العلل الواردة في الأحاديث النبوية
العلل الواردة في الأحاديث النبوية، اثر علی بن عمر دارقطنی، مجموعهای است به زبان عربی با موضوع عللی که در احادیث نبوی وارد شده است.
العلل الواردة في الأحاديث النبوية | |
---|---|
پدیدآوران | دارقطنی، علی بن عمر (نویسنده) زینالله، محفوظالرحمن (محقق) |
ناشر | دار ابن الجوزي دار طيبه |
مکان نشر | عربستان - رياض عربستان - رياض |
سال نشر | 1427-1405ق. = 1996-1985م. |
چاپ | چاپ يکم |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 16 |
کد کنگره | /د2ع8 / 144/6 BP |
جلد اول تا 11 کتاب با تحقیق و تخریج دکتر محفوظ رحمان زینالله سلفی چاپ شده و جلدهای 12 تا 16 در تکمله مطالب و فهارس کتاب نگاشته شده است و محقق آن محمد بن صالح بن محمد دباسی است.
سبب تألیف این کتاب، ابومنصور بن کرخی بود که خواست مسندی معلل بنویسد و اصولش را به دارقطنی داد تا احادیث معلله را برایش روشن کند، اما قبل از پایان این کار، اجل مهلتش نداد.
ساختار
کتاب، 16 جلد دارد؛ جلد اول حاوی مقدمه مفصلی از محقق و بخشی از متن اصلی است و سایر مجلدات تا جلد 15 بقیه متن را در بر دارند. مجلدات 1 تا 11 کتاب با تحقیق و تخریج دکتر محفوظ رحمان زینالله سلفی نگاشته شده است. جلدهای 12 تا 16 در تکمله مطالب کتاب و فهارس عامه آن با مقایسه میان نسخههای خطی و تعلیقات محمد بن صالح بن محمد دباسی نوشته شده است. جلد 16 اختصاص به ذکر فهارس فنی کتاب دارد.
دارقطنی در این کتاب، در ذکر علل وارده در احادیث نبوی بر حافظه تکیه کرده است. وی اختلاف راویان در اسناد حدیث یا متن آن یا هر دو را ذکر نموده است. او گاه حدیث را از جانب خود مستند میکند، ولی معمولا جانب سند روایات را مهمل میگذارد. در کل، رسیدن به مصادر حقیقی وی، مشکل است؛ زیرا او جز در موارد نادر تصریح به آنها نمیکند[۱].
گزارش محتوا
درباره روش تألیف اثر باید گفت: دارقطنی، علل را مانند کتاب السنن و دیگر کتابهایش ننوشته، بلکه این کتاب را از طریق رسیدن سؤالات به او نگاشته است؛ وی جوابها را از حفظ املا میکرد؛ خطیب بغدادی در کتاب تاریخش در اینباره نوشته: از برقانی پرسیدم آیا ابوالحسن دارقطنی علل را از حفظ بر تو املا میکرد؟ گفت بله. سپس قصه جمع این کتاب را برایم شرح داد و گفت: ابومنصور بن کرخی میخواست کتاب مسند معللی را بنگارد، او اصولش را به دارقطنی داد تا احادیث معلل را برایش روشن کند، سپس ابومنصور آن را به وراقین میسپرد و آنان هر حدیثی را در رقعهای مینگاشتند. پس وقتی من میخواستم تعلیق دارقطنی بر احادیث را ببینم، ابوالحسن بر آن مینگریست و سپس از حفظ کلام را بر من املا میکرد و میگفت: «حديث الأعمش عن أبيوائل عن عبدالله بن مسعود الحديث الفلاني، اتفق فلان و فلان علی روايته و خالفهما فلان...» و هرآنچه در حدیث بود را ذکر میکرد و من کلامش را در رقعهای جداگانه مینگاشتم... سپس ابومنصور مرد و این علل در کاغذها بود؛ من چند سال پس از وفات برقانی، به ابوالحسن دارقطنی گفتم: من قصد کردهام این رقاع را مرتب کرده و در قالب کتاب مسندی ارائه کنم. او اجازه این کار را به من داد و من از روی کتابم بر وی قرائت کردم و مردم از روی نسخه من این روایات را نقل کردند[۲].
اصل این کتاب، از سؤالات غیر منظمی شکل گرفته که درباره احادیث معلل و... به دارقطنی رسیده است و او به اقتضای مقام، گاه به این موارد پاسخی طولانی داده، گاه پاسخی کوتاه. این سؤالات با «سأل» آغاز شده، سپس حدیث متضمن سؤال ارائه گردیده و پس از آن بلافاصله جواب با عبارت «فقال» آمده است.
در کل، شیوه دارقطنی در پاسخ به سؤالات، متنوع است و میتوان آن را در این موارد توضیح داد:
- او غالبا آن راوی را که اختلاف اسناد از وی واقع شده، ذکر کرده و سپس وجوه اختلاف درباره او را متذکر میگردد؛ مثلا میگوید: «رواه زيد بن أسلم عن أبيه و اختلف عن زيد بن أسلم فرواه الدراوردي عبدالعزيز بن محمد عن زيد بن أسلم عن أبيه... إلخ».
- گاه میگوید: «هو حديث صحيح من حديث فلان، رواه عنه جماعة من الثقات الحفاظ، فاتفقوا علی إسناده، منهم فلان و فلان» و سپس کسی را که از او روایت کرده و ثقات با وی مخالفت کردهاند را ذکر میکند.
- گاه وی اضطراب در روایت را از شخص واحد نقل کرده و مثلا میگوید: يرويه فلان - و هو لم يكن بالحافظ - و يضطرب فيه؛ فتارة يروي كذا و تارة يروي كذا»،
- گاه، بیش از یک راوی را ذکر کرده و سپس اختلاف از آنان را ذکر مینماید...
- گاه میگوید: «حدث به فلان عن فلان و وهم و الصواب كذا...».
- گاه تعدادی از راویان را قطار کرده و مفصل بیان میکند و اختلاف در برخی از آنان را ذکر مینماید.
- گاه میگوید: «تفرد به فلان و غيره يرويه كذا و هو الصواب».
- گاه خلاف بر یک راوی را ذکر کرده و پس از پایان کلام درباره او میگوید: «و روی هذا الحديث فلان و اختلف عنه»، سپس خلاف از این راوی را ذکر مینماید.
- در موارد نادری، نام راویانی را که در حدیث یا سند اختلاف نمودهاند، ذکر نمیکند، بلکه میگوید: «من روی هذا الحديث فقد وهم و قال ما لم يقله أحد من أهل العلم».
- دارقطنی، غالبا علل موجود در اسناد حدیث، از قبیل: اتصال، ارسال، انقطاع، اضطراب، ابدال یک راوی به راوی دیگر و غیره را ذکر میکند و گاه در متن حدیث هم این امر را ذکر مینماید.
- در غالب احادیث، سند را از نزد خودش ذکر نمیکند، بلکه به ذکر علتی که در آن وجود دارد، اکتفا میکند و گاه نیز احادیث را با اسنادشان ردیف میکند.
- احادیث مسنده غالبا جواب به آنها ختم میشود و متونشان کامل ذکر میشود و گاه نویسنده آنها را در لابهلای ذکر خلاف، یاد مینماید.
- گاه، نویسنده به ذکر یک یا دو طریق از احادیث مسنده، اکتفا میکند و گاه بیش از این موارد را ذکر مینماید.
- غالبا متذکر کسی که حدیث را اخراج کرده، نمیشود.
- گاه درباره راوی نظر داده و میگوید: ثقة، ثقة مأمون، یا سيئ الحفظ یا لم يكن بالقوي یا ليس بالقوي یا ضعيف یا متروك الحديث یا مجهول و...
- غالبا پس از پایان یافتن ذکر طرق و اختلاف در سند، درباره آن حکم میکند و مثلا میگوید: «وهم فلان و الصحيح ما قاله فلان» یا «و هو الصواب» و...
- در برخی موارد نیز حکم نکرده و میگوید: «و الله أعلم». گاه نیز به ذکر علل اکتفا کرده و حکمی نمینماید و در موارد نادر، میگوید: «و الأشبه بالصواب قول لا أحكم فيه بشيء».
- گاه حدیث دیگری غیر از حدیث باب را به دلیل تعریف یک شخص یا دلیل دیگری به اقتضای مقام، ذکر میکند[۳].
دکتر محفوظ رحمن زین الله سلفی، در صفحات 96 و 97 مقدمه در جلد اول کتاب درباره روش برقانی در کتاب علل، نیز صحبت کرده که خواننده مشتاق را به مطالعه این صفحات، ارجاع میدهیم.
وضعیت کتاب
در صفحات 4 تا 13 جلد اول کتاب، نمونههایی از تصاویر نسخ مختلف خطی کتاب، ارائه شده است. در صفحات 135 تا 138 مقدمه کتاب در جلد اول، میتوانید به کارهایی که دکتر محفوظ رحمان زین الله سلفی بهعنوان محقق اثر، برای چاپ آن انجام داده را ببینید. نامها و مشخصات نسخ خطی کتاب، در صفحات 139 تا 148 جلد اول ذکر شده و در همه این موارد بهخاطر رعایت اختصار، خواننده را به این صفحات، ارجاع میدهیم.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه محقق در جلد اول کتاب.