سخنوران نامی معاصر ایران
سخنوران نامى معاصر ايران، تأليف سيد محمدباقر برقعى، دايرةالمعارفى ارزشمند در شرح حال شاعران معاصر ايران، به زبان فارسى است.
سخنوران نامی معاصر ایران | |
---|---|
پدیدآوران | برقعی، محمدباقر (نویسنده) |
ناشر | نشر خرم ج: 1, 2, 3, 4, 5, 6 |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1373 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-9972-73-2 |
موضوع | شاعران ایرانی - قرن 14- سرگذشتنامه شعر فارسی - قرن 14 - مجموعهها |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 12 |
کد کنگره | PIR 3544 /ب4س3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب با دو مقدمه از نویسنده و سعيد نفيسى آغاز و اسامى افراد به ترتيب حروف الفبا، در دوازده جلد، تنظيم شده است.
نویسنده سه مجلد نخست را از روى حروف الفبا تنظيم كرده، اما پس از آن، همه مجلدات را ادغام نموده و از روى حروف الفبا، آنهم از روى تخلص شاعر و اگر شاعر تخلصى نداشت، از شهرتش استفاده كرده است. بنابراین، نظم و ترتيب شش مجلد تا پايان كتاب، همچنان حفظ و رعايت شده است و در سه مجلد نخست نيز تجديد نظر به عمل آمده و برخى كاستىهاى آن، رفع شده است[۱]
گزارش محتوا
در مقدمه نویسنده، به شيوه كار وى و برخى از خصوصيات كتاب، اشاره شده است[۲]
در مقدمه دوم، به توضيح و تشريح جايگاه تذكرهنويسى در ادبيات فارسى پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است در فرهنگ جهان، هيچ رشتهاى به وسعت و دلانگيزى شعر فارسى نبوده و از هزار سال پيش كه نخستين گويندگان اين زبان، لب به سخنسرايى گشودند، در هر دوره، عده كثيرى از سخنوران آمده و رفتهاند كه گاهى زبده گفتارشان و گاهى همه آثارشان، براى ما به يادگار مانده است كه اين امر، نشانگر اهميت تذكرهنويسى پيرامون ادبيات فارسى را نشان مىدهد[۳]
بايد توجه داشت كه تذكرهنويسى يكى از دشوارترين كارهاست، بهخصوص وقتى كه كار در سطح كلى كشور باشد؛ در اين صورت دسترسى به شاعرانى كه در شهرهاى مختلف سكونت دارند كار را دشوارتر مىكند. بهويژه كه نویسنده اثر حاضر، كوشش داشته تا از منابع ديگران كمتر استفاده نموده و ارتباط مستقيم با شاعر را همواره مد نظر قرار داده تا بتواند شناخت بيشترى نسبت به آنان پيدا كند و در انتخاب آثار هريك، از گزيده اشعارشان بهرمند شود كه اين امر، بر اهميت و ارزش اين مجموعه، افزوده است[۴]
خواننده اين كتاب، نبايد انتظار داشته باشد شاعرانى كه نامشان در اين تذكره آمده است، همه در يك سطح باشند و ميزان توانايى و قدرتشان بر نظم شعر بر يك پايه و رتبه باشد؛ زيرا مقام و منزلت هركدام در شعر متفاوت است و نمىتواند در يك سطح و رتبه باشد، اما آنچه مىتوان گفت اين است كه كتاب حاضر، راهگشاى يك دوره تاريخ شعر و ادب معاصر ايران در قرن اخير است[۵]
نویسنده هرچند كوشيده است استقصاى لازم را به عمل آورده و اثرى كامل و جامع ارائه نمايد، اما نمىتوان گفت كه كتاب از هر جهت كامل باشد؛ زيرا هستند شاعرانى كه به علل مختلف، نامشان در اين كتاب نيامده است[۶]
در اين كتاب، كلمه معاصر به شاعرانى اطلاق شده كه در قرن اخير حيات داشتهاند و اگر نام چند تن كه تاريخ درگذشتشان كمى از اين هم فراتر رفته، به ميان آمده، بهخاطر آن بوده كه نویسنده، كوشش داشته دوران قاجار و مشروطيت را پيوند دهد و تحولى را كه در شعر فارسى روى داده است تا حدودى بنماياند[۷]
ترديدى نيست كه شعر نو در نيم قرن اخير، خواه ناخواه در ادب فارسى جايى براى خود باز كرده و منشأ تحولى شده است كه نمىتوان آن را ناديده گرفت و نویسنده كه در صدد معرفى شعراى ايران بوده، اين موج عظيم را ناديده نگرفته است. آنچه در اين زمينه ملحوظ وى بوده، اين است كه به شاعران نوپردازى پرداخته كه در شعر كلاسيك، كار كرده و توانايى خود را نشان دادهاند، نه هر نوپردازى. روى اين اصل، نخست شعر كلاسيك و به دنبال آن، شعر نوى آنان را آورده است[۸]
از جمله ويژگىهاى كتاب آن است كه عكس بيشتر شعرا، در ابتداى شرح حالشان آورده شده است.
با تمام محاسن موجود در اين كتاب، انتقاداتى نيز بر آن وارد است كه عبارتند از:
- در جلد نهم، شرح حال خليل ذكاوت (ساحل) شاعر مقيم لامرد فارس و همكار ماهنامه حافظ يك بار تحت عنوان نام خانوادگى «ذكاوت» در صفحهى 298 و بار ديگر تحت عنوان تخلص شاعرانه «ساحل» در صفحهى 553 تكرار شده است.
- در ثبت حال شاعران بهعنوان سخنوران «نامى» معاصر «ايران»، نام و نشان بسيار كسان ديده مىشود كه اگرچه دو وصف «سخنور» و «معاصر»، در حق ايشان صادق است، اما اوصاف «سخنور نامى ايران» (سخنورى كه در ايران معاصر نامیباشد)، بالضروره در حق ايشان صادق نيست. مسلم است كه ارزش كار مؤلف ارجمند در «جامعيت» است، اما كميت، دشمن کیفیت است؛ لذا در اين كتاب مرجع، شايد بهتر بود كه نویسنده، معيارهاى كيفى بالاترى را براى گزينش شاعران نصب العين قرار مىدادند. براى مثال، از هيجده شاعر آغازين جلد نهم، هيچكدام تحصيلات منظم استانداردى، بيش از تحصيلات دبيرستانى ندارد و يكى از آنها به اقرار خودش فقط چهار كلاس ابتدايى تحصيلات دارد. شاعرى، با تحصيلات رسمى ملازمه ندارد اما اشعار ارائهشده هم، از جهت «شاعرانگى» يا «شعريت»، جبران عدم اعتناى شاعران را به تحصيلات نمىكند. لذا شايد رعايت نوعى توازن و تناسب بين اعتبار علمى و ادبى مدخلهاى يك كتاب، سودمند مىبود. بهعلاوه، نویسنده اگر تصميم به استفاده از تمام اين مدخلها داشتند، دو راه حل پيش روى ايشان باز بود:
- الف)- عنوان «نامى» را از عنوان كتاب حذف مىفرمودند.
- ب)- لااقل به هنگام پوشش شاعران، ميان چهرههاى واقعا نامى و برتر شعر معاصر (مانند دكتر اسماعيل خويى)، با شاعرانى كه مطلقا و ابدا تحصيلاتى در حوزه يا دانشگاه و يا حتى شش كلاس ابتدايى ندارند و در كار شعر و شاعرى و سخنورى هم بههيچوجه «نامى» نيستند، امتيازى قائل مىشدند و به شاعران نامى برتر صفحات بيشترى و به شاعران غير نامى فروتر صفحات كمترى اختصاص مىدادند.
- مؤلف گرامى درعينحال كه سخاوتمندانه و با تسامح بسيار، نام بسيارى از شاعران غير نامى و متوسط الحال را آوردهاند، دهها شاعر اديب و دانشمند را همچنان از قلم انداختهاند[۹]
وضعيت كتاب
فهارس هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است كه عبارتند از فهرست اعلام كسان؛ جاىها؛ كتابها؛ مجلهها و روزنامهها.
در پاورقىها به ذكر مطالبى همچون سروده شدن شعر در واقعهاى خاص[۱۰]، يافت نشدن تاريخ وفات شاعر[۱۱]، مطلع بودن شعرى براى شعر يا غزلى ديگر[۱۲]و... پرداخته شده است.
پانويس
منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. «كتابخانه حافظ»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: حافظ، شماره 49، فروردين 1387، (2 صفحه، از 74 تا 75)، به آدرس: