نثار شیرازی، محمد بن علیبابا
میرزا محمد نثار شیرازی (1260-1318ق)، متخلص به نثار، از شاعران قرن چهارده هجری است.صاحب دیوان نثار شیرازی، نام پدرش علیبابا بوده است.
نام | نثار شیرازی، محمد بن علیبابا |
---|---|
نامهای دیگر | نثار، ميرزا محمد بن ملا علي بابا |
نام پدر | ملاعلی بابا |
متولد | 1260/1262ق |
محل تولد | شیراز |
رحلت | 1318ق |
اساتید | کلبعلیخان نواب رامپور |
برخی آثار | دیوان نثار شیرازی |
کد مؤلف | AUTHORCODE16078AUTHORCODE |
ولادت
«میرزا محمد نثار شیرازی»، در حدود سال 1362 متولد شده؛ چنانکه معلم حبیبآبادی، در در ذکر رویدادهای سال 1362 آورده است: «ملا علیبابا، از اهل علم و در محله لب آب شیراز ساکن بوده؛ فرزندش میرزا محمد... در این سال در شیراز متولد شده و در شاعری نثار تخلص داشته است»[۱].
تحصیل و جایگاه ادبی
از نحوه تحصیلات وی و نام استادان او چیزی نمیدانیم، لکن با مطالعه شعرهای وی درمییابیم که او به لغت و معارف عربی آشنا بوده و در فرهنگ و اساطیر و واژگان زبان فارسی، احاطه کامل داشته است. نثار از جوانی در محافل و انجمنهای ادبی شیراز شرکت میکرد و در ردیف بزرگان و دانشمندان و شاعران فارس جای داشته است. فرصت شیرازی مینویسد: «عمری در تحصیل علوم عربیه و به هر نحوی از فنون ادبیه صرف نموده». اکثر صحبت اهل دل را مایل است و معاشرت اهل حال را از ایزد متعال سایل، کلامش بر کمالش برهانی است قاطع»[۲].
سفرها
نثار شیرازی افزون به سفرهای فراوان در داخل کشور، در دوران زندگانی خویش، دو سفر به هندوستان نموده و هر بار چند سالی ساکن هند بوده است. در سفر نخستین، به قول دیوان بیگی «بختش مساعدت کرده» و بنا به گفته شیخ مفید داور «در آنجا در نزد کلبعلیخان نواب رامپور ندیم و مصاحب شده» است[۳].
چنانکه از شعرهای وی برمیآید، کلبعلیخان، نهایت مهر و محبت را به او داشته و شاعر در شعرهای خود، همه جا به نیکی و احترام از او یاد کرده است و چندین قصیده و قطعه در توصیف این ممدوح سروده که در جایجای دیوان او آمده است؛ مانند قصیدهای با عنوان «مدح حاجی کلبعلیخان» با مطلع:
باز این چه نشاط و طرب است اهل جهان را | وین عیش که رو داده ز تو پیر و جوان را |
در سیوهشت بیت و قصیدهای دیگر با نام «مدح والی رامپور، حاجی کلبعلیخان» با مطلع:
من بر آنم ای پسر کامشب به رغم شیخ و شاب | میننوشم جز به بانگ چنگ و غوغای رباب |
باز در سیوهشت بیت و نیز قصاید و قطعات دیگر که نام آنها در فهرست قصاید و قطعات آمده است[۴].
نثار پس از چندی از سوی این ممدوح، با عنوان سفارت با تحفه و هدایایی راهی ایران شده و به حضور پادشاه وقت، ناصرالدین شاه بار یافته و از سوی وی، مورد تکریم و احترام قرار گرفته است، لکن همواره از سوی بدخواهان، مورد حسد و بغض قرار گرفته و در کارهای وی، موانعی ایجاد کردهاند که در این زمینه، شاعر شعرهای بسیاری سروده و برخی از آنان را با اسم و رسم، معرفی و هجو نموده است[۵].
سفر دوم وی، ظاهرا هنگامی بوده که چون وارد هند میشود، مصادف با درگذشت ممدوح بوده و ازاینرو، مرثیههای جانسوزی برای وی سروده است. در بازگشت از این سفر، مدتی به کارهای دیوان و دولتی در برخی از شهرهای فارس سرگرم بود، لیکن ظاهرا در اواخر حال، سروسامان درستی در زندگی نداشته است[۶].
تاآنجاکه از شعرهای نثار برمیآید، وی دارای دو فرزند بوده است. فرزند پسرش صدرا در طفولیت درگذشته است و نوادگان وی از فرزند دیگرش منصور که در سال 1303 تولد یافته، هنوز در شیراز با نام «نثاری» ساکنند.
وفات
شعاع، نوشته است: «در چند سال اخیر عمر، به پریشانی، اوقات میگذاشت و از استغنای طبع، اعتنا به مدح این و آن نمیداشت و تا در سنه هزاروسیصدوهجده، جان عاریتی را نثار دوست کرد و مغز روان را از پوست درآورد، در قبرستان دارالسلام خاک شد و به آب توبه از گناهان پاک»[۷].
پانویس
منابع مقاله
نثار شیرازی، محمد بن علیبابا، «دیوان نثار شیرازی»، شیراز، نوید شیراز، چاپ اول، 1384.