نرم‌افزار قواعد ادبیات عربی1

نرم‌افزار قواعد ادبیات عربی از مجموعه‌ای پنج دانش: دانش صرف، دانش نحو، دانش معانی، دانش بیان، دانش بدیع و در سه سطح «ابتدایی»، «متوسط» و «عالی» گردآوری شده است، تمام کاربرانی که در این مثلث می‌گنجند، می‌توانند از این مجموعه بهره‌مند شوند.

قواعد ادبیات عربی
NURAdabiyate ArabiJ1.jpg
مخاطبطلاب، دانشجویان،اساتید، پژوهشگران علوم و معارف اسلامی
تولید کنندهمرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى (نور)
کشور تولید کنندهایران
زبان واسط کاربریفارسی، عربی، انگلیسی
زبان منابعفارسی و۱۲ زبان دیگر رايج دنيا
سیستم عامل مورد نیازویندوز
وبگاه رسمیپایگاه نورسافت]
وبگاه خریدپایگاه نورشاپ]

اهمیت و جایگاه زبان عربی

بی‌تردید زبان به معنای واژه‌هایی سامان‌یافته که با چینشی خاص در کنار یکدیگر و دست در دست هم، نقاب از چهره مفاهیم پنهان در ذهن انسان برمی‌دارند و اندرون وی را آشکار می‌کنند، یکی از نعمت‌های بزرگ خدای رحمان است که در ردیف آفرینش انسان و تعلیم قرآن و کرنش پدیده‌های زمین و آسمان، جلوه‌ای از رحمت بی‌کران او در برابر دیدگان آدمیان و جنیان است. با این نگاه، گوناگونی زبان مردمان، همچون اختلاف رنگ این و آن و آفرینش شگفت زمین و آسمان و هزار و یک پدیده بیرون از بیان، آیه‌ای از آیات حکمت خدای سبحان است که با سرانگشتان آن حکیم پرتوان بر صفحه‌ای از صفحات بی‌شمار کتاب آفرینش نگاشته شده است تا جهانیان بخوانند و بیندیشند و نگارنده توانای آن را بشناسند و بستایند. با این دید، نامهربانی با هر زبان، ناسپاسی به درگاه آن لطیف مهربان و پایمال کردن نعمت او با لگد تکذیب و کفران است و پرسش سرزنش‌بار او که: «فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» را درپی دارد.

بااین‌همه، گاه به دلیل پاره‌ای از عوامل بیرونی، یک زبان در جایگاهی بالاتر از زبان‌های دیگر می‌نشیند؛ چنان‌که امروزه چون دانش جدید، به‌ویژه علوم پایه، در عرصه‌های متعدد صنعت، تکنولوژی، پزشکی، داروشناسی و فراگیرتر از همه در گرمی بازار مکاره رایانه، غالبا با زبان انگلیسی سخن می‌گوید، طنین آهنگ این زبان در گوش جهان پیچیده است. ما مدعی هستیم که زبان عربی برای مسلمانان، مقامی فراتر از زبان انگلیسی برای مردم جهان دارد و چندین گواه راستین بر این یک ادعا داریم؛ گواهی شاهدان صادق ما را بشنوید:

