عبدالوهاب، حسن حسنی

حسن حسنى عبدالوهاب (1301-1388ق)، ادیب، مورخ و پژوهشگر معاصر تونسى است.

عبدالوهاب، حسن حسنی
نام عبدالوهاب، حسن حسنی
نام‌های دیگر
نام پدر صالح
متولد 27 رمضان 1301ق
محل تولد تونس
رحلت 18 شعبان 1388ق
اساتید
برخی آثار العمر فی المصنفات و المؤلفین التونسیین
کد مؤلف AUTHORCODE00456AUTHORCODE

ولادت

حَسَن حُسْنی بن صالح بن عبدالوهاب بن یوسف صمادحی تجیبی در دوشنبه 27 رمضان 1301ق برابر با 1262ش،(1884م) در خانواده‌اى صاحب‌نام و مرفه، در شهر تونس به دنیا آمد. پدر و پدربزرگش از صاحب‌منصبان حکومتى بودند. مادرش، حنیفه، دختر على بن مصطفى آغا قیصرلى (یکى از درباریان بانفوذ تونس) بود[۱]

تحصیلات

وى تحصیلات ابتدایى را در مکتب‌خانه‌اى در تونس و سپس در شهر مهدیه گذراند و با زبان فرانسه آشنا شد. هنگامى که پدرش از مهدیه به تونس بازگشت، او نیز وارد یک مدرسه فرانسوى شد، سپس به مدرسه اسلامى صادقیه رفت و بعد در پاریس وارد مدرسه علوم سیاسى شد. پس از مرگ پدرش در 1322ق، ناگزیر به تونس بازگشت. در 1323ق در اداره کشاورزى و بازرگانى (إدارة الفلاحة و التجارة) مشغول به کار شد و در 1328ق، به ریاست بخش جنگل‌هاى زیتون در شمال تونس رسید[۲]

فعالیت‌ها

حسن حسنى از حدود 1326ق تا 1328ق در مدرسه خلدونیه و از 1331 تا 1342ق در مدرسه عالى زبان و ادبیات عربى تونس به تدریس تاریخ پرداخت. وى هم‌زمان، در 1334ق و در بحبوحه جنگ جهانى اول، در اداره خدمات اقتصادى مشغول به کار گردید و در 1299ش1920/م، رئیس کتابخانه نسخ خطى تونس (خزینة المخطوطات التونسیة) شد. او در این سمت با اسناد تاریخ تونس (از دوران تسلط ترک‌ها، از 942 تا 1251م) آشنا شد و دستور داد تمام این اسناد و منابع را طبقه‌بندى کنند[۳]

مسئولیت‌ها

در 1304ش1925/م، فرماندار المثالیث (جبنیانه)، یکى از شهرهاى تابع استان صفاقس و سه سال بعد کارگزار شهر تاریخى مهدیه و در 1314ش1935/م، حاکم نابل واقع در جنوب تونس شد. او در این شهرها خدمات گسترده‌اى کرد. در 1318ش1939/م، به شهر تونس بازگشت و معاون امور داخلى کشور شد تا اینکه در اواخر 1321ش1942/م بازنشسته گردید. پس از بازنشستگى، یک سال نیز رئیس اوقاف تونس بود و در 1322ش1943/م وزیر قلم شد و علاوه بر آن، عهده‌دار بخشى از وظایف وزارت کشور بود[۴]

حسن حسنى پس از چهار سال وزارت در دوران حکومت محمد الامین، آخرین باىِ حسینى تونس، در 1326ش1947/م از سمت‌هاى دولتى و ادارى کناره گرفت و وقتش را به تحقیق و تألیف و سفر به کشورهاى دیگر اختصاص داد[۵]

او افزون بر کارهاى دولتى، به امور فرهنگى و علمى نیز پرداخت. او در 1323، حدود 21 سالگى، در اجلاس مستشرقان جهان در الجزایر شرکت کرد و با بسیارى از دانشمندان بزرگ آن زمان، مثل شاویش، براون، آمدروز، نولدکه، کودیرا، ریوئیرا، آسین پالاسیوس، ماسینیون و دیگران آشنا شد. در اجلاس شرق‌شناسان جهان، که در 1908/1326 در کپنهاگ برپا شد، او تنها دانشمند مسلمان بود و با شیخو، گولدتسیهر و لامنس، که در این اجلاس به اسلام و ساحت مقدس پیامبر(ص) اسائه ادب کرده و افترا زده بودند، به مخالفت و بحث و دفاع و مناظره پرداخت که بازتاب وسیعى در جهان داشت. او در همایش‌هاى علمى و فرهنگى و هنرى جهانى در پاریس، رباط، کیمبریج، استانبول، مونیخ، ونیز، رم، قاهره و غیره، مشارکت فعال داشت[۶]

در 1311ش1932/م که فرهنگستان زبان عربى (مجمع اللغة العربیة) در قاهره تأسیس شد، حسن حسنى به فرمان ملک فؤاد، پادشاه مصر، به عضویت آن درآمد و بیش از 35 سال در جلسات آن شرکت کرد. علاوه بر آن، وى در چندین مرکز و مؤسسه علمى جهانى عضویت داشت؛ از جمله در مؤسسه تاریخ مصر، مرکز تاریخى اسپانیا (المعهد التاریخی الإسبانی)، فرهنگستان هنرهاى زیبا و نقاشى فرانسه (المجمع الفرنسی للنقائش و الفنون الجمیلة)، فرهنگستان علمىِ عربى دمشق (المجمع العلمی العربی بدمشق) و فرهنگستان علمى عراق (المجمع العلمی العراقی).

در 1329ش1950/م، دانشکده دارالعلوم دانشگاه قاهره و در 1339ش1960/م، دانشگاه الجزایر به وى دکترى افتخارى دادند. او از کشورهاى اروپایى و کشورهاى آسیاى مرکزى به‌ویژه شهرهاى تاشکند و سمرقند و بخارا و نیز کشورهاى شمال افریقا دیدن کرد و سه بار، در فاصله سال‌هاى 1314 تا 1323ش1935/ تا 1944م، حج گزارد و با عبدالعزیز آل‌سعود (پادشاه عربستان سعودى) و همچنین با عبدالله فیلبى، محقق، ملاقات کرد و از تجارب فیلبى بهره‌هاى فراوان برد. پس از استقلال تونس در 1336ش1957/م، دولت جمهورى او را به ریاست مرکز آثار و هنرهاى ملى (المعهد القومی للآثار و الفنون) منصوب کرد. او در دوران ریاست پنج‌ساله‌اش بر این سازمان، چهار موزه اسلامى در شهرهاى المنستیر، سوسه و قیروان تونس و یک موزه آثار باستانى در قرطاجنه (کارتاژ) تأسیس کرد و مقالات بسیارى نوشت و در مجلات و روزنامه‌ها به چاپ رساند[۷]

وى در 1341ش1962/م، رسما از خدمات دولتى کناره‌گیرى کرد و در آبان /1347نوامبر 1968، دو روز پس از دریافت عالى‌ترین نشان فرهنگى تونس به نام جایزه قدرشناسى بورقیبه و حمایل افتخار، وفات یافت[۸]

فرزندان

فرزندان او چهار دختر و یک پسر به نام خالد عبدالوهاب بوده‌اند. وى پیش از مرگش، کتابخانه بسیار نفیس خود را، که علاوه بر منابع ارزنده چاپى، شامل 951 نسخه خطى بود، به کتابخانه ملى تونس (دارالکتب الوطنیة) اهدا کرد.

وفات

او در 18 شعبان 1388ق برابر با 9 نوامبر 1986م درگذشت.[۹]

آثار

آثار عربى وى عبارتند از

  1. المنتخب المدرسی من الأدب التونسی (1908/1326) که در چاپ‌هاى بعدى نام آن به «مجمل تاریخ الأدب التونسی» تغییر کرد؛
  2. بساط العقیق فی حضارة القیروان و شاعرها ابن رشیق (1912/1330)؛
  3. خلاصة تاریخ تونس (1918/1336)؛
  4. الإرشاد إلى قواعد الاقتصاد (1919/1337)؛
  5. شهیرات التونسیات (1313ش1934/)؛
  6. الإمام المازری (1334ش1955/)؛
  7. ورقات عن الحضارة العربیة بإفریقیة التونسیة، که در واقع مجموعه مقالات وى بود در سه مجلد (1344-1345ش1965/-1966) که جلد سوم آن را دوستان و شاگردانش پس از وفات او در 1351ش1972/ چاپ کردند؛
  8. العمر فی المصنفات و المؤلفین التونسیین[۱۰]

کتاب «العمر» مشهورترین کتاب اوست که حاوى سرگذشت بزرگان تونس از سده‌هاى نخستین اسلامى تا عصر حاضر مى‌باشد. این کتاب را پس از مرگ مؤلف، محمد عروسى مطوى و بشیر بکوش در چهار مجلد در 1369ش/ 1990م به چاپ رساندند. او تعدادى مقاله به زبان فرانسه نوشته است که بیشتر آنها بعدا به عربى ترجمه شدند و در کتاب «ورقات» به چاپ رسیدند[۱۱]


کتاب‌هایى که او مورد تحقیق قرار داد و همه آنها در تونس به چاپ رسیده‌اند عبارتند از:

  1. أعمال الأعلام (بخش مربوط به تاریخ افریقیه و صقلیه)، اثر ابن‌خطیب اندلسى (1910/1328)؛
  2. رسائل الانتقاد، اثر محمد بن شرف قیروانى (1912/1330)؛
  3. مَلقى السبیل، اثر ابوالعلاء معرى (1912/1330)؛
  4. وصف إفریقیة و الأندلس، اثر ابن فضل‌الله عمرى (1920/1338)؛
  5. کتاب یفعول، اثر صاغانى (1303ش1924/)؛
  6. التبصر بالتجارة، اثر جاحظ (1312ش1933/)؛
  7. آداب المعلمین، اثر محمد بن سحنون (1313ش1934/)؛
  8. الجمانة فی إزالة الرطانة، اثر مؤلفى ناشناس (1332ش1953/)؛
  9. رحلة، اثر عبدالله تجانى (1337ش1958/)؛
  10. أحکام السوق، اثر یحیى بن عمر که پس از مرگ حسنى، در 1354ش1975/م به چاپ رسید[۱۲]

پانویس

  1. عودى، ج13، ص332
  2. ر.ک: همان
  3. همان
  4. همان، ص332-333
  5. همان، ص333
  6. ر.ک: همان
  7. همان
  8. همان
  9. ر.ک: تین وسان
  10. ر.ک: همان
  11. ر.ک: همان، ص333-334
  12. همان، ص334

منابع مقاله

  1. برگرفته از: عودى، ستار، «دانشنامه جهان اسلام»، زیر نظر غلامعلى حداد عادل، چاپ اول، (1377)، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامى، ج13، ص332-334.
  2. تین وسانبه تاریخ 27 فروردین 1400ش
  3. ویکی پیدیای عربی

وابسته‌ها