التنوير في إسقاط التدبير

التنوير في إسقاط التدبير، تألیف تاج‌الدین ابی‌الفضل احمد بن محمد بن عبدالکریم بن عطاءالله اسکندری (متوفای 709ق)، شرحی ساده و گویا در مورد برداشت صوفیانه‌ی شاذلیه از فضایلی همچون صبر، اخلاص، رجاء، محبت، خوف و غیره است و همه اینها همچون فصیلتی واحد و جامع در محو انیت (اسقاط تدبیر) دیده می‌شوند؛ این مسئله به مریدی مربوط است که خواست خود را در جهت مشیت الهی قرار می‌دهد.[۱]

التنویر فی إسقاط التدبیر
التنوير في إسقاط التدبير
پدیدآورانابن عطاء‌الله اسکندری، احمد بن محمد (نویسنده)
ناشردار الکتب العلمیة
مکان نشرلبنان - بیروت
سال نشر1427ق. = 2006م.
چاپچاپ دوم
موضوععرفان - متون قدیمی تا قرن 14 تصوف - متون قدیمی تا قرن 14
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏ ‎‎‏/‎‏الف‎‏26‎‏ت‎‏9 / 283 BP

در ابتدای کتاب، شواهدی از قرآن و احادیث برای اثبات این نظریه می‌آورد؛ مانند آیه «فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يحَكِّمُوكَ فِي مَا شَجَرَ بَينَهُمۡ ثُمَّ لَا يجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمۡ حَرَجا مِّمَّا قَضَيتَ وَ يسَلِّمُواْ تَسلِيما» (سوره نساء آیه 65).[۲]

تدبیر در نظر ابن عطا به معنای اندیشه‌کردن در سرانجام کارهایی است که در آینده رخ خواهند داد و تدبیر پسندیده، تدبیری است که سالک را به قرب الی الله برساند؛ همانند تدبیر توبه، رزق و عبادت، ولی شرطی که برای این تدبیر می‌گذارند، این است که موافق با اراده خدا و رسول(ص) باشد. ابن عطا این نوع تدبیر را برای محکم کردن عزم و نیت در طی طریق و رسیدن به نهایت راه مؤثر می‌داند و معتقد است که انجام دستورات خداوند و اطاعت و بندگی او بدون داشتن نقشه راه و در نظر گرفتن احتمالات مقدور نیست که این امر نیز نیاز به تفکر در آینده امور دارد، پس این تدبیر پسندیده به سالک کمک بسیاری می‌کند، اما آنچه‌ که باید از آن برحذر بود، تدبیر ناپسند است.

باید در نظر داشت که منظور ابن عطاء از اسقاط تدبیر در افکار، این نیست که سالک تمام زندگی و معاش خود را کنار بگذارد، بلکه انسان باید با ایمان و اطمینان در برابر ترس‌ها و ناراحتی‌ها و غم‌ها ظاهر شود و از بندگی خلق آزاد شود و تدبیری را که مخالف اراده خدا و موافق لذت‌های نفسانی است، رها کند و مشتاق زیاد شدن اسباب زندگی نباشد.

او تدبیر را از حجاب‌های سیر و سلوک و وصول به خدا می‌داند؛ زیرا اراده انسان در برابر اراده خداوند هیچ است و تدبیر همه امور از آن خدا می‌باشد و بس. بنابراین تدبیر امور توسط انسان را نوعی دخالت در امور خداوند محسوب می‌کند و سالک را در ابتدای ورود به مسیر الی‌ الله به اسقاط تدبیر فرامی‌خواند و او را از انجام تدبیر در تمام مراحل سلوکی نهی می‌کند؛ زیرا که تدبیر امور را باعث اتلاف وقت سالک می‌داند، ولی سالک بعد از طی مراحل سلوک به مقامی می‌رسد که تنها مدبر خود را خداوند می‌داند و بس.

ابن عطاء برای اثبات وجوب اسقاط تدبیر ده دلیل را ذکر می‌کند، از جمله: 1. تدبیر امور انسان در ازل توسط خداوند انجام شده است؛ بنابر این او برای تدبیر زندگی این جهانی ما نیز برتری دارد. 2. حسن تدبیر تنها از جانب خداوند انجام می‌گیرد و نفس برای تدبیر امور خود عاجز است. 3. هنگام جاری شدن قدر بر انسان معمولا اراده‌ای از جانب انسان بر آن کارساز نیست. 4. خداوند مدبر همه سرزمین تحت فرمانروایی خود است، از علوی، سفلی، غیب، شهادت، عرش و...، بنابر این انسان هم به‌عنوان عضوی از این مملکت، اگر تدبیر امور خود را برعهده بگیرد، جهل انجام داده است.[۳]

پانویس

  1. ر.ک: ضمیری، امیره، ص309
  2. ر.ک: متن کتاب، ص5
  3. ر.ک: الهی‌منش، رضا؛ ابراهیمی، نعیمه، ص5

منابع مقاله

  1. متن کتاب.
  2. ضمیری، امیره، «زندگی و آثار ابن عطاءالله»، اثر ویکتور دانر، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله فرهنگ زمستان 1374- شماره 16 (‎20 صفحه - از 295 تا 314 )
  3. الهی‌منش، رضا؛ ابراهیمی، نعیمه، «رابطه سیر و سلوک عرفانی با مفهوم اسقاط تدبیر در اندیشه‌های ابن عطاءالله اسکندرانی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، پژوهشنامه ادیان بهار و تابستان 1394- شماره 17، رتبه علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (‎23 صفحه - از 1 تا 23 )

وابسته‌ها