  1. تنها معجزه باقی‌مانده از مردان وحی و یکتا پنجره گشوده بر جهان غیب که می‌توان از پشت آن صدای خدا را به وضوح شنید و شاهراه هدایت را دید، قرآن است و زبان قرآن، عربی است.
  2. آموزگار بزرگ قرآن و سرور و سالار و خاتم همه پیامبران و رحمت برای جهانیان؛ او که: «بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجماله حسنت جمیع خصاله، صلوا علیه و آله» و دست‌پروردگان نخستین او، به‌ویژه دلدل‌سوار میدان شجاعت و فصاحت و بلاغت و عدالت، علی مرتضی و نیز ذریه پاک رسول مجتبی که پیشوایان هدایت و حاملان بار سنگین ولایت و وارثان دانش بی‌غوایت او هستند و هیچ شیخ و شاهی را با ایشان قیاس نشاید، همگی به زبان عربی سخن رانده‌اند و گهرهای معانی را در صدف این زبان نشانده‌اند.
  3. به شهادت تاریخ، علوم متنوع یونانیان و دیگر اقوامی که در گذشته دارای علم و تمدن بوده‌اند، به برکت زبان عربی از گزند حوادث روزگار محفوظ مانده است و اگر در همان قرون اولیه اسلام که مسلمانان به تشویق قرآن کریم و پیامبراعظم(ص)، سرهایشان از شور دانش‌اندوزی و دل‌هایشان از شوق حکمت‌آموزی (گرچه آن دانش در دورترین نقطه از آنان، همچون چین و حکمت، این خیر کثیر، در چنگ نااهل و منافق باشد) آکنده بود، آن علوم از زبان یونانی و سریانی و... به عربی ترجمه نمی‌شد، چنگیز جهل و تعصب در قرون تاریک وسطی همه را طعمه حریق غفلت می‌کرد و مکتبه آن علوم را طویله اسبان سرکش فراموشی‌ می‌نمود.
  4. همه دانش‌هایی که در دامن اسلام زاده و بالیده‌اند، همچون تفسیر و حدیث و درایه و رجال و فقه و نحو و صرف و...، بی‌استثناء از روز نخست جامه عربیت بر تن کرده‌اند و حتی هنوز هم بسیار کم اتفاق می‌افتد که جامه‌ای دیگر بپوشند؛ تازه! در طول زمان، خیاطان عربی‌دوز چنان تجربه‌ای به دست آورده‌اند که جامه عربیت را آن‌گونه طراز قامت رعنای آن علوم می‌کنند که گویی آن جامه، جزیی از وجود آنها شده است و هر جامه دیگری جز جامه عربیت بر قامت آنها ناساز است.
  5. زبان اکثریت مسلمانان جهان، عربی است و اگر روزی طبیبی دردآشنا و باکیاست، نه از سر سیاست، بلکه از روی صداقت بخواهد بیماری مزمن تفرقه را که قرن‌هاست همچون خوره به جان این امتی که قرار بود به سفارش رسول توحید همچون پیکری واحد باشد، افتاده و اندک اندک اعضای آن را از هم می‌گسلد، نسخه‌ای شفابخش بنویسد، بی‌تردید بهترین زبانی که زبان خامه او را گویا و رسا خواهد کرد، زبان عربی است.
  6. زبان شیرین فارسی که میلیون‌ها مسلمان و غیر مسلمان را به هم پیوند می‌دهد و آنان را بر مقاصد یکدیگر آگاه می‌سازد و افزون بر این، گنجینه‌ای گران‌سنگ از جواهر ادبیات و هنر و عرفان و فلسفه را در سینه دارد، چنان با زبان عربی درآمیخته است که اندیشه جدا کردن آن دو از یکدیگر، اندیشه‌ای بی‌ریشه است و کسانی که از سر تعصبی کور، در کار گشودن درهای چفت‌شده و گِل‌گرفته فارسی‌گویی صرف هستند، خشت بر دریا می‌زنند و آب به غربال می‌پیمایند و خود را ریشخند خلق می‌نمایند؛ البته این، هرگز به معنای باز گذاردن مرزهای زبان فارسی و صدور جواز ورود برای واژه‌های نامأنوس و بیگانه عربی و تبرئه قاچاق‌چیان عرب‌زده‌ای که شب و روز در شاهراه هموار زبان فارسی، سنگ‌واژه‌های زبر و نفس‌گیر عربی می‌ریزند و کار را بر رهروان دشوار می‌سازند و نام این فضاحت را فصاحت می‌گذارند و این رسوایی را دانایی می‌نامند، نیست؛ که این یکی، تفریط است و آن دیگری، افراط و «الجاهل إما مفرط أو مفرط». مراد ما آن است که قرن‌هاست شمار چشمگیری از واژه‌های تازی با واژه‌های پارسی چون شیر و شکر به هم درآمیخته‌اند و حتی زاد و ولد کرده‌اند و چنان در سراچه ذهن و زبان و گوش فارسی‌زبانان منزل گزیده‌اند و از اهل آن آب و خاک گردیده‌اند که بسیاری از اوقات ناگزیریم برای آشنایی با واژه‌های سره فارسی دست به دامن آنها شویم؛ بی‌تردید بیرون راندن این خیل عظیم، از سرزمین مألوف خویش به گناه اینکه روزی روزگاری از خاک عرب سربرآورده‌اند و گردآوردن استخوان‌های پوسیده یک مشت واژه‌های به اصطلاح سره از گوشه و کنار قبرستان متروک کتب بی‌نام‌و‌نشان و سرهم‌آوردن آنها و با هزار و یک ترفند و تنفس مصنوعی، حیاتی دروغین در آنها دمیدن و آنگاه نشاندنشان به‌جای آن گروه بیرون‌رانده‌شده، به گواه اینکه در گذشته‌های دور، آشنا و دمساز اجداد پیشین ما بوده‌اند، کاری است که اگر دانسته انجام شود جنایت و اگر نادانسته صورت گیرد، سفاهت است.

موضوع و محدوده برنامه

گستره بی‌کران و سیطره پرتوان زبان تازی و ظرفیت و ظرافت آن برای گنجاندن معانی بزرگ و لطیف در بطن خویش و قدرت باروری شگفت آن، باعث شده است که در گذر زمان، دانش‌های ادبی فراوان در دامن وی زاده شوند و با شیره جان او پرورش یابند و به بلوغ برسند؛ دانش‌هایی همچون «کتابت»، «قرائت»، «تجوید»، «اشتقاق»، «انشاء»، «امثال»، «شعر»، «تاریخ ادبیات»، «لغت»، «صرف»، «نحو»، «معانی»، «بیان» و «بدیع». ما را در این برنامه سر آن نیست که از همه این فرزندان صالح یاد کنیم؛ چه، اینها همه، گرچه شایسته‌اند، ولی برخی بایسته نیز هستند و آنان شش‌تایند که از همه برادران و خوهران خویش نامدارتر و پربارتر و به مادر خویش مهربان‌تر و برای خدمت کردن به وی پرتوان‌ترند: «لغت»، «صرف»، «نحو»، «معانی»، «بیان» و «بدیع».

دانش «لغت»، سال‌ها پیش از این، همه کتب خویش را بر دوش گرفت و در سلک سابقان درآمد و قدم به آستان «قاموس» گذارد و نام خود را در «لوح نوریان» رقم زد و از مقربان گردید؛ دیگر احتیاجی نیست که او را بدین خوان فراخوانیم؛ چه، آن را برای آن پنج‌تای دیگر گسترانده‌ایم و این «لوح» را به نام آنها رقم زده‌ایم؛ به امید روزی که حال و مال فراخواندن آن برادران و خواهران دیگر نیز به آستان «نوریان» فراهم آید و بتوانیم همه را فراهم آوریم.

اکنون سخنی نمانده جز اینکه زبان به شناساندن این پنج برادر و خواهر بگشاییم و فضای کار و بهای بار هریک را بنماییم، ولی پیش از دخول در این آستان، این پیش درآمد را که «اذن دخولش» می‌توان نامید، بشنوید: همان‌گونه که هر فرد انسانی، دو گونه ویژگی دارد: یکی ویژگی‌های فردی که همیشه با اوست؛ چه در جمع نشیند چه گوشه عزلت گزیند، مثل مرد بودن، زن بودن، پیر بودن، جوان بودن و... و دیگری ویژگی‌های جمعی که تنها در آمیزش با جامعه زاده می‌شوند، مثل امیری و وزیری و دبیری و...، و افزون بر این همچنان‌که چینش افراد در جمع، گاه، بجا و پربار و استوار است و گاه، بی‌جا و بی‌بار و نااستوار، هر واژه‌ای نیز دو نوع ویژگی دارد: یکی، ویژگی‌های فردی که همواره او را یار است؛ چه در جمله درآید چه از جمله ورآید، مثل اسم بودن، فعل بودن، ثلاثی بودن، سالم بودن، معتل بودن و... و دیگری، ویژگی‌های جمله‌ای که هر واژه تنها در جمله از آنها برخوردار است، مثل فاعل بودن، مفعول بودن، مضاف‌الیه بودن، شرط بودن و...؛ چینش واژه‌ها در کنار هم نیز، گاه، متنوع و دلربا و سازگار است و گاه، مهوع و ناروا و دل‌آزار. تفصیل آنچه را به‌اجمال در باره واژه‌ها گفتیم، در قالب دانش‌های پنج‌گانه یادشده، ملاحظه فرمایید:

  1. دانش صرف
    این دانش، از ویژگی‌های فردی واژه‌ها و کمیت و کیفیت عناصر تشکیل‌دهنده هر واژه سخن می‌گوید و می‌آموزد که چگونه کلمه‌ای را به شکل‌های گوناگون درآوریم تا معانی متعدد و مناسب حاصل آید. در واقع، در این دانش، با خمیرمایه واژه‌ها و قالب‌های گوناگون سروکار داریم؛ این خمیرمایه را به هر قالبی بریزیم، شکلی خاص به خود می‌گیرد و معنایی ویژه بر جبین آن حک می‌شود.
    گفتنی است که مقصود از «کلمه» و «واژه» در این دانش، تنها «اسم» و «فعل» است و از «حرف» حرف نمی‌زنیم؛ چرا که حرف، آن‌چنان سفت و انفعال‌ناپذیر و ناسازگار است که هیچ شکل دیگری را جز همان شکلی که دارد، به خود نمی‌گیرد و در هیچ قالب دیگری نمی‌گنجد.
    پس در این دانش، واژه‌ها را از آن جهت که عناصر تشکیل‌دهنده آنها چندتا و چگونه است و آن واژه، اسم است یا فعل و در چه قالبی ریخته شده، می‌شناسیم، به معانی آنها پی می‌بریم و می‌توانیم برای معانی مورد نظر، قالب‌های مناسب را برگزینیم و خمیرمایه واژه را در آنها بریزیم.
    بیان ویژگی‌های فردی کلمه را اصطلاحا «تجزیه» می‌نامند؛ بنابراین، در آزمایشگاه این دانش، واژه‌ها تجزیه می‌شوند.
  2. دانش نحو
    این دانش، از ویژگی‌های جمله‌ای واژه‌ها سخن می‌گوید و نقش هر واژه را در جمله مشخص می‌سازد؛ بنابراین، در این دانش، ما با واژه‌ها و تعامل آنها با یکدیگر سروکار داریم؛ به عبارت دیگر می‌آموزیم که هر واژه‌ای وقتی به صحنه جمله، قدم می‌گذارد چه نقشی را برمی‌گزیند و متناسب با آن، چه نوع اعرابی را می‌پذیرد و داغ آن را بر جبین یا بر دل می‌نهد یا نه بر جبین و نه بر دل می‌گذارد که بر جای داغ‌داران می‌نشیند.
    در این دانش، با «حرف» نیز حرف‌ها داریم؛ چون پاره‌ای از حروف، کاری‌اند و در آمیزش با واژه‌های دیگر، آنها را از اعراب بارور می‌نمایند و برخی، عقیمند و توان بارور کردن واژه‌های دیگر را ندارند .
    بیان ویژگی‌های جمله‌ای کلمه را در اصطلاح «ترکیب» می‌خوانند؛ بنابراین، در آزمایشگاه این دانش، واژه‌ها با یکدیگر ترکیب می‌شوند.
    قصه کوتاه، در دانش صرف و نحو، ما «تجزیه و ترکیب» واژه‌ها را می‌آموزیم و از خطای در گفتار مصون می‌مانیم.
  3. دانش معانی
    بی‌تردید ما به مقتضای انسان بودنمان پیوسته در معرض «حالات» گوناگون هستیم و تندباد «حالات»، همواره ما را همچون پر کاهی به این سو و آن سو می‌کشد و می‌دانیم که هر «حالی»، «خواسته‌ای» دارد و ناچار باید خواهش او را برآورده کرد. اگر این دگرگونی «حالات» و «خواسته‌های» رنگارنگ هریک را در حوزه گفت‌و‌شنید، نظاره کنیم، درخواهیم یافت که هر گفتار و شنیداری، تنها در صورتی در دل خواهد نشست که بتواند «خواسته» آن «حالی» که ما یا شنونده ما را در چنگ خود گرفته، برآورده سازد؛ مثلا اگر «حال انکار»، چنگال‌های تیز خود را در جان مخاطب ما فرو برده است و او را می‌آزارد و طعمه‌ای می‌خواهد آغشته از چربی «تأکید» و درآمیخته با شیره «استدلال»، سخنی می‌تواند چنگال‌های «انکار» را سست و شنونده ما را رها سازد که «مؤکد» و «مستدل» باشد. چنین سخنی را در اصطلاح، «مطابق با مقتضای حال» می‌خوانند.
    در دانش معانی، می‌آموزیم که واژه ها را با چه چینشی در کنار هم بگذاریم تا سخن، در عین «درستی» و «شیوایی» با «مقتضای حال» سازگار شود. برای دست یافتن به این منظور، در این دانش مفصلا از «فصاحت» و «بلاغت» سخن به میان می‌آید.
    «فصاحت و بلاغت که آن را به فارسی، «گشاده‌زبانی» و «سخندانی» نیز می‌گوییم، آن است که سخن، درست و شیوا و مناسب حال و مقام باشد که گفته‌اند: هر سخن، جایی و هر نکته مکانی دارد».

بنابراین «فایده علم معانی، متعدد است؛ فایده اصلی آن این است که ما را با امکانات فراوان زبان، آشنا می‌سازد تا بتوانیم به مقتضای حالات مختلف، از آن امکانات استفاده کنیم و سخن مؤثر بگوییم، در مطالعه آثار هنری متوجه لطایف و مقصود هنرمند شویم و دریابیم که [به قول نظامی عروضی]: درآمد و بیرون شدن ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است».

  1. دانش بیان
    یکی از شگفتی‌های آفرینش انسان این است که معانی پنهان در اندرون خویش را از راه دهان و با چرخش زبان در قالب واژه‌ها آشکار می‌سازد؛ به عبارت دیگر، او معانی گوناگون و رنگارنگ را در درون خویش می‌یابد، ولی چون نمی‌تواند دست دیگران را بگیرد و به حریم درون خویش ببرد و به تماشای عروسان معانی بنشاند، دست به ابتکاری شگفت می‌زند؛ همان عروسان معانی را با ابزار حنجره و زبان و دهان، به شکل واژگان می‌آفریند و به دیگران می نمایاند؛ بی‌آنکه ذره‌ای خراش بر رخسار نازنینشان نشیند. شگفت‌انگیزتر اینکه گاه، یک عروس معنا را به‌صورت‌های گوناگون می‌آراید و آن را چندین شکل متنوع و خیال‌انگیز می‌بخشد. دانش بیان، از این کار شگفت‌انگیزتر آدمی سخن می‌گوید.
    بنابراین، دانش بیان عبارت است از: فن «ایراد معنای واحد به طرق مختلف، مشروط به اینکه اختلاف آن طرق (شیوه‌های مختلف گفتار)، مبتنی بر تخیل باشد؛ یعنی لغات و عبارات به لحاظ خیال‌انگیزی، نسبت به هم متفاوت باشند (وضوح و خفا داشته باشند)».

برای دیدن این منظره شگفت از بلندای دانش بیان، باید از پلکان «تشبیه» و «مجاز» و «کنایه» بالارفت.

  1. دانش بدیع

انسان شیفته زیبایی است و زیبایی را برای همه متعلقات خود، از جمله کلام خویش خواهان است. او تنها به این اکتفا نمی‌کند که سخنش درست، شیوا، رسا و متنوع باشد؛ افزون بر این، دوست می‌دارد «ظاهر» و «باطن» واژه‌های چیده‌شده در کنار یکدیگر را بیاراید و بدین وسیله، سخن خویش را هرچه بیشتر زیبا و باشکوه و دلنشین نماید. این‌گونه آرایشگری را در آرایشگاه «بدیع» می‌توان آموخت. گفتنی است که گاه از سه دانش اخیر، با نام «فنون بلاغت» یا «علوم بلاغت» یاد می‌شود. این نکته را به خاطر بسپارید و به این گفتار پربار مرحوم استاد جلال‌الدین همایی گوش فرادهید: «مقصود اصلی از سخن، تفهیم معانی مختلف و تقریر حالات متفاوت است و در صورتی آن را کلام و سخن ادبی و گوینده آن را ادیب سخن‌سنج و سخن‌پرداز می‌گویند که مقصود خود را به بهترین وجه بفهماند و در روح شنونده، مؤثر باشد؛ چندان‌که موجب انقباض یا انبساط او گردد و خاطر او را برانگیزد تا حالتی را که منظور اوست، از غم و شادی و مهر و کین و رحم و عطوفت و انتقام و کینه‌جویی و خشم و عتاب و عفو و اغماض و امثال آن معانی، در وی ایجاد کند و این خاصیت را از سخنی می‌توان چشم داشت که به زیور فصاحت و بلاغت و سایر محسنات لفظی و معنوی آراسته باشد و تشخیص آن، جز به دانستن فن بدیع و دیگر فنون ادبی که مجموع آن را فنون بلاغت یا علوم بلاغت و صناعات ادبی می‌گویند، میسر نمی‌شود».

در تکمیل فرمایش استاد و متناسب با این مقاله که علاوه بر سه دانش اخیر، دانش صرف و نحو را نیز به مجلس معارفه فراخوانده است، باید گفت: پنج دانش یادشده، دست به دست یکدیگر می‌دهند و راه راست سخن گفتن به‌گونه زیبا، شیوا، رسا، دلگشا و دور از خطا را در پیش پای ما می‌نهند.

ضرورت و هدف برنامه

گرچه ما پیش از این، از ضرورت آموختن زبان عربی و اهمیت و نقش پنج دانش یادشده در راه رسیدن به این مقصود، به‌تفصیل سخن گفتیم، ولی بااین‌همه، افزودن این نکته و توجه ویژه به آن، بسیار شایسته و بایسته است: یکی از ابعاد اعجاز قرآن کریم، فصاحت و بلاغت بی‌همتا و ترکیبات بس زیبا و دلگشای آن است؛ در واقع، قرآن از هر مفهومی، صحنه‌ای، شخصیتی و امتی که سخن گفته است، چنان آن را با کلمات نقاشی کرده و لطایف و ظرایف آن را ترسیم نموده که گویی پیکر آن مفهوم، بی‌آنکه لباس هیچ واژه‌ای را بر تن داشته باشد، ‌عریان و برهنه در پیش چشمان انسان ایستاده یا انسان هم‌اکنون در بحبوحه آن صحنه و میان آن امت و کنار آن شخصیت، نشسته و هرگز فاصله زمانی، مکانی، زبانی و نژادی را احساس نمی‌کند؛ شگفتا! حتی غم و شادی و هیجان و اضطراب نهان شخصیت‌ها را که همواره از چشم گویندگان بشری پنهان می‌ماند یا از بیان آن ناتوان می‌مانند، با ترکیباتی رنگارنگ، چنان به تصویر کشیده است که جز سپر افکندن و ابراز عجز و شگفتی، در برابر آن نشاید. شناخت این همه، جز در پرتو آشنایی عمیق و دقیق با فنون بلاغت و پایه‌های آن، که دانش صرف و نحو و لغت است، میسر نیست.

پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و دودمان پاک وی(ع) نیز در گفتار خویش، به‌ویژه در بخش مناجات‌ها، خطبه‌ها و کلمات قصار، زیبایی‌ها و شگفتی‌های روح خود را در آینه واژگان خویش منعکس کرده‌اند و دیدن این همه زیبایی و شگفتی، بی‌آنکه پرتو دانش‌های یادشده بر انسان بتابد، ناممکن است.

مخاطبان برنامه

از آنجا که در این یک مجموعه، کتب مربوط به پنج دانش یادشده، در سه سطح «ابتدایی»، «متوسط» و «عالی» گردآوری شده است، تمام کاربرانی که در این مثلث می‌گنجند، می‌توانند از این مجموعه بهره‌مند شوند.

کاستی‌های برنامه

با توجه به لزوم رعایت حق مالکیت معنوی منابع مورد استفاده در برنامه، تعدادی از آنها به خاطر فراهم نشدن اجازه مالک معنوی، از محدوده برنامه حذف شدند تا ان شاء الله در فرصتی دیگر و با امکاناتی بیشتر، پیگیر افزایش تعداد منابع باشیم.

قابلیت‌های کلی برنامه

  1. متن کامل 143 عنوان کتاب در 252 جلد به زبان عربی و فارسی شامل موضوعات صرف، نحو، معانی، بیان و بدیع.
  2. دسته‌‎بندی کتب برمبنای موضوعات.
  3. ارتباط صفحه به صفحه متن با تصویر کتاب.
  4. ارتباط ترجمه، شرح و حاشیه با متن.
  5. دسترسی به آیات موجود در متون برنامه به همراه مطالب مربوط به آنها.
  6. اتصال واژگان متون به لغت‌نامه‌های برنامه.
  7. جستجو به روش‌های گوناگون در الفاظ و عبارات متن و فهرست کتاب‌ها.
  8. جستجوی موضوعی در عناوین و سرفصل‌ها از طریق فهرست گزینشی.
  9. متن کامل قرآن کریم با ترجمه فارسی و قابلیت جستجو در آیات.
  10. ارتباط متن و فهرست کتب با بخش‌های دیگر برنامه، نظیر: نمایش، جسنجو، قرآن، یا کتاب‌شناسی قابلیت‌های پژوهشی به همراه امکان یادداشت‌برداری، ذخیره، ویرایش، و چاپ متن.


«كليه حقوق مادى و معنوى اين نرم‌افزار، متعلق به مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى مى‏‌باشد».