واصفی، محمود بن عبدالجلیل
محمود بن عبدالجلیل واصفی (890- حدود 960ق)، از ادبای قرن دهم هجری و از بنیانگذاران نثر ساده فارسى و تاجیکى آن قرن. او «بدایع الوقایع» را در پایان عمرش به نگارش درآورد و در واقع در نوع خود بىنظیر بوده و اکنون بیش از صد سال است که توجه دانشمندان را به خود جلب کرده است.
نام | واصفی، محمود بن عبدالجلیل |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | عبدالجلیل |
متولد | 890ق |
محل تولد | هرات |
رحلت | حدود 960ق |
اساتید | حسین واعظ کاشفى |
برخی آثار | بدایع الوقایع |
کد مؤلف | AUTHORCODE04130AUTHORCODE |
تولد
زینالدین محمود بن عبدالجلیل واصفی، در سال 890ق در هرات متولد شد.
خاندان
پدرش که منشى سادهاى بیش نبود، بهاقتضاى شغل خود با اعیان و اشراف هرات مراوده داشت. اقوام نزدیک واصفى همه از متوسطین هرات و اغلب از اشخاص مدرسهرفته و تحصیلکرده آن زمان بشمار مىرفتند.
تحصیلات و مناصب
واصفى هنوز سلسله علوم مدرسه هرات را به پایان نرسانده بود که در حل معما شهرت پیدا مىکند. معماگویى و معماگشایى که از تفریحات عامه و خصوصاً درباریان سلاله جغتایى بود، واصفى را محبوب خواص کرد و وسائل ترفیع او را به مدارج عالى فراهم نمود؛ بهطوریکه در سن شانزدهسالگی وى به درک حضور علیشیر نوائى نائل شد.
از آن به بعد واصفى گاهى به سمت معلمى در خدمت شاه ولى که از امراى جغتایى هرات بود، انجام وظیفه مىنمود و زمانى بهعنوان کاتب در دربار فریدون حسین فرزند سلطان حسین بایقرا مشغول خدمت بود. تا آنجایى که از داستانهای «بدایع الوقایع» استنباط مىشود، واصفى برخلاف رفتار تکلفآمیز خود نسبت به امراى جغتایى، به اعیان اصیل هرات ارادت واقعى داشت. از آن جمله به امیر غیاثالدین محمد و صفیالدین مؤلف «رشحات» و به دیگر نجباى هرات صمیمانه اخلاص مىورزید.
واصفى بهمرور زمان در پیشه واعظى - که او از شاگردان حسین واعظ کاشفى بود - سرآمد اقران شد و در شاعرى نیز مهارت پیدا کرد.
مهارت شعری واصفی
زندگى در دربار جغتایى از طرفى واصفى را با شیوههاى مختلف نثر و با ریزهکاریهای سبک پیچیده و متصنع شعر آن زمان آشنا کرد و او را براى هنرنمایى در محافل ادبى ماوراءالنهر، یعنى آسیاى وسطى که در آینده نزدیک مقدر بود، آماده نمود و از طرف دیگر در این دوره واصفى با روح بندگى و تظاهر و رکاکت انس گرفت و حجب کلام و عفت قلم را که در ودیعه داشت ضایع گردانید. واصفى درست است که با گذشت زمان به نیروى فطرى، هدف غایى نویسنده و وظیفه تاریخى او را دریافت، ولى سالها مىبایست بگذرد تا وى به عمق هولناک محیط خود متوجه شود و به پوچى امیالى که زاییده آن محیط بود پى ببرد.
در سال 913 هجرى سلاله جغتایى تیموریان منقرض شد و هرات به تصرف محمد شیبانى درآمد. واصفى که خود شاهد این حوادث تاریخى بود. در همان سال یکى از بهترین آثار منظوم خود را به نام «خمسه محیره» به رشته تحریر درآورد. این اثر مشتمل بر پنج غزل است و در تمام ابیات آن کلمات «آب» و «تیغ» تکرار مىشود.
در سال 916 هجرى شاه اسماعیل صفوى هرات را گرفت. واصفى باز در بحبوحه وقایع قرار داشت و مشاهدات خود را به رشته تحریر مىکشید. وى برخلاف اکثریت قاطع مورخین حوادث و وقایع را بیشتر از دریچه نظر افراد ساده شهرى مىنگرد و چه در غایله شیبانیان و چه در قیام شاه اسماعیل صفوى از محرومیتها و آوارگىهاى توده مردم سخن رانده و بهطرز بىسابقهاى در کنه مطالب تعمق مىنماید.
ترک وطن
بعد از تسخیر هرات به دست شاه اسماعیل صفوى، رفتارى که شیعیان قزلباش در حق سنیان هرات روا مىداشتند واصفى را بر جان خود هراسان نموده، او را به جلاى وطن واداشت. وى در محرم 918 هجرى به ماوراءالنهر پناه برد و بعد از آزارها و شکنجههایى که از روزگار کشید سرانجام در محافل ادبى سمرقند و بخارا راه یافت.
واصفى چندى در خدمت عبیدالله خان مقیم بخارا بود، بعد به حضرت کلدى محمد یا سلطان محمد اوزبک به شاهرخیه - تاشکند - شتافت.
وفات
واصفی در حدود هفتادسالگی در تاشکند درگذشت[۱].
پانویس
- ↑ ر.ک: عینی، کمال، ج1، صفحه هفده تا نوزده
منابع مقاله
عینی، کمال، مقدمه کتاب «بدایع الوقایع»، تألیف محمود بن عبدالجلیل واصفی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، چاپ اول، 1349-1350ش.