مصادر الاستنباط بين الأصوليين والأخباريين
مصادر الاستنباط بين الأصوليين والأخباريين، اثر محمد عبدالحسین محسن غراوی، پژوهشی است پیرامون مصادر استنباط، نزد اصولیون و اخباریها و بررسی میزان حجیت هریک از این مصادر، نزد آنها.
مصادر الاستنباط بين الأصوليين والأخباريين | |
---|---|
پدیدآوران | غراوی، محمد عبدالحسن (نویسنده) |
ناشر | مکتب الإعلام الإسلامي. مرکز النشر |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | 1413ق. |
چاپ | چاپ اول |
موضوع | ادله (فقه)
اصول فقه شيعه اخباريه |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /غ4م6 / 161 BP |
ساختار
کتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در پنج فصل، ارائه شده است.
نویسنده پیش از آغاز فصول کتاب، در بخشی تحت عنوان «المدخل»، مصادر استنباط از زمان پیامبر(ص) تا دوران غیبت کبری را مورد مطالعه قرار داده و سپس، ضمن بحث پیرامون حجیت ظواهر کتاب بین اصولیها و اخباریها، به بررسی میزان حجیت هریک از «اخبار»، «اجماع»، «دلیل عقلی» و «اصول عملیه» در میان دو گروه یادشده، پرداخته است.
گزارش محتوا
در مقدمه، ضمن توضیح مختصر مراحل فحص و جستجوی ادله، نزد مجتهدین، به موضوع هریک از فصول کتاب، اشاره شده است[۱].
نکته قابل توجه پیرامون اثر حاضر، آن است که رسالهنویسی در دانشگاههای کشورهای اسلامی، علیرغم گسترش کمی، سه عیب اساسی دارد: انتخاب موضوع نامناسب و در بسیاری موارد، تکراری و پیشپاافتاده؛ تلنبار کردن اطلاعات در رسالهها و افزایش حجم آنها بدون توجه به پردازش آنها و نتیجهگیری منطقی؛ بایگانی شدن رسالهها در کتابخانههای دانشگاهی. در این میان، کتاب حاضر که برگرفته از رساله پایاننامه کارشناسی ارشد نویسنده بوده که در سال 1989م، در دانشکده فقه نجف، از آن دفاع کرده است، از معدود کارهایی بشمار میرود که از عیوب سهگانه فوق، مبراست[۲].
مؤلف که از خاندانی اهل علم و نامدار برخاسته، در انتخاب و پرداخت موضوع موفق بوده است. موضوع رساله، از مهمترین مباحث روز است؛ از طرفی با علم اصول فقه که مبنای استنباط احکام شرع است، پیوند دارد و از طرفی به شناختشناسی (اپیستمولوژی) یا علم المعرفه مرتبط است. شباهت ناشی از این علم که توسط شرقشناسان و غربزدگان مطرح شده، جهان اسلام را دچا بحران کرده است. هرچند عدهای از دردمندان مسلمان کوشیدهاند به این شبهات پاسخ دهند، اما روش خطابی و اسلوب تبلیغاتی دور از بار معرفتشناختی، آنان را از دستیابی به مقصود بازداشته است؛ لذا در شرایطی قرار داریم که باید مواریث فکری خود را احیا و بازسازی کنیم و آنها را با دادههای جدید، منطبق سازیم[۳].
با توجه به این مسئله، اهمیت اثر حاضر، آشکارتر میشود، بهخصوص اینکه مؤلف، اثر خود را در یکی از مراکز تجدید تفکر دینی، یعنی دانشکده فقه نجف اشرف، عرضه کرده است. این دانشکده، پس از فراز و نشیب بسیار تأسیس گشت و فارغالتحصیلان نامداری به جامعه علمی تشیع، عرضه داشت[۴].
این کتاب، مسئله دقیقی را در زمینه معرفتشناختی اسلام بررسی میکند؛ یعنی اختلاف تاریخ مسلمانان از قرن اول هجری درباره منابع شناخت و تحول این مسئله میان اصحاب رأی و اهل حدیث که آیا منبع شناخت، تنها وحی است که از طریق کتاب و سنت به دست ما میرسد و یا آنکه منبع دیگری در کنار وحی قرار دارد که عقل نامیده میشود؟ دیدگاه اول، در زمینه کلام در مکتب اشاعره و از نظر فقهی، در مکتب ظاهریه متبلور شد و نظرگاه دوم، به مکتب اعتزال (در کلام) و مکتب حنفی (در فقه) انجامید. در میان شیعه، این مسئله رنگ دیگری به خود گرفت: عدهای در عین پایبندی به اصول تشیع، اخباری، مقلد و یا اهل الحدیث نام گرفتند و مورد انتقاد کسانی چون ابن ادریس واقع شدند؛ در مقابل آنان، هشام بن حکم (متوفی 199ق) و متکلمان آل نوبخت، چون ابوسهل بن علی نوبختی، حسین بن موسی نوبختی و حسن بن علی بن ابیعقیل عمانی حذاء، ابن جنید اسکافی، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، موفق شدند ارزشی که قرآن کریم و سنت برای عقل قائل بودند، بدان بازگردانند و بنیاد تفکر اسلامی را استوار سازند و بدین ترتیب، اخباریهای اولیه را مضمحل کنند. چند قرن بعد، یعنی قرن دهم، محمدامین استرآبادی، با تألیف کتاب «الفوائد المدنية» کوشید بار دیگر اخباریگری را زنده کند و برای آن، روش و اسلوب خاصی بنیان نهد. زان پس دوران جدیدی آغاز شد که در آن، اخباریگری جدید (به تعبیر مؤلف) جنگهای کلامی شدید و نزاعهای عنیفی بهپا کرد. نتیجه این نزاعها، نگارش دهها کتاب در مورد اختلاف میان اصولیان و اخباریان بود. مؤلف در این اثر، کوشیده است بهطور مختصر، ریشههای این مسئله را از زمان پیامبر(ص) تا عصر غیبت کبری (329ق)، باز نماید. پس وی اخباریگری کهن و نقش آن را در مراحل تفکر فقهی بیان کرده و سیر آن را تا تحقق مکتب اخباریگری جدید، توضیح داده است. پس از آن، مکتب اصولی از آغاز تا زمان وحید بهبهانی و تفاوتهای آن با مکتب اخباری بیان شده است[۵].
دیگر مسائل مورد بحث در کتاب، عبارتند از: حجیت ظواهر قرآن کریم و دلایل آن از نظر طرفین، حجیت اخبار و مرویات کتب حدیثی و مخصوصا کتب اربعه، عقل و ارزش آن از دیدگاه طرفین و بالاخره نظر هواداران این دو مکتب در مورد اصول عملیه، مانند استصحاب و برائت و احتیاط. در پایان مؤلف خلاصهای از تمام فصول کتاب را آورده است[۶].
ویژگیهای کتاب
برخی از مهمترین ویژگیهای کتاب، عبارتند از:
- تکیه بر عینیت؛ هرچند مؤلف در مورد مسائل کتاب، دارای دیدگاه خاص خود است، ولی به باورهای خود اجازه نمیدهد تا به نتایج ازپیشتعیینشدهای برسد و همواره در نقل و نقد اقوال، عینیتگرایی را مد نظر قرار داده است.
- تکیه بر منابع دست اول؛ برخلاف سنت نادرست نقل قول بدون ارزیابی سند و نسبتهای ناروا، مؤلف میکوشد آراء هر فرقه را از منابع دست اول خودشان نقل کند و از بهرهجویی از منابع دست دوم - جز در موارد ضروری - دوری میکند و از روش غلط برخی از مستشرقان در نقل اقوال غلات یا شاذ هر فرقه و نسبت دادن آنها به کل پیروان آن فرقه، خودداری میورزد.
- رعایت تعادل در نقل اقوال و خودداری از مطالب پراکنده؛ قدما درکتب خود از باب استطراد و منطق «الكلام يجر الكلام»، از حاشیه رفتن و فراموش کردن اصل مطلب ابایی نداشتند. این روش نامیمون، هنوز هم کم و بیش رایج است؛ لیکن مؤلف در این زمینه نیز حد وسط را در نظر گرفته و اصل را فدای فرع نکرده و نقل اقوال، وی را از استنتاج، بازنداشته است[۷].
نکات مربوط به کتاب
برخی از نکاتی که پیرامون کتاب، قابل ذکر است، به قرار زیر میباشد:
- مؤلف در صفحه 29، به اجتهاد پیامبر(ص) اشاره میکند و بهسرعت، میگذرد و این مسئله مهم و اختلافی را روشن نمیکند؛ در صورتی که ارتباط مستقیمی با مباحث آینده کتاب دارد. وی همچنین در مورد اجتهاد صحابه، صریحا اظهار نظر نمینماید[۸].
- مؤلف در صفحه 43 خاطرنشان ساخته که شیخ مفید، نخستین کسی است که در علم اصول، کتابی تألیف کرد. مستند این ادعا به گفته مؤلف، عبارتی است که شیخ طوسی در «عدة الأصول» آورده است. وی همچنین در صفحه 69 و 70 کتاب، علت پیشی گرفتن اهل تسنن در تألیف کتاب اصولی را اعتقادشان به پایان یافتن عصر نص، با رحلت پیامبر(ص) میداند. درحالیکه عصر نص از نظر شیعی، تا غیبت امام دوازدهم(عج) طول میکشد. هرچند مبنای مؤلف قابل قبول است، ولی باید به نکتهای که سید حسن صدر در کتاب «تأسيس الشيعة الكرام لعلوم الإسلام» آورده است، اشاره کرد؛ ایشان میگوید: امام باقر(ع) و صادق(ع)، مؤسسان علم اصول بودهاند و امالی آنان بعدها چاپ شده است. این مطلب را ابوالقاسم گرجی نیز در کتاب «نگاهی به تحول علم اصول» تأیید میکند. همچنین شهید صدر از کسانی مانند هشام بن حکم نام میبرد که رسالاتی را در زمینه علم اصول، تألیف کردهاند[۹].
- مؤلف به یکی از تناقضهای اساسی مکتب اخباریگری، هیچ اشارهای نمیکند: اخباریها در همان حال که عقل و تعقل را بهشدت محکوم میکنند، برای اثبات نظریات خود و رد دیدگاه اصولیان، به استدلالهای عقلی میپردازند. همچنانکه در اعتقادات، مخصوصا در بحث توحید، از براهین عقلی استفاده میکنند. این تعارض را هرگز اخباریها نتوانستند حل کنند و هماره از این جنبه، مورد انتقاد قرار گرفتهاند[۱۰].
- مؤلف اشارهای به شرایط و اوضاع اجتماعی و فرهنگی که اخباریگری در آن شکل گرفت، نمیکند و درباره تأثیر این عوامل بر امین استرآبادی، ساکت است[۱۱].
- مؤلف از تأثیرات معرفتی و فرهنگی اخباریگری جدید بر تفکر شیعی در قرن دهم به بعد، سخنی نمیگوید. از نظر تاریخی، روشن است که پیدایش اخباریگری تأثیرات ناخوشایندی بر علوم عقلی اسلامی، مانند فلسفه و کلام به دنبال داشت و حتی برخی از محدثان اخباری در برابر عرفان اسلامی و راه دل سخت ایستادند که نمونه آن را میتوان در کتاب «الاثناعشرية في الرد علی الصوفية»، تألیف شیخ حر عاملی، ملاحظه کرد. لیکن از جهت دیگر، آنان بازار حدیث را رونق دادند و مجموعههای حدیثی عظیمی مانند «وسائل الشيعة» از حر عاملی، «بحار الأنوار» از مجلسی و «وافی» از فیض کاشانی، فراهم کردند[۱۲].
- مؤلف پس از پایان این نزاع تاریخی، از دستاوردهای اصولیان و اخباریان، سخنی نمیگوید[۱۳].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۱۴]، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است[۱۵].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- رفاعی، عبدالجبار؛ اسلامی، سید حسن، «منابع استنباط از نظر اصولیان و اخباریان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، نشریه آینه پژوهش، آذر و دی 1371، شماره 16، به آدرس: