کات‍ب‍ی ترشیزی، محمد بن عبدالله

محمّد بن عبدالله کاتبی ترشیزی، شاعر نادره‌گوی و وارسته نیمه اول قرن نهم هجری است که در زمان خود سرآمد اقران بوده است. وی اهل قریه طَرق و راوش (ریوش فعلی) در نزدیکی ترشیز (کاشمر فعلی) است که در مسیر راه نیشابور و کاشمر قرار دارد[۱].

کاتبي ترشيزي، محمد بن عبدالله
نام کاتبي ترشيزي، محمد بن عبدالله
نام‌های دیگر ت‍رش‍ي‍زي‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌

ک‍ات‍ب‍ي‌ ن‍ي‍ش‍اب‍وري‌

نام پدر عبدالله
متولد نیمه دوم قرن هشتم
محل تولد ترشیز (کاشمر فعلی)
رحلت 839ق
اساتید سیمی نیشابوری
برخی آثار ديوان کاتبي نيشابوري «ترشيزي»
کد مؤلف AUTHORCODE02533AUTHORCODE

ولادت و موطن

درباره تاریخ‎ دقیق‎ تولد‎ وی سخنی نگفته‌اند و با قرائنی فقط می‌توان به حدود آن پی‎ برد‎. یکی از آن قرائن، شاگردیِ کاتبی نزد سیمی نیشابوری در آداب کتابت و منشی‌گری است. کاتبی در صِغَر سن به جرگه شاگردان سیمی درآمده و سال‎ها از محضر این‎ خطّاط‎ نامی علم‌آموزی کرده است. با برداشت از قراینی می‌توان زمان تولّد وی را اوایل نیمه دوم از قرن هشتم هجری تخمین زد[۲].

به‌جز شیرعلی‌خان لودی در‎ مرآة‎ الخيال که اصل وی را از ناحیه‌ای از اعمال تبریز و هدایت در رياض العارفين که او را از مردم شیراز دانسته، همه مآخذ، اصلش را از ترشیز می‌گویند؛ اگرچه‎ خود گفته است که از نیشابورم:

همچو عطّار از گلستان نِشابورم ولیخار صحرای نِشابورم من و عطّار گل

و البته به قول قاضی نورالله شوشتری، «فرق‎ میانِ‎ این‎ دو سخن بر کسی که‎ عارف‎ به‎ اصل و فرع ولایت نیشابور است، ظاهر است» و بی‌تردید این مطلب برای بدیع‌الزّمان فروزانفر ظهور داشته که فرموده: متقدمین، اکثر قسمت‎های خراسان‎ را‎ نسبت‎ به نیشابور داده و در قرون اوّل [تا] اوایل‎ قرن‎ هفتم، اکثر فضلای تُرشیز و بلوک رخ و حدود آن را به نیشابوری شمرده‌اند؛ چنان‌که معجم الأدبای یاقوت گواه است. ظاهراً‎ تولّد‎ کاتبی‎ در یکی از دهات مابین نیشابور و تُرشیز اتّفاق افتاده و ممکن است که برحسب اختلافِ حدود، گاهی جزء حکومت ترشیز و گاهی جزء حکومت نیشابور محسوب شده باشد[۳].

کاتبی در ابتدای حال به شهر نیشابور آمد و نزد سیمی نیشابوری تعلیم گرفت. در شاعری و خوش‎نویسی مهارتی یافت. به سبب همین خوش‎نویسی، تخلصش کاتبی است. گویند استادش «سیمی» بر او رشک برد و کاتبی دریافت و راهی هرات شد. بایسنقر میرزا او را گرامی داشت. کاتبی چندی بعد به استرآباد و گیلان و از آنجا به شروان نزد امیر ابراهیم شاه شروانی رفت و از آنجا به آذربایجان سفر کرد. کاتبی گرچه از امیران صله و انعام یافت، اما در هیچ‎جا قدرش، چنان‌که باید شناخته نشد؛ لذا از تبریز به اصفهان رفت و به صحبت خواجه صاین‌الدین ترکه رسید و در تصوف تربیت‎ها یافت و کسب کمال کرد و سرانجام به استرآباد بازگشت و تا سال 838ق، که وبا یا به قولی طاعون در شهر شایع شد در آنجا بود[۴].

وفات

ناگفته نماند که تاریخ درگذشتِ شاعر، خلافِ تاریخ تولدش روشن است؛ شماری از تذکره‌نویسان چون واله داغستانی، 838ق، را‎ ثبت‎ کرده‌اند. شماری‎ دیگر، همچون دولت‌شاه سمرقندی، امیر علی‌شیر نوایی و آزاد بلگرامی، 839ق را ضبط نموده‌اند و همین تاریخ به صواب نزدیک‎تر است‎؛ چراکه شواهدی از دیوان وی نشان می‌دهد قربانیِ وبای عام‎ استرآباد‎ در‎ سال 838ق، نشده و یک سال بعد به چنگ طاعون افتاده و قالب تهی کرده است؛ برخلافِ گفته حسن ‎‎بیگ‎ روملو: «و در این سال [838ق] مولانا کاتبی در بلاد استرآباد به مرضِ‎ طاعون‎ مبتلا‎ گشته، بر بستر ناتوانی افتاد و در حالِ سکرات، این قطعه نظم کرده، زبان به بیان‎ آن گشود:

ز آتش قهرِ وبا گردید ناگاهان خراباسترآبادی که خاکش بود خوشبوتر‎ ز مشک
اندرو از پیر‎ و بُرنا‎ هیچ‎کس باقی نماندآتش اندر بیشه چون افتد نه تَر مانَد نه خشک

کاتبی در قصیده‌ای با ردیف «بنفشه»... ازسرگذشتن بلای وبا را گزارش می‌دهد[۵].

مزار او در استرآباد در محله‌ای موسوم به «نه گوران» بوده است و اکنون اثری از آن نیست[۶].

آثار

دیوان کاتبی نیشابوری، مشتمل بر غزلیات او در سال 1382ش، با تصحیح تقی وحیدیان کامیار، سعید خومحمدی خیرآبادی و مجتبی جوادی‌نیا منتشر شده است. کامیار در مقدمه این اثر وعده انتشار مثنوی‌های گلشن ابرار، مجمع البحرين و تجنیسات (ده باب) و دیگر مثنوی‌ها را در جلد دوم داده است[۷].

پانویس

  1. ر.ک: وحیدیان کامیار، تقی، ص7
  2. ر.ک: حیدری یساولی، علی، ص28-26
  3. ر.ک: همان، ص26؛ وحیدیان کامیار، تقی، ص‎7
  4. ر.ک: وحیدیان کامیار، تقی، ص‎8-7
  5. ر.ک: حیدری یساولی، علی، ص28
  6. ر.ک: وحیدیان کامیار، تقی، ص8
  7. ر.ک: همان، ص11

منابع مقاله

  1. وحیدیان کامیار، تقی، مقدمه «دیوان کاتبی نیشابوری»، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، 1382.
  2. حیدری یساولی، علی، «قطعات مولانا کاتبی ترشیزی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، میراث شهاب، تابستان و پاییز 1392، شماره 72 و 73، صفحه 25 تا 50.

وابسته‌ها