع سخن خدا و رسول برای مؤمنان. و تذکار میدهد مانند کسانی نباشید که گفتند شنیدیم، و حال آنکه نشنیدند. و بعد به این نکتهی مهم اشاره میکند که بدترین جنبندگان در نزد خدا کران و کوران و لالانند که از قدرت فهم عاجز هستند. در صفحهی 25 چندین آیه را شاهد میآورد که بحث استماع و گوش هوش را تکمیل میکند. در آیهی 26 سوره فصلت میگوید که کافران میگفتند به این قرآن گوش ندهید و با سر و صدا بپا کردن مانع استماع خود و دیگران بشوید. امّا آیهی 10 سوره ملک به حقیقتی تلخ اشاره میکند و آن این که کافران از آن جهت در دوزخ افتادند که به طور ارادی کلام و پیام خدا و رسول را نشنیده انگاشتند. و در آیهی 171 سوره بقره رسماً عنوان میکند کافران همچون درازگوشند که جز بانگی را نمیشوند و از قهمیدن معنای صوت عاجزند.
در سخن دوّم بیتی مهم از دیوان کبیر وجود دارد که سخن با آن آغاز شده است:
پنبه ها در گوش کن تا نشنوی هر نکته ای | زانکه روح سادهی تو رنگها را قابل است[۲] |
مولانا از دو گوش و دو زبان سخن میگوید، در عین حال بر این است که گوش را برای هر سخنی نباید باز گذاشت، اغلب سخنان بی مایه و بی ارزشند و لذا ارزش شنیدن هم ندارند، تنها باید گوش به سخنان حکیمان و خردمندان داد تا از دریچهی فهم آن به بهتر زندگی کردن خود و دیگران کمک نمود. نویسنده در بخشی از سخن دوّم میگوید: سخنگویی، یک نوع نیست. ما نوعی سخن را میشنویم و گمان میکنیم همهی سخنها همان گونه است که ما میشنویم امّا سخنهایی در این عالم ردّ و بدل میشود که به گوش ما نمیخورد یا سخنهایی است، از جنس سخنهای دیگر، یا از نوعی که گوش ما هنوز قابلیت ادراک و شنیدن آن اصوات را ندارد. نشنیدن این اصوات به منزلهی این نیست که صوتی نیست، بلکه نشان این است که گوش ما این قابلیت را ندارد که آن کلمات را ادراک بکند و بشنود. پس بنابراین در خود باید نوعی تحوّل و دگرگونی ایجاد کرد که قابلیت شنیدن آن اصوات و آن کلمات برایمان حاصل باشد.
چون ناطقهی ملایکه بر سقف لاجورد | چون ناطقهی ملایکه بر سقف لاجورد[۳] |
آخرین عبارت کتاب نیز در در آخرین صفحه چنین است: این «ارجعی» برای همه خواهد آمد. و کافی است که به آن ایمان داشته باشید و در انتظار آن، لحظه شماری کنید. برای رسیدن به این مرحله باید گوش جان را باز کرد و با گوشی دیگر شنید. با گوش هوش، با گوش وحی نیوش! نوعی از سخنان را باید در حالت خواب شنید، در حالتی که حواس ظاهر تعطیل شده و استعدادی نو برای یافتن و دریافتن زبانی تازه وجود دارد. زبان خواب و رؤیا.
تا به گفت و گوی بیداری دری | تو زگفت خواب بویی کی بری! |
تا گرفتار این گفت و گوها هستی، تو زگفت خواب بویی کی بری؟ چون پیامبر نیستیم و آن قوایی که وحی گیر است در وجود ما بالفعل فعّال و موجود نیست، ما بسیاری چیزها را در رؤیا و در مکاشفه باید به دست بیاوریم پس بنابراین خوب خوابیدن را هم باید یادگرفت.[۴]
ویژگیها
کتاب مولانا و شنیدن کتابی ارزشمند از استاد مولوی شناس کاظم محمّدی که در مجموعه مثنوی پژوهی و مولوی شناسی به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست اندیشههای مولانا است. در این کتاب هم نکات مهمیوجود دارد که به آن اشاره میشود:
- اوّلین اثر مستقلی است که اختصاصاً به شنیدن از منظر مولانا میپردازد.
- استنادات زیادی از آثار مولانا برای اسثبات مطلب و موضوع بحث وجود دارد.
- دیدگاهی نو در تحلیل شعر مولانا ارائه داده است.
- از آیات قرآن نیز به بهترین وجه ممکن در زمینه بحث استفاده کرده است.
- توضیحات مطلب نیز بسیار مستدل و قانع کننده است.
وضعیت کتاب
مولانا و شنیدن، تألیف کاظم محمّدی
کتاب در یک جلد با مقدّمهای مختصر به زبان فارسی است و دارای 240 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرستی از نمایه وجود دارد.
پانویس
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب