دیولافوا، ژان
مادام ژان دیولافوا (1851-1916م)، همسر مارسل اوگوست ديولافوا، محقق و مستشرق و باستانشناس فرانسوى
نام | دیولافوا، ژان |
---|---|
نامهای دیگر | دیولافوا، ژان پل هنریت
دیالافوا، ژان پل راشل دیولافوا، ژان پل راشل مادام دیولافوا ماگر، ژان پل راشل |
نام پدر | |
متولد | 1851 م |
محل تولد | شهر تولوز فرانسه |
رحلت | 1916 م |
اساتید | |
برخی آثار | ایران، کلده و شوش
خاطرات کاوشهای باستان شناسی شوش ۱۸۸۴ – ۱۸۸۶ |
کد مؤلف | AUTHORCODE08901AUTHORCODE |
ولادت
مادام دیولافوا در ۲۹ ژانویه سال ۱۸۵۱ میلادی در شهر تولوز متولد شد. ژان خانواده مرفه و متمولی داشت و توانست تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاهی در پاریس به اتمام برساند.
او در سن ۱۹ سالگی با مارسل دیولافوا پیمان زناشویی بست و پس از ازدواج، دوشادوش همسرش، با لباسی مردانه عازم جنگ شد.
مارسل مهندس راه و ساختمان بود و پس از جنگ، در رشته خود مشغول به کار شد. او به دلیل علاقه وافر به رشته معماری و علاقه به یافتن ارتباط بین معماری شرق و غرب به حوزه باستانشناسی وارد شد.
مارسل و ژان برای پژوهش در آثار تاریخی به کشورهای مراکش و مصر سفر کردند و این سفرها ده سال به طول انجامید.
آنها به دنبال ادامه کشفیات خود در حوزه معماری و باستانشناسی به کشور ایران سفر کردند. هدف مارسل کشف پیوستگی معماری در قرون مختلف چون ساسانی و اسلامی و بدست آوردن ارتباط معماری خاور و باختر جهان بود. او به قصد دیدن بقایای معماری ایران و بازکردن دریچه های جدید به روی تاریخ ایران، در سال ۱۸۸۱ به همراه ژان رهسپار ایران شد.
آغاز نخستین سفر مادام دیولافوا و همسرش به ایران
سفر مادام دیولافوا و مارسل از بندر مارسی آغاز می شود. آنها با یک کشتی به استانبول رفته، سپس به بندر پتی وارد شده و از آنجا با قطار عازم تفلیس می شوند. پس از رسیدن به تفلیس از میان قفقاز و کوههای آرارات عبور کرده، شهرهای ایروان و نخجوان را پشت سر گذاشته و سرانجام به تبریز می رسند.
این زوج از تبریز روانه جنوب ایران می شوند و در طی این مسیر از شهرهای بسیاری عبور میکنند. در این میان مادام دیولافوا با قلم روان خود به ذکر تک تک دیده ها، شنیده ها و خاطراتی می پردازد که در هر شهر و منطقه با آنها روبهرو می شدند.
فضای منطقه، پوشش اهالی، آداب و رسوم، آثار تاریخی، موقعیت اجتماعی و اقتصادی و هر انچه را که مادام دیولافوا در این سفر با آن رو به رو شده به تفصیل توصیف می شود.
بر اساس نوشته های موجود از مادام دیولافوا، مسیر حرکت انها، از تبریز تا شوش به این شکل بوده است:
تبریز – زنجان – سلطانیه – قزوین – تهران (و ملاقات با ناصر الدین شاه) – دیدار از ورامین – ساوه – آوه – قم – کاشان – اصفهان – قمشه – اقلید – نقش رستم- تخت جمشید – شیراز – سروستان – داراب – فیروزآباد – بوشهر – محمره (خرمشهر) – بصره – تیسفون – بغداد – شهرها و آثار باستانی سواحل دجله و فرات – کربلا – دزفول – شوشتر و اهواز.
اطلاعات بسیار ارزشمندی از شهر ها و مکانهای فوق در سفرنامه مادام دیولافوا گردآوری شده است. سفرهای آنها در برخی از شهر ها چون تهران، اصفهان و شوشتر طولانی تر از دیگر مناطق ایران بود. سفر آنها حدود یک سال به طول انجامید و سرانجام با قایق به حمره رفته و از آنجا به بصره می روند. سپس با یک کشتی فرانسوی به کشور خود، بازمی گردند.
دومین سفر مادام دیولافوا و همسرش به ایران
طی یکسال اقامت در ایران، مارسل و همسرش متوجه تپه های باستانی و ذخایر گرانبهایی از آثار ارزشمند تاریخی در منطقه شوش شدند. در واقع آثار به جای مانده از کاوشهای پیشین که توسط یک از باستانشناسان انگلیسی به نام سر کنت لوفتوس انجام گرفته بود آنها را به این فکر انداخت که کاوشی در این منطقه باستانی داشته باشند.
با بازگشت به فرانسه، مارسل تصمیم خود را با وزارت فرهنگ وقت و مقامات بلند پایه فرانسه مطرح نمود و سرانجام با کمک و حمایتهای مالی و رایزنی های فرهنگی، آنها مجددا در سال ۱۸۸۴ میلادی همزمان با دوره ناصرالدین شاه قاجار، بار دیگر روانه کشور باستانی ایران شدند.
این بار مارسل نه در غالب یک جهانگرد که در کسوت سرپرست نخستین هیئت باستانشناسی در شوش کار خود را در ایران آغاز کرد. در این سفر نیز مادام ژان دیولافوا با او همراه شد و پا به پای همسرش به کاوش در شهر باستانی شوش پرداخت.
سفر سوم مارسل و ژان به ایران
زمان زیادی از بازگشت مارسل و مادام دیولافوا به فرانسه نگذشته که بار دیگر راهی ایران می شوند. و این بار با تعداد زیادی کارگر، حفاری در شوش را از سر می گیرند. این بار دستاورد آنها از این حفاری،۵۰۰ تن از آثار ایران بود که در ۳۲۷ صندوق، در انبار ناو ساند جای گرفت و از راه دریا به فرانسه منتقل شد.
از میان سالها حفاری توسط خانواده دیولافوا در سرزمین باستانی شوش سهم ایران تنها سنگفرشی از کاخ آپاداناست و بقیه آثار کاخهای اردشیر و داریوش، آجرهای لعابدار و ستونهای سنگی از ایران خارج شد تا زینت بخش موزه لوور شود.
مادام دیولافوا هنگام خداحافظی از خاک ایران احساسات خود را اینگونه مطرح می کند:
«خداحافظ شوش، ای بیابان و ای تپههای عزیز، به زودی چشمان من دیگر شما را نخواهد دید. وقتی پیش شما بودم، از هزاران دغدغه رنج میبردم. نگرانیهایی که با خوشحالی نیز توأم بودند. من با گذشتهای که شما عرضه کردید، آشنا شدم. من پیش شما با داریوشها، خشایارشاهها و شجاعان زمان گذشته که نمیتوانستند به من بیوفایی کنند زندگی کردم. ناپدید شوید، محو شوید، من افتخار پیدا کردن مردگان را به شما مدیونم.»
وفات
آن دو پس از بازگشت از ایران مدتی را در کشور مراکش و اسپانیا گذراندند. با آغاز جنگ جهانی دوم، مارسل به مراکش اعزام شده و همسرش نیز مطابق معمول با او همراه می شود. اما بیماری ژان را مجبور به بازگشت می کند. وی سرانجام در ۲۵ می سال ۱۹۱۶ در سن ۶۴ سالگی در اوت گاردن فرانسه چشم از جهان فرو میبندد.
آثار
- سفرنامه دیولافوا « ایران، کلده و شوش»
- سفرنامه «خاطرات کاوشهای باستان شناسی شوش ۱۸۸۴ – ۱۸۸۶»