وقعة الجمل
وقعة الجمل، نوشته السيد سید ضامن بن شدقم المدنى، دربردارنده گزارشهاى جنگ جمل است كه در منطقه بصره اتفاق افتاد. اين كتاب، در عين اختصار، حاوى مستندات مهم تاريخى در اين رابطه است كه آن را جزو منابع اوليه تحقيق و پژوهش در سيره حضرت اميرالمؤمنين(ع) قرار داده است.
وقعة الجمل | |
---|---|
پدیدآوران | سید ضامن بن شدقم (نویسنده) آلشبیب موسوی، تحسین (محقق) |
ناشر | السید تحسین آل شبیب الموسوی |
مکان نشر | [بی جا] - [بی جا] |
سال نشر | 1420 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | جنگ جمل، 36ق. علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - جنگها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 37/95 /ض2و7* |
اين كتاب، به زبان عربى بوده و تحقيق و ديباچه آن، توسط جناب آقاى سيد تحسين آل شبيب الموسوى صورت گرفته است.
ساختار
كتاب، مشتمل است بر يك مقدمه از محقق و چهار عنوان كلى با نامهای «ابتداء الفتنة»، «الخروج الى البصرة»، «الوقائع حين الحرب» و «الوقائع بعد الحرب». فهرست مطالب نيز زير عنوان «المحتويات» ذكر شده است.
گزارش محتوا
نویسنده، در فصل اول كتاب، به اسباب و علل جنگ جمل مىپردازد؛ جنگى كه بلا فاصله بعد از به حكومت رسيدن ظاهرى حضرت امام على(ع)، به وقوع پيوست. ايشان، در اين فصل، به مهمترين عوامل شعلهور نمودن آتش جنگ اشاره مىنمايد كه موارد ذيل، از جمله اين علل مىباشد:
مساوى قرار دادن مواجب عرب و غير عرب از بيت المال؛
برترى ندادن مهاجرين و انصار بر ساير مردمى كه در دورانهاى بعد به دين مبين اسلام مشرف گرديدند، در حقوق اجتماعى؛
بغض و كينه امويان نسبت به ايشان؛
عدم مشورت حضرت امير(ع) با طلحه و زبير در رتق و فتق امور؛
و...
ابن شدقم، در فصل ديگر كتاب، به ملحق شدن جبهه نفاق(بيعتشكنان)، به معاويه و نامهنگارىهاى صورت گرفته بين آنان و پسر ابوسفيان اشاره مىنمايد؛ به عنوان مثال، وقتى كه حضرت امير(ع)، بعد از بيعت مردم مدينه، به معاويه نامهاى نوشتند و در آن، ماجراى بيعت مردم مدينه و مهاجر و انصار را با خويش خاطرنشان كردند و خواستار بيعت وى و اهل شام شدند، معاويه بدون اينكه پاسخ نامه امام(ع) را بدهد، نامهاى را به زبير بن العوام نوشت و در آن ادعا كرد كه از اهل شام براى حكومت او(زبير) بيعت گرفته است، پس از وى خواست كه به سمت كوفه و بصره حركت نموده و مردم را به خونخواهى عثمان تحريك نمايد و در پايان اين نامه نيز يادآور شد كه بعد از او، طلحه، امير خواهد و بيعت براى او را نيز از اهل شام گرفته است.
نامهنگارىهاى معاويه، به اينجا ختم نشد، بلكه او با تهييج احساسات بنى اميه و ترساندن آنها از حكمرانى حضرت امير(ع)، آنها را براى نبرد با حضرت ابوالحسن(ع) مهيا كرد. نامههاى پسر هند، به مروان بن الحكم، سعيد بن العاص، عبدالله بن عمر، يعلى بن امية، وليد بن عقبة بن ابى معيط و پاسخ اين افراد به او، در اين كتاب آمده است.
خطبههاى آتشين حضرت مرتضى(ع) و بيان نمودن فسق و فجور طلحه و زبير و پيمانشكنان، بخش ديگر اين كتاب را تشكيل مىدهد. نویسنده، در اين قسمت، به خروج ام المؤمنين، عايشه بر امام برحق و واجب الاطاعة خود اشاره مىنمايد و اينكه چگونه اين زن، مخالف آيه صريح قرآن كه در حق زنان پيامبر(ص) مبنى بر اينكه بايد در خانههاى خود باشند و در فتنههايى كه بين مسلمانان اتفاق مىافتد، شركت نكنند اشاره مىكند؛ آيهاى كه در آن، خداوند متعال مىفرمايد: (و قرن فى بيوتكن و لاتبرجن تبرج الجاهلية الأولى).
خروج ايشان با يادآورى مناقب حضرت امير(ع) توسط ام المؤمنين، جناب ام سلمة، همسر ديگر حضرت رسول(ص) صورت گرفت كه با ذكر فضايل امام على(ع) و گفتارهاى پيامبر(ص) در حق ايشان و اينكه حضرت ختمى مرتبت(ص)، بهطور تلويحى خروج او را خبر داده بودند، همراه بود. عاقبت، ام المؤمنين، عايشه، از قصد خود منصرف گرديد و تصميم به عدم خروج گرفت، اما با اغواى عبدالله بن زبير و به ياد آوردن كينههاى قديمى خود نسبت به حضرت امير(ع)، به همه اهل مكه اعلام كرد كه قصد خروج از مكه را دارد و هر كس كه مايل است، به وى ملحق شود.
نویسنده، به اين نكته اشاره مىنمايد كه ارتش طلحه و زبير به فرماندهى عايشه، به قصد ملحق شدن به معاويه عازم بلاد شام گرديد، اما در نيمه راه، عبدالله بن عامر(كارگزار عثمان در بصره)، به آنها ملحق شد و به آنها گفت كه معاويه به همراهى با شما تن نخواهد داد؛ ازاينرو پيشنهاد تصرف بصره را مطرح نمود و هزار هزار درهم همراه با دويست شتر به آنها داد.
اصحاب جمل، به محض رسيدن به بصره با عثمان بن حُنَيف و ياران او درگير شده و با لشكر سىهزار نفرى جمل، بر آنها ظفر يافته و او را به اسارت برده و هفتاد نفر از ياران او را با فجيعترين وجهى به شهادت رساندند.
حضرت امير(ع)، همراه با سپاهى بيست هزار نفرى(كه در رأس آنها مهاجرين و انصار بودند)، بعد از چهار ماه، روانه بصره شدند و بعد از واقعهاى خونين كه طى آن، هزاران نفر از هر دو گروه كشته شدند، دستور دادند كه تعداد زيادى از بانوان شيردل كه به هيئت مردان در آمده بودند، ام المؤمنين، عايشه را به مدينه بازگردانند